بررسی نمایندگان و مجالس نه گانه شورای اسلامی و مجلس پیش رو در شهرستان دشتستان


مقدمه:

سیاست و سیاستمداری در دشتستان به اندازه خودِ مفهوم سیاست پیچیده است، انتخابات بیش از آنکه حزبی و سیاسی باشد، قومی و اجتماعی است. بیش از آنکه به خط سیاسی کاندیداها توجه شود، اقتدار شخصی و کاریزمای او مورد توجه قرار می گیرد. رقابت ها چنان سنگین می شود که گاها تا سال ها اثرات خود را در محیط زندگی دشتستانی ها حفظ می کند، این رویکرد البته در سال های اخیر کمی بهبود یافته است اما کماکان انتخابات، روشنترین عرصه برای رقابت های قومی و طایفه ای است. انتخابات دشتستان همیشه "خاص" است! گاهی جوان 33 ساله را به مجلس می فرستند، گاهی یک خانم را برای اولین بار در تاریخ استان بوشهر، راهی مجلس می کنند تا اولین کارورزی سیاسی خود را در قالب نمایندگی تجربه کند. با وجود تمام احساسات دشتستانی، گاهی یک غیر دشتستانی را با آرای بی سابقه به عنوان نماینده خود می پذیرند. به هر تقدیر انتخابات دشتستان همیشه حساسیت خود را دارد و معمولا بیش از یک سال از برگزاری انتخابات تحرکات کاندیداها آغاز می شود. این نوشتار به بررسی نمایندگان دشتستان در مجالس نه گانه و ترسیم فضای سیاسی شهرستان دشتستان در انتخابات مجلس آینده ( مجلس دهم در اسفند 1394) خواهد پرداخت.

مجلس اول:

*دکتر محمد مهدی جعفری از محدود نمایندگان طرفدار بازرگان در مجلس اول بود.

انتخابات اولین دور مجلس شورای اسلامی در 24 اسفند 1358 برگزار شد. در این سال 4 انتخابات دیگر نیز برگزار شده بود از جمله آنکه در 12 فروردین قاطبه ایرانیان به جمهوری اسلامی "آری" گفتند، در مرداد ماه مجلس موسسان قانون اساسی برگزار گردید، در آذر ماه، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به تصویب خبرگان و ملت رسید و در بهمن ماه 1358 بنی صدر رئیس جمهور شد.  سید محمد مهدی جعفری که به عنوان یکی از مشهورتین فعالان سیاسی بوشهر و مبارزان با حکومت پهلوی شناخته می شد در این انتخابات توانست در رقابت با دیگر کاندیداها که آنها نیز دارای سابقه مبارزاتی( در سطح محلی) بودند به مجلس راه یابد. او در هنگام ورود به مجلس 40 سال داشت و دانشنامه دکترای خود در رشته علوم قرآنی را اخذ کرده بود. سید محمد مهدی جعفری به عنوان چهره ای ملی- مذهبی و از طرفداران مهندس بازرگان شناخته می شد، کما اینکه در اولین مجلس شورای اسلامی جزء 20 نفر گروه نمایندگان طیف بازرگان محسوب می گردید. وی توانست از مجموع 32715 رای 53% آراء یعنی 17507 رای را به خود اختصاص دهد.

مجلس دوم:                        

  *حجت الاسلام عباس رحیمی تنها نماینده دشتستان که دشتستانی نبود، او بیشترین درصد آراء تمام ادوار مجلس شورای اسلامی در دشتستان را ازآن خود کرد.

