پیدایش کشورهای عربی- ترکی در قفقاز، خاورمیانه و  شمال آفریقا با مرزهای مصنوعی پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی و شوروی در سالهای 1919 و 1989موجب شده است امنیت هر واحد سیاسی با مسائل قومی، فرهنگی، مذهبی، نژادی و تاریخیِ واحد های دیگر در این منطقه از روابط پیچیده ای برخوردار گردد و به همین لحاظ بحران در هر نقطه از این منطقه به سرعت به مناطق دیگر سرایت میکند که نمونه بارز آن تحولات بیدرای اسلامی در 2 سال اخیر است.

حکومت ترکیه خود را میراثدار امپراطوری بزرگی میداند که کمتر از 100سال پیش مرزهای آن از قلب اروپا تا شاخ آفریقا گسترش داشت و وسعتی بیش از 7برابر ترکیه کنونی را دارا بود. سیاستهای 10ساله اخیر ترکیه که با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه و قرائت خاص سردمداران این حزب از اسلام همراه با موضع گیری های آنکارا در قبال مسائل موجب شده است که بسیاری از تحلیلگران از واژه "نئوعثمانی گرائی" برای معرفی سیاستهای جدید نخبگان ترک استفاده نمایند.

اگر چه برخی از«سیاستهای اعلامی» و ژست های ضد اسرائیلی ترکیه، این گمان را تقویت کرده بود که آنکارا در دهه آتی به قدرت برتر سیاس-اقتصادی و فرهنگی خاورمیانه و حتی دنیای اسلام تبدیل خواهد شد اما اشتباهات فاحش نخبگان حاکم ترکیه خصوصا در جریان تحولات اخیرخاورمیانه و شمال آفریقا عقب گردی محرز برای حزب عدالت و توسعه و استراتژی منفعت زلبانه آنان به شمار میرود.

موضع گیری شتابزده و خصمانه ترکیه علیه حکومت بشار اسد را میتوان پایان صعود ترکیه در منطقه قلمداد کرد چه آنکه با این اقدام اولا وجهه مقاومتیِ ضد اسرائیلی خود را در دنیای اسلام از دست داد ، ثانیا خود را در کنار کشورهای  محافظه کار و غیرمردمی مثل عربستان سعودی و قطر قرار داد و از سوی دیگر نزاع هویتی عرب- ترک را زنده ساخت.

درگیری ترکیه و دمشق روز به روز با فاز جدیدی روبرو می شود و کارت های جدیدی از سوی دو طرف رو می شود که البته در تازه ترین رخدادها به نظر می رسد این سوریه است که کارت برتر خود را رو کرده است.

اگر چه اعتلاف غرب،دوحه-ریاض و آنکارا از مدت ها پیش بر این باور بودند که حکومت سوریه نفس های آخر خود را می کشد اما حوادث اخیر منطقه(گسترش بحران در لبنان، انفجارهای کشورهای همجوار، نشست مشورتی تهران، نشست ریاض و بحران کردستان ترکیه)محافل ضد سوری را به این باور رسانده است که دمشق تاکتیک های عملیاتی زیادی در دست دارد که کماکان از اجرای آنها خودداری می کند و استفاده از برگ کردهای ترکیه نمونه بارز آن است که در صورت اجرای کامل آن، ترکیه یعنی صف اول جریان ضد سوریه به محاق خواهد رفت.

25درصد جمعیت کرد نشین، احزاب متعدد کردی و استانهای21گانه کردنشین در طول50سال گذشته پاشنه آشیل دولت های مختلف ترک بوده است که همواره به عنوان تهدید امنیتی برای آنکارا ظاهر شده است و بخش قابل توجهی از پتانسیل امنیتی-اقتصادی و نظامی این دولت را به خود معطوف ساخته است.

