برای ابوذر بوشهر

 

رفتار، گفتار، کردار، اندیشه، روحیات و در یک کلام زندگی مرحوم ماشاالله کازرونی بی شک الگوئی از یک زیست اسلامی و انقلابی است. مرحوم کازرونی ابوذر وار به کنه انقلاب پی برد و ابوذر وار تا انتها در خط انقلاب ماند. او هیچگاه سهمی از انقلاب نخواست، نجومی کار کرد، نجومی خون داد، نجومی عرق ریخت، نجومی ایثار کرد اما هیچگاه در کارنامه اش از اموال و حقوق های نجومی خبری نبود. هیچگاه از راه رفته اش ناامید و پشیمان نشد و مهمتر از همه هیچگاه از حرکت باز نایستاد.

من این پیر سفر کرده را ابوذر بوشهر می خوانم، از این جهت که ابوذر تا زمان حضرت رسول با رسول الله بود و پس از رحلت ایشان، در گرد و غبار فتنه ها راه راست را برگزید و پایمردانه در خط حضرت امیرالمومنی ایستاد، در تشابهی تاریخی مرحوم کازرونی تا زمان حیات حضرت امام مرید اما بود و پس از وفات ایشان، مخلصانه در صف یاران صدیق رهبر معظم انقلاب ایستاد. کازرونی فرزندش را در راه انقلاب داد اما هیچگاه خود را طلبکار انقلاب نداست، هیچ پست و منسبی نگرفت باز خود را طلبکار انقلاب نداست تا پایان عمر در همان خانه قدیمی و ساده اش سکونت گزید اما حاضر نشد به حرام، توشه خود را پر کند.

ماشاالله کازرونی هیچگاه خود را در یک بُعد محدود نکرد، او مرد سیاست و حزب بود اما سیاست اسلامی و حزب الهی، یعنی حزب الله. او مرد میدان های سخت و معرکه های دهشتناک بود، معرکه ای که فرزند برومندش را به فیض شهادت رساند اما این پایان راه کازرونی نبود، او مرد بصیرت بود، نماد استواری و انقلابی گری بود، پیر جریان حزب الله بوشهر بود.

 کازرونی در هر 4 برهه ی حساس زندگی سیاسی و مبارزاتی خود روسپید ماند. دوره ی مبارزه ی پیش از انقلاب، دوران پایه گذاری و پیروزی انقلاب، دوران جبهه و جنگ و نهایتا در دوره ی سخت و غبارآلود پس از جنگ، در تمام دوران زندگی سیاسی و مبارزاتی اش چنان بود که حالا تمام مردم بوشهر می توانند گواهی دهند که «چیزی جز خوبی از او ندیدیم».

هیچ حادثه ای کازرونی را نلغضاند و نترساند، تهدید به ترورش کردند، نترسید. فرزندش را به شهادت رساندند، نترسید. پست و مقامی نگرفت، نترسید، با فتنه ها مواجه شد اما همچون نخلی تنومند و مقاوم در مقابل خناسان روزگار کم نیاورد.

کازرونی بی شک ابوذر بوشهر است، سالها و قرن ها گذشت تا ابوذر شناخته شد و حالا باید سالهای سال بگذرد تا همچون کازرونی ئی شناخته شود، کازرونی رفت اما فرزندان معنوی او زنده اند و راهش را ادامه خواهند داد...

 

نگاهی سیاسی به انتخابات پنجم شورای شهر و روستا در استان بوشهر

Image result

اصولگرایان، اصلاحطلبان و جریان دولت در هر چیزی اختلاف داشته باشند در این مساله که فعالیت های پنهان خود را برای چینش لیست های شورای شهر و روستاها آغاز کرده اند اشتراک دارند. اصلاح طلبان در یک تقسیم بندی، حمایت مطلق خود از روحانی برای ادامه ریاست جمهوری را تضمین کرده اند و دولتی ها در عوض مدیریت میدان انتخابات شوراهای شهر و روستا را به آنان واگذار کرده اند.

اصولگرایان هم با تاکید بر ضعف و ناکامی دولت در عرصه اقتصاد، سیاست خارجی و امور معیشتی مردم، عدم اقبال اصلاح طلبان در فتح مجلس دهم و کسب تجربه ی تاثیر مثبت  وحدت در تعین رئیس و فراکسیون های مجلس( رئیس مجلس و ریاست 80% از فراکسیون ها به دست افتاد) عزم خود را برای پیروزی در رقابت اردیبهشت 1396 جزم کرده اند و امیدوارند مانند سال 1392 بیش از 70 % از کرسی های شورای شهر در سراسر کشور را در اختیار خود درآورند.

در استان بوشهر نیز که به حق می توان لقب "بزرگترین استان کوچک کشور" را به آن اتلاق کرد، گروه ها و افراد با چراغ های خاموش به رصد شرایط، برنامه ریزی، سازماندهی ستادها و یارگیری مشغولند، بوشهری ها  در اردیبهشت 1396 باید تکلیف 195 عضو شورای شهر و بیش از 2000 عضو شورای روستا را مشخصص کنند.

استان بوشهر 37 شهر دارد، تنها شهری که جمعیتی بالای 200 هزار نفر دارد بندر بوشهر است که طبق قانون جدید، تعداد کرسی های آن 9 نفر خواهد بود، در شهرهای بالای 50 هزار نفر یعنی کنگان، گناوه و برازجان نیز رقابت در هر شهر بر سر 7 کرسی خواهد بود و در باقی شهرهای استان از خورموج 38 هزار نفری(بزرگترین شهر زیر 50 هزار نفر در استان) تا شهر کوچک 2000 نفری کلمه در شهرستان دشتستان رقابت بر سر 5 کرسی اصلی خواهد بود.

اگر چه رویکر و نگاه قومی و طایفه ای کماکان در انتخابات شورای شهر و روستا در استان ما بر نگاه حزبی تفوق دارد و نمی توان مرز دقیقی بین خواستگاه سیاسی اعضای ترسیم کرد اما در یک نگاه کلی اصولگرایان دست برتر را در شورای اسلامی شهرها و روستاهای استان بوشهر دارند، به عبارتی تعداد اصولگرایان شورای شهر در 16 شهر بالای 10 هزار نفر در استان بوشهر بیشتر از اصلاح طلبان است. 

انتخابات پیش رو

اصلاح طلبان در تلاشند 17% رائی که در انتخابات چهارمین دوره شورای شهر به دست آورده بودند را به بیش از 50 % برسانند، اصلاح طلبان بوشهر با تلاشی مضاعف مایلند نتیجه انتخابات مجلس شورای اسلامی در این استان را به شوراهای شهر و روستا تسری بخشند. اختلافات اردوگاه اصلاحات اما چیز دیگری را نشان می دهد، بعید است بجز اصلاح طلبان شهر بوشهر، دیگر اصلاح طلبان بتوانند با تابلو اصلاح طلبی وارد کارزار انتخابات شوند. از بعد حزبی، اصلاح طلبان تا قبل از انتخابات به دو گروه طرفداران و مخالفان استاندار تبدیل شده بودند حالا علاوه بر شکاف سابق همراهی و عدم همراهی با نمایندگان اصلاح طلب نیز بهاین انشقاق اضافه شده است.

اصولگرایان اما بجز در شهر بوشهر اختلاف زیادی ندارند، حتی در خود بوشهر نیز حرکت هائی برای اتحاد اصولگرایانه در آستانه انتخابات شورای شهر و روستاها شکل گرفته است، این واقعیت را نباید از نظر دور داشت که اگر چه اصولگرایان نیز مایل به حزبی کردن انتخابات شورای اسلامی شهرها نیستند اما لیست هائی که تحت عنوان ائتلاف مساجد، رزمندگان، هیئت ها و کانون های مذهبی ارائه می شود تمایل به جریان اصولگرائی دارند و سر بزنگاه خود را در اردوگاه راست تعریف می کنند.

به نظر می رسد هم اصولگرایان و هم اصلاح طلبان 10% از توان خود را در سازماندهی انتخابات معطوف به حزب و جناح سیاسی، 10% را به رسانه های مجازی، 10% کاریزمای شخصی و تجربه و نام و نشان اکتسابی کاندیداها ، 20% شیوه های مدرن و سنتی تبلیغات و نهایتا 50% از توان خود را به قابلیت های قومی و طایفه ای معطوف خواهند کرد. این یک واقعیت است که در انتخابات شورای شهرها، اعضای یک طایفه توجه چندانی به رویکرد سیاسی کاندیدائی که از میان طایفه شان برخاسته نمی کنند و یا ترجیح میدهند چشمشان را بر روی اختلافات سیاسی ببندند و با پررنگ کردن پیوندهای قومی رای خود را به او بدهند، در این مساله هم اصولگرایان و هم اصلاح طلبان با هم برابرند، رقابت بر سر 40 % باقیمانده است به عبارتی اصولگرایان و اصلاح طلبان به سراغ کاندیداهائی می روند که علاوه بر رویکرد حزبی دارای پایگاه قومی هم باشد.

اصولگرایان پیروزند اگر...

به هر تقدیر پیش بینی می شود اگر اصولگرایان بتوانند روند این تحکیم وحدت را  تا ماه های آتی ادامه دهند، بی تردید در اکثر شهرهای استان خصوصا مراکز شهرستان ها کماکان سکان هدایت شوراها را مانند دوره های پیشین در اختیار خواهند داشت.

اصولگرایان شهر بوشهر باید برای وحدت تلاش بیشتری کنند و کانون های متعدد سیاسی، تشکیلاتی و حزبی قدرت را زیر یک چتر متجمع کنند، اساسا وجود بیش از 10 جریان حزبی اصولگرا با یک دیدگاه و یک رویه سیاسی، در یک شهر 200 هزار نفره جز اختلاف، دست آورد دیگری ندارد.

اصولگرایان در شهرستان دشتستان، شهرستانی که 25% از شهرهای استان را در خود جای داده باید زودتر یک ساز و کار واحدی را برای تعیین کاندیداهای اصلح انتخاب کنند چه آنکه انتخابات مجلس دهم نشان داد که با وجود برتری عددی اصولگرایان، این اصلاح طلبان بودند که فاتح کرسی مجلس شدند.

در شهرستان های دشتی و تنگستان، شهریاری وظیفه خطیری را در راستای عدم تکثیر اردوگاه اصولگرائی دارد، اصلاح طلبان دشتی و تنگستان برای انتقام وارد کارزار اردیبهشت 1396 خواهند شد و این وظیفه شهریاری است که همانگونه که اصولگرایان میدان را برای پیروزی او آماده ساختند حالا او همین میدان را از تشتت آرا حفظ کند.

اصولگرایان دیلم و گناوه از کم حاشیه ترین و متحد ترین اصولگرایان استانند آنها کافیست که بر آن جنبه ی 50 درصدی که پیشتر عرض شد تکیه کنند تا پیروز رقابتهای شورای شهر 1396 باشند. اگر چه سنتا از زاویه نگاه سیاسی، رای اصلاح طلبانه ی حوزه شهرستان های جنوبی استان بیشتر از اصولگرایان بوده اما این روزها اختلافات اصلاح طلبان این حوزه از کانون های داخلی خارج شده و به سطح رسانه ها کشیده شده این یعنی آنکه کافیست اصولگرایان کمی همت کنند. بنظرم حوزه جنوبی استان نیاز به تصمیمات جدی دارد به عبارتی اگر چه نیروهای مردمی، جوانان، رسانه ها و خواستگاه های ویژه  اصولگرائی در این شهرستان ها فعالند اما دانه های تسبیح کماکان منتظر ریسمان متصل کننده هستند.

 

 

ائتلاف ؛ شاید وقتی دیگر

روایتی از اختلافات پیچیده اصلاح طلبان استان بوشهر در راه ائتلاف

 

"اصلاحات در بوشهر وضعیت مناسبی ندارد"، این را اواخر مرداد ماه سال جاری یکی از روزنامه نگاران اصلاح طلب مطرح بوشهری گفته بود. او البته به درستی اذعان داشته که "اصلاح طلبان بوشهری بیشتر دغدغه سهم خواهی دارند، اگر تمام وجوه اصلاح طلبی در این نکته خلاصه شود نشان از یک آسیب اجتماعی- سیاسی می دهد.  به نظر می آید سهم خواهی افراطی  در کلیت  نیروهای اصلاح طلب  نشان از سرایت ناهنجاری اجتماعی به این عرصه است و زنگ خطری است که بایست شنیده شود".

این روزها اصلاح طلبان تلاش زیادی دارند تا نشان دهند جبهه شان از اتحاد و استحکام درونی برخوردار است، حقیقت اما حداقل در استان بوشهر چیز دیگریست، نمونه بارز آن حذف مصاحبه محمد باقر عباسی سملی رئیس انجمن اسلامی مهندسان استان بوشهر از خروجی یکی از سایت های معروف اصلاح طلب استان است، که در آن به واقعیت هائی از اختلافات گسترده و راه پیچیده ای که آنان برای ائتلاف در پیش دارند و همچنین اوضاع آشفته جریان دوم خرداد در حوزه های مختلف استان خبر داده بود.

یکی از کاندیداهای احتمالی اصلاح طلبان از حوزه های جنوبی استان گفته است " شورای سیاست گزاری اصلاح طلبان کشور به دنبال بیعت گیری است تا ائتلاف" لذا او همفکرانش حاضر به همکاری و گردن نهادن به تصمیم آنها نیستند. نمونه دیگری از سردرگرمی اصلاح طلبان فعالیت "ائتلاف اصلاح طلبان" است که با وجود انحلال آن در تمامی استان ها، در استان ما حضور فعالی دارد. نمونه دیگر این چندپارگی، یکه تازی "مجمع پیروان خط امام" است که با اعلام حمایت زود هنگام از کاندیداتوری پورفاطمی در شهرستان های دشتی و تنگستان بانگ کوس اختلاف را پرصدا تر کرد و البته ده ها نمونه دیگر که در جای خود قابل بررسی و تامل است. اختلاف اصلاح طلبان در استان بوشهر آنها را با بن بست های دشواری مواجه ساخته به گونه ای که حضور مقامات ارشد اصلاح طلب پایتخت در استان نیز نتوانسته اختلافات را چاره سازد.

حوزه بوشهر، گناوه و دیلم:

انتخابات مجلس دهم، زخم اختلاف کهنه بین اصلاح طلبان شهرستانهای بوشهر، گناوه و دیلم را تازه کرده است. از یک سو "شورای هماهنگی جبهه اصلاحات استان بوشهر" با دعوت از بزرگان اصلاحات انتظار دارد بتواند همه احزاب و گروه ها و رسانه های اصلاح طلب را زیر لوای خود هماهنگ سازد از سوی دیگر چندین  گروه و شخصیت شاخص اصلاح طلب حاضر به فعالیت زیر پرچم شورای هماهنگی نیستند.

ائتلاف اصلاح طلبان با مرکزیت مسعود شکوهی، شخصیت متنفذ و پرقدرت اصلاحات بوشهر، هنوز نتوانسته اند فاصله و اختلاف خود را با شورای هماهنگی در استان و شورای مشورتی و شورای عالی سیاستگذاری در مرکز مرتفع سازند. آنها انتظار دارند پرچم اصلاحات مثل همیشه در اختیار "پرچمداران واقعی اصلاحات" در استان بوشهر باشد.

» مصطفی سالاری جوانترین استاندار دولت یازدهم، نتوانسته خود را به عنوان نقطه ثقل اصلاح طلبان استان بوشهر تثبیت کند.

این روزها جریان اصلاح طلب استان بوشهر به دو گروه طرفداران استاندار و مخالفان او تقسیم شده اند

 

 

 

در این میان استاندار که باید مرکز ثقل و حل الاختلاف گروه های اصلاح طلب و حامی دولت باشد خود به بخشی از مشکل تبدیل شده است، تا پیش از حضور استاندار جدید، اصلاح طلبان به دو بخش اصلاح طلبان سنتی و اطلاح طلبان مدرن تقسیم می شدند که در پاره از مسائل اختلافات خود را کنار می گذاشتند اما حالا به دو طیف طرفدار استاندار و مخالفان او تبدیل شده اند.

از سوی دیگر باید از "شورای رابطین" به عنوان جدید ترین پدیده چالشی در بین اصلاح طلبان بوشهر نام برد، شورائی غیر منسجم و البته نانوشته از اصلاح طلبان بوشهری ساکن پایتخت همچون تبادار و سیاسی راد و دادفر و عدالت و... که سعی دارند با ایجاد پل میان استان و پایتخت اختلافات را کاهش دهند اما خواسته یا ناخواسته به بخشی از اختلافات دامن می زنند.

گروهی از اصلاح طلبان از جمله مجمع خط امام که خود را از پایه گذاران اصلاحات در استان می دانند چنان برای خود نقش ویژه ای قائلند که پیش از هماهنگی با سایر گروه های اصلاح طلب از کاندیداهائی در بخش هائی از استان حمایت کرده اند.

حالا از کاندیدای 34 ساله اصلاح طلب که ستاد خود را با عنوان "آینده روشن" فعال کرده تا امان الله شجاعی دشتستانی تبار که برای آمادگی بیشتر برای حضور قدرتمند تر در مجلس دهم شورای اسلامی از کاندیداتوری شورای شهر بوشهر انصراف داده است کاندیداهای بالقوه اصلاح طلبان در بوشهر هستند، از سوی دیگر دقیقا معلوم نیست نام ابراهیم میگلی نژاد یا مسعود شکوهی به عنوان کاندیدای نهائی ائتلاف اصلاح طلبان خارج شود، حضور زنان اصلاح طلب بوشهری از جمله حمیده ماحوزی، ندا عبدالله زاده و زهرا عرفان نیز غیر قابل تصور نیست، بعید نیست که اسماعیل تباردار که اصرار دارد وزنه فعالیت سیاسی خود را از پایتخت به نفع  استان سنگین تر کند و البته محمد دادفر در صورت اطمینان از تائید صلاحیت پا به میدان انتخابات بگذارند.

احتمال قریب به یقین بخش عمده ای از اصلاح طلبان بوشهر، گناوه و دیلم از حسن لاوری، اصلاح طلب بوشهری که مدیر مسئولی هفته نامه نصیر بوشهر را در اختیار دارد و به عنوان یکی از اعضای ارشد شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و مجمع پیروان خط امام در استان شناخته می شود، حمایت خواهند کرد.

از سوی دیگر باید از محد حسین بکمی نماینده حزب اراده ملت ایران در بوشهر یاد کرد که اگر اصلاح طلبان توانسته بودند در سال 86 و 90 او را از رقابت با محمد مهدی پور فاطمی در حوزه دشتی و تنگستان منصرف کنند اما حالا این جوان 34 ساله قصد خود برای حضور را جدی تر از پیش اعلام کرده است. محمد حسین بکمی، فرزند شهید محمد امین بکمی از وقتی 26 ساله بود سودای مجلس در سر داشت، چندی پیش اعلام کرد اگر چه با پور فاطمی رقابت نخواهد کرد اما ثبتنامش در حوزه بوشهر، گناوه و دیلم که به گفته او انتخاباتش " عاری از مسائل قومی و قبیله ای  است و مردم آن  تفکری بلند دارند " ثبتنام خواهد کرد، این در حالی است که وی در انتخابات شورای اسلامی چهارم شهر بوشهر با میزان آراء کمی بیش از 2 هزار رای در جایگاه 83ام ایستاد. این اقدام او یعنی انصراف از کاندیداتوری وی در تنگستان و دشتی را نباید بی ارتباط با