مرگ غم انگیز خواننده جوان، مرتضی پاشائی همه را متاثر کرد، خصوصا که تصاویر رقت باری از روزها و ساعات آخر عمر وی به سرعت در فضای مجازی منتشر شد و دل هر انسانی را به درد آورد. من فکر می کنم یکی از دلایل عمده تاسف و تاثر مردم نیز همین فضای غم انگیزی بود که به خاطر بیماری این خواننده در سال های آخر عمر او ایجاد شد. به هر تقدیر این خواننده که نسبت به خوانندگان دیگر به تعهد اخلاقی شهرت داشت در هفته آخر آبانماه به دیار باقی شتافت.
واکنش ها فراوان بود، برخی سعی نمودند از زاویه سیاسی به آن وارد شوند و از مرگ این جوان محبوب سوء استفاده نمایند، به اندازه ای که سخنگوی کاخ سفید در متنی ادیبانه که با جمله "انالله و اناالیه راجعون" شروع می شد، خاموش شدن "این شمع نورانی" را تسلیت می گوید. اما نهایتا روضه ای که پدر آن مرحوم در روز تشییع جنازه وی خواند آبی بر همه آتش هائی بود که برخی ها سعی در برافروخته تر کردن آن داشتند.
آنچه مرا متعجب کرد واکنش عجیب و شتابزده یکی از "دوستان" است که 3 روز پس از وفات مرحوم پاشائی  در سایت اینترنتی اتحاد جنوب نگاشته شده است. لازم میدانم پاره ای توضیحات را در مورد مطلب ایشان ارائه نمایم.
  در مورد نظر و بیان احساس نویسنده ی محترم بحثی ندارم، حتی در مورد سطور توهین آلود و کنایه واری از جمله اینکه  "پاشایی نه عو عو کرد، نه زوزه کشید و نه با بی ادبی و گستاخی موجب وهن مجالس دینی شد. نه امام حسین (ع) و اهل بیت علیه السلام را با خواندنش تحقیر کرد نه هفت تیر می‌کشید، نه پیراهن پاره می کرد، نه اسید می پاشید و نه شمشیر در فرق سر خودش فرود می آورد". که البته جای نقد جدی دارد. اولا اینکه نویسنده محترم به صورت غیر مستقیم اسید پاشی را به گردن تیپ شخصیتی افرادی انداخته که از برگزاری کنسرت مرحوم پاشائی ممانعت به عمل آورده اند. ثانیا باید از نویسنده محترم پرسید در چند درصد از هیات های عزاداری کسی عو عو سر میدهد و زوزه می کشد! و نمونه هائی مانند این که قصد ورود به آن را ندارم.
بحث اصلی و آنچه که بنده را به واکنش وا داشت استفاده جناب آقای آقایان حسینی از واژه های توتالیتاریسم و لمپن در توصیف جامعه ایران است آنجا که می گویند "مرتضی پاشائی رفت و ... راحت شد از جامعه ای که در آن توتالیتاریسم و لمپنیسم تمامی ندارد".
برادر بزرگوارم جناب آقای آقایان حسینی که خود فارغ التحصیل رشته حقوق در مقطع کارشناسی ارشد هستند، از بار حقوقی واژه ها آگاهند، عجیب آنکه بدون ملاحظه این مساله از این واژه ها برای توصیف جامعه ایران استفاده کرده اند. دکتر حسین بشیریه در کتاب خود با عنوان آموزش دانش سیاسی می نویسد "در یک تعبیر مختصر، دولت توتالیتر ویژگی های زندان، پادگان و گورستان را به صورت یکجا در خود جمع کرده است".