نزدیکی مخالفان دمشق به ترکیه و اصلاحات بشار اسد به نفع کردهای سوریه باعث شده تا کردهای این کشور فاصله خود را با دشمنان دمشق حفظ کنند. این موضوع حتی تا آنجا پیش رفت که شورای ملی سوریه مهمترین گروه مخالف اسد، یک کرد به نام عبدالباسط سیدا را به عنوان رئیس خود انتخاب کرد تا به این وسیله زمینه اتحاد با کردهای سوریه به وجود بیاید ولی این اتفاق رخ نداد.

شورای ملی سوریه به عنوان اصلی‌ترین ائتلاف سیاسی مخالف نیز به شدت با فدرالیسم کردی در سوریه مخالفت می‌کند،این موضوع  بارها باعث اختلافات و فاصله گرفتن کردها از این ائتلاف شده است.

دمشق در یک تصمیم استراتژیک از یک سو خیال خود از نپیوستن کردهای سوریه(که 15-20درصد از جمعیت این کشور را شامل می شوند)را راحت ساخت و از سوئی نه تنها خطر ترکیه را دفع کرد بلکه آنکارا را با چالشی جدی مواجه ساخته است چه آنکه سوریه به منسجم ترین و قدرتمند ترین گروه های اپوزیسیون ترکیه به صورت غیر رسمی اجازه داده است از خاک سوریه برای مبارزات ضد ترکی خود استفاده کنند.

از این رو اینک در 4 شهر کردنشین گروه‌های کردی همچون اتحادیه‌ی دموکراتیک وجود دارد که قدرت را در دست گرفته‌اند، گروه‌هایی که نه تنها با حکومت سوریه سر ستیز ندارند، بلکه خود را موظف به حمایت از همتایان کرد خود در خاک ترکیه و همراهی با کردهای ترکیه در نبرد با دولت مرکزی میدانند.

اگر چه گروه های کردی سابقه درگیری با یکدیگر را داشته اند اما در حال حاضر بعید به نظر میرسد که نیروهای کردی در ترکیه، عراق و سوریه علیه یکدیگر وارد جنگ شوند، به عبارتی هم اکنون در عراق کردها دارای اقلیمی خودگردان با مجلس، قانون و پرچم خاص هستند، کردهای سوریه نیز با توجه به استراتژی جدید بشار اسد از قدرت گسترده ای برخوردار شده اند و تنها کردهای ترکیه هستند که کماکان از سوی آنکارا مورد تعرض قرار دارند.

از سوی دیگر در صورتی که ترکیه بنا به آنچه که اظهار داشته است بخواهد برای سرکوب گروه های کردی نیروی نظامی به خاک سوریه وارد سازد عملا از یک سو وارد جنگی شده است که احتمال کشیده شدن قدرتهای دیگر منطقه و ناامنی سراسری در خاورمیانه و شمال آفریقا وجود دارد و از سوی دیگر تمامی کردهای منطقه را علیه خود بسیج می کند چرا که اولا هیچ یک از کشورهای دارای اقلیت کرد با این درگیری علیه کردها موافق نخواهد بود، ثانیا ترکیه در شبه جزیره ای قرار دارد که اقلیت های کردی از 3طرف آنرا فرا گرفته اند، از سوی دیگر ترکیه برای حداقل2دهه دیگر خواب عضویت در اتحادیه اروپا را نخواهد دید و حتی پیش بینی میشود در صورت تهاجم گسترده ترکیه به سوریه نظامیان ترک ناراضی از مواضع آنکارا برای کودتا علیه حزب حاکم خیز بردارند.

اینکه آیا ترکیه سیاستهای کلی خود علیه سوریه را تعدیل خواهد کرد یا خیر و اینکه آیا بشار اسد سناریوهای پنهان خود علیه دیگر محورهای ضد سوری را رو خواهد کرد یا خیر به مرور زمان نیاز دارد، به نظر میرسد در صورتی که ترکیه از محور ضد سوری کنار بکشد ضربه ای محلک به بدنه دشمنان دمشق وارد خواهد آمد و دوران ثبات، اصلاحات و امنیت به سوریه باز خواهد گشت، سناریوئی که سران آنکارا به شدت از آن در هراس بوده و تا حد امکان برای اجرائی نشدن آن خواهند کوشید.