انتخابات مجلس دوم در زیر سایه جنگ با عراق برگزار گردید و البته فضائی شفافتر، ضد لیبرال تر و یکدست تر داشت، طیف ملی- مذهبی به دلایل متعدد از جمله عدم روحیه مبارزه و ضدیت انقلابی با غرب به حاشیه رانده شده بودن، لیبرال ها و طرفداران بنی صدر که در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی  33 کرسی را ازآن خود کرده بودند با عزل و فرار وی، اعتبار خود را از دست داده بودند، از سوی دیگر انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی و شهادت کادر اصلی حزب موجب محبوبیت بیش از پیش آن نزد مردم شد. مجلس دوم همچنین آغاز شکل گیری رقابت و انشعابات درون گروهی احزاب همسو با جمهوری اسلامی بود. در این انتخابات امام جمعه شهر برازجان، حجت الاسلام عباس رحیمیِ 37 ساله  ( هم اکنون در مقام آیت اللهی  در کسوت امام جمعه خمینی شهر قرار دارد) از دشتستان کاندیدا شد و توانست به مجلس راه یابد. او اولین( و شاید آخرین) غیر دشتستانی بود که به نمایندگی از سوی مردم این شهرستان به مجلس راه یافت. سایت اینترنتی متعلق به وی در مورد ورود او به مجلس از سوی مردم دشتستان می نویسد: " ايشان هيچ تمايلی به ورود به مجلس را نداشت وبا اصرار وحتی گريه وتظاهرات مردم مجبور شد فقط ثبت نام كند ولی هيچ قدمی برای رأی آوردن وتبليغات برنداشت وحتی يك ريال هم خرج نكرد وپس از ثبت نام شهر را ترك كرد با این وجود در اولين مرحله وبا رأی قاطع مردم انتخاب گرديد." سید محمد مهدی جعفری اما در روایتی دیگر می گوید که تبلیغات رحیمی چنان آشکار و عامیانه بود که در تریبون نماز جمعه به مردم قول می داد در صورت ورود به مجلس برای آنان ارزاق و آب و برق و کالا فراهم کند.  به هر تقدیر این روحانی جوان که از محبوبیت فوق العاده ای در دشتستان برخوردار بود، توانست بیشترین "درصد" آراء تاریخ انتخابات این شهرستان را به دست آورد، او در این اتخابات از مجموع 51426 رای موفق شد بیش از 65% آراء یعنی تعداد 33511رای را ازآن خود سازد. تاکنون هیچ نماینده ای نتوانسته است چنین درصدی از رای مردم را ازآن خود سازد. پس از او بیشترین درصد آراء که توسط یک نماینده کسب شده است مربوط به خانم دکتر عدالت نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی با 56% و پس از وی، مهندس رازقی با درصدی تقریبا مشابه(55/7) توانست به مجلس چهارم راه یابد. البته نباید از نظر دور داشت که درصد آراء رازقی و عدالت در مرحله دوم انتخابات کسب شده است، چه آنکه درصد آراء آنها در مرحله اول زیر 50% بوده است.

مجلس سوم:

* خدانظر قاسمی در هنگام ورود به مجلس سوم، جوانی 33ساله و دیپلمه بود، او موفق شد 2دور به مجلس راه یابد.

مجلس سوم جدال "جامعه و مجمع" بود، یعنی جامعه روحانیت و مجمع روحانیون مبارز. در سال 66 و در آستانه انتخابات مجلس سوم شورای اسلامی، چند نفر از روحانیون چپ گرای طرفدار میر حسین موسوی(نخست وزیر وقت) به دلیل آنکه جامعه روحانیت مبارز حاضر نشده بود برخی از افرادِ مورد نظر چپ گرایان را در لیست انتخاباتی مجلس سوم بگنجاند، انشعاب از جامعه روحانیت مبارز و تشکیل مجمع روحانیون مبارز را اعلام کردند. به هر تقدیر انتخابات در 19 فروردین 67 برگزار شد و چپ گرایان توانستند به موفقیت گسترده ای در انتخابات مجلس سوم  دست یابند.

در هنگام برگزاری انتخابات مجلس سوم، کشور کماکان در تب و تاب جنگ تحمیلی قرار داشت، خدانظر قاسمی فرمانده سپاه دشتستان، به عنوان چهره ای رزمنده شناخته می شد. اگر چه خدانظر قاسمی در دشتستان، از میان جناح بندی های آن زمان، راست گرا محسوب می شد اما با ورود به مجلس به جمع چپ گرایان خط امامی پیوست. قاسمی جوانترین نماینده دشتستان در ادوار انتخابات مجلس شورای اسلامی محسوب می گردید که توانست با مدرک دیپلم و در سن 33 سالگی با کسب 26262 رای یعنی 51% آراء به مجلس راه یابد.

سایت اینترنتی متعلق به حجت الاسلام رحیمی روایت جالبی از عدم کاندیداتوری ایشان و معرفی خدانظر قاسمی که در آن دوران جوانی 33 ساله و فرمانده سپاه شهرستان بود دارد، در این سایت آمده است " از آنجا كه در مجلس خوب نمیشد كار كرد وخوشش نمی آمد، (حجت الاسلام رحیمی)با مجلس خداحافظی كرد وبيش از يك دوره نپذيرفت وديگر توجه به اصرار مردم وحتی اشك جوانان كه اصرار داشتند تا بار ديگر قبول كنند ، نكرد، حتی خود را هنگام ثبت نام مخفی کرد که مردم او را پیدا نکنند و مجبورش نکنند که ثبت نام کند. چون هدف ایشان در هر حال خدمت بود ،احساس می کرد در مجلس نمی تواند زیاد خدمت کند به ویژه وقتی جنگ به اوج فرسایشی بودن و مشکلات رسیده بود واحساس می کرد کس دیگری که بتواند برای جنگ فکری کند به مجلس بیاید .لذا فرمانده سپاه همان شهررا ،خودش کاندید کر دو اتفاقا انتخاب شد."

توتالیتر کدام است، لمپن کیست؟

 مرگ غم انگیز خواننده جوان، مرتضی پاشائی همه را متاثر کرد، خصوصا که تصاویر رقت باری از روزها و ساعات آخر عمر وی به سرعت در فضای مجازی منتشر شد و دل هر انسانی را به درد آورد. من فکر می کنم یکی از دلایل عمده تاسف و تاثر مردم نیز همین فضای غم انگیزی بود که به خاطر بیماری این خواننده در سال های آخر عمر او ایجاد شد. به هر تقدیر این خواننده که نسبت به خوانندگان دیگر به تعهد اخلاقی شهرت داشت در هفته آخر آبانماه به دیار باقی شتافت.
واکنش ها فراوان بود، برخی سعی نمودند از زاویه سیاسی به آن وارد شوند و از مرگ این جوان محبوب سوء استفاده نمایند، به اندازه ای که سخنگوی کاخ سفید در متنی ادیبانه که با جمله "انالله و اناالیه راجعون" شروع می شد، خاموش شدن "این شمع نورانی" را تسلیت می گوید. اما نهایتا روضه ای که پدر آن مرحوم در روز تشییع جنازه وی خواند آبی بر همه آتش هائی بود که برخی ها سعی در برافروخته تر کردن آن داشتند.
آنچه مرا متعجب کرد واکنش عجیب و شتابزده یکی از "دوستان" است که 3 روز پس از وفات مرحوم پاشائی  در سایت اینترنتی اتحاد جنوب نگاشته شده است. لازم میدانم پاره ای توضیحات را در مورد مطلب ایشان ارائه نمایم.
  در مورد نظر و بیان احساس نویسنده ی محترم بحثی ندارم، حتی در مورد سطور توهین آلود و کنایه واری از جمله اینکه  "پاشایی نه عو عو کرد، نه زوزه کشید و نه با بی ادبی و گستاخی موجب وهن مجالس دینی شد. نه امام حسین (ع) و اهل بیت علیه السلام را با خواندنش تحقیر کرد نه هفت تیر می‌کشید، نه پیراهن پاره می کرد، نه اسید می پاشید و نه شمشیر در فرق سر خودش فرود می آورد". که البته جای نقد جدی دارد. اولا اینکه نویسنده محترم به صورت غیر مستقیم اسید پاشی را به گردن تیپ شخصیتی افرادی انداخته که از برگزاری کنسرت مرحوم پاشائی ممانعت به عمل آورده اند. ثانیا باید از نویسنده محترم پرسید در چند درصد از هیات های عزاداری کسی عو عو سر میدهد و زوزه می کشد! و نمونه هائی مانند این که قصد ورود به آن را ندارم.
بحث اصلی و آنچه که بنده را به واکنش وا داشت استفاده جناب آقای آقایان حسینی از واژه های توتالیتاریسم و لمپن در توصیف جامعه ایران است آنجا که می گویند "مرتضی پاشائی رفت و ... راحت شد از جامعه ای که در آن توتالیتاریسم و لمپنیسم تمامی ندارد".
برادر بزرگوارم جناب آقای آقایان حسینی که خود فارغ التحصیل رشته حقوق در مقطع کارشناسی ارشد هستند، از بار حقوقی واژه ها آگاهند، عجیب آنکه بدون ملاحظه این مساله از این واژه ها برای توصیف جامعه ایران استفاده کرده اند. دکتر حسین بشیریه در کتاب خود با عنوان آموزش دانش سیاسی می نویسد "در یک تعبیر مختصر، دولت توتالیتر ویژگی های زندان، پادگان و گورستان را به صورت یکجا در خود جمع کرده است".
دولت و جامعه توتالیتاریست فاسد ترین، سرکوبگرترین و پرخفقان ترین نوع جامعه و حکومت در قرون اخیر است که عموم اندیشمندان، حکومت فاشیست ایتالیا و  نازی هیتلر را نمونه های بارزی از آن عنوان کرده اند. حقیقت آن است که  از هر راهی بخواهیم وارد شویم که جامعه و حکومت ایران را با حکومت توتالیتر مقایسه کنیم به خطا رفته ایم، جناب آقای آقایان حسینی در جامعه توتالیتر اصلا روزنامه ای وجود ندارد که کسی بخواهد در آن مطلب منتشر کند و جامعه را به توتالیتر بودن متهم نماید!
اساسا استقرار این دولت و حضور خود حضرتعالی در کسوت مشاور فرماندار به معنی آن است که جامعه توتالیتر نیست، اینکه بنده و حضرتعالی آزادانه اندیشه های یکدیگر را نقد میکنیم یعنی جامعه توتالیتر نیست. اینکه صداهای مختلف در جامعه وجود دارد و اتفاقا خود حضرتعالی عضو مجمعی هستید که  منتقد دولت پیشین بود نشانگر باز بودن جامعه و غیر توتالیتر بودن آن است، در جامعه توتالیتر صدای مخالف از بن خفه می شود، در جامعه توتالیتر گروهای مردم نهاد(NGO) وجود ندارد که شما در آن عضو باشید.
اما در مورد واژه لمپن، این واژه که دارای ریشه ای آلمانی است، توسط کارل مارکس به حوزه سیاسی وارد شد و در ادبیات آکادمیک مارکسیستی کاربرد زیادی دارد. این واژه در اصل به معنی افراد بی ریشه و بی طبقه ای است که برای کسب انعام و خوش باش و صدقه به طرفداری از ثروتمندان می پردازند. این واژه به مروز زمان به یک توهین سیاسی تبدیل شد و در ایران به معنی افرادِ بی هویت و فاقد شعوری است که به منظور امرار معاش دست به هنجار شکنی و قانونگریزی کرده و معمولا از سوی سیاسیون مورد سوء استفاده قرار می گیرند، بهترین نمونه آن طیف شخصیتی کسانی است که به رهبری امثال شعبان جعفری(شعبون بی مخ) در براندازی دولت دکتر مصدق شرکت کردند.
جناب آقای آقایان حسینی، در جامعه قانونمند، لمپنیسم وجود ندارد. شما افرادی را که به هر دلیل مخالف برگزاری کنسرت مرحوم پاشائی بودن را به بی شعوری و آلت دست بودن و بی هویتی متهم کرده اید. اگر آنها مرحوم پاشائی را تهدید کرده اند مجرمند و باید طبق قانون با آنها برخورد شود، این به هیچ وجه صحیح نیست که به کنایه، اقشار مذهبی و هیاتی را در یک ردیف قرار داده و آنها را هفت تیر کش، قمه زن و زوزه کش خطاب کنید. این مثل آن است که بنده به دلیل عدم همسوئی شما با رای خودم، حضرتعالی را واداده و نادان و بی بصیرت خطاب کنم. شما خود "حقوقدان" هستید و میدانید که چنین نوشته هائی می تواند از سوی مدعی العموم در مراجع قانونی مورد پیگیری قرار گیرد.
بنده با مساله خاصِ ممانعت از برگزاری کنسرت مرحوم پاشائی کاری ندارم اما اینکه عده ای از مردم تمایل نداشته باشند برنامه ای در شهر محل زندگیشان برگزار شود و بخاطر آن اعتراض کنند، مساله ای کاملا دموکراتیک است و اتفاقا از ویژگی های جوامع مردمسالار است. فرض بفرمائید عده ای از مردم همین شهر و دیار در اعتراض به آلاینده های فلان شرکت اعتراض کنند و شعار بدهند و برای جلوگیری از فعالیت آن شرکت اقدام کنند آیا مستحق است که آنها را بی تمدن و ضد صنعت و کوته فکر بخوانیم؟خیر احدی حق ندارد آنها را لمپن و توتالیتر بخواند و اگر چنین کند نشان دهنده آن است که آن فرد دچار روحی توتالیتر است.