دولت و جامعه توتالیتاریست فاسد ترین، سرکوبگرترین و پرخفقان ترین نوع جامعه و حکومت در قرون اخیر است که عموم اندیشمندان، حکومت فاشیست ایتالیا و  نازی هیتلر را نمونه های بارزی از آن عنوان کرده اند. حقیقت آن است که  از هر راهی بخواهیم وارد شویم که جامعه و حکومت ایران را با حکومت توتالیتر مقایسه کنیم به خطا رفته ایم، جناب آقای آقایان حسینی در جامعه توتالیتر اصلا روزنامه ای وجود ندارد که کسی بخواهد در آن مطلب منتشر کند و جامعه را به توتالیتر بودن متهم نماید!
اساسا استقرار این دولت و حضور خود حضرتعالی در کسوت مشاور فرماندار به معنی آن است که جامعه توتالیتر نیست، اینکه بنده و حضرتعالی آزادانه اندیشه های یکدیگر را نقد میکنیم یعنی جامعه توتالیتر نیست. اینکه صداهای مختلف در جامعه وجود دارد و اتفاقا خود حضرتعالی عضو مجمعی هستید که  منتقد دولت پیشین بود نشانگر باز بودن جامعه و غیر توتالیتر بودن آن است، در جامعه توتالیتر صدای مخالف از بن خفه می شود، در جامعه توتالیتر گروهای مردم نهاد(NGO) وجود ندارد که شما در آن عضو باشید.
اما در مورد واژه لمپن، این واژه که دارای ریشه ای آلمانی است، توسط کارل مارکس به حوزه سیاسی وارد شد و در ادبیات آکادمیک مارکسیستی کاربرد زیادی دارد. این واژه در اصل به معنی افراد بی ریشه و بی طبقه ای است که برای کسب انعام و خوش باش و صدقه به طرفداری از ثروتمندان می پردازند. این واژه به مروز زمان به یک توهین سیاسی تبدیل شد و در ایران به معنی افرادِ بی هویت و فاقد شعوری است که به منظور امرار معاش دست به هنجار شکنی و قانونگریزی کرده و معمولا از سوی سیاسیون مورد سوء استفاده قرار می گیرند، بهترین نمونه آن طیف شخصیتی کسانی است که به رهبری امثال شعبان جعفری(شعبون بی مخ) در براندازی دولت دکتر مصدق شرکت کردند.
جناب آقای آقایان حسینی، در جامعه قانونمند، لمپنیسم وجود ندارد. شما افرادی را که به هر دلیل مخالف برگزاری کنسرت مرحوم پاشائی بودن را به بی شعوری و آلت دست بودن و بی هویتی متهم کرده اید. اگر آنها مرحوم پاشائی را تهدید کرده اند مجرمند و باید طبق قانون با آنها برخورد شود، این به هیچ وجه صحیح نیست که به کنایه، اقشار مذهبی و هیاتی را در یک ردیف قرار داده و آنها را هفت تیر کش، قمه زن و زوزه کش خطاب کنید. این مثل آن است که بنده به دلیل عدم همسوئی شما با رای خودم، حضرتعالی را واداده و نادان و بی بصیرت خطاب کنم. شما خود "حقوقدان" هستید و میدانید که چنین نوشته هائی می تواند از سوی مدعی العموم در مراجع قانونی مورد پیگیری قرار گیرد.
بنده با مساله خاصِ ممانعت از برگزاری کنسرت مرحوم پاشائی کاری ندارم اما اینکه عده ای از مردم تمایل نداشته باشند برنامه ای در شهر محل زندگیشان برگزار شود و بخاطر آن اعتراض کنند، مساله ای کاملا دموکراتیک است و اتفاقا از ویژگی های جوامع مردمسالار است. فرض بفرمائید عده ای از مردم همین شهر و دیار در اعتراض به آلاینده های فلان شرکت اعتراض کنند و شعار بدهند و برای جلوگیری از فعالیت آن شرکت اقدام کنند آیا مستحق است که آنها را بی تمدن و ضد صنعت و کوته فکر بخوانیم؟خیر احدی حق ندارد آنها را لمپن و توتالیتر بخواند و اگر چنین کند نشان دهنده آن است که آن فرد دچار روحی توتالیتر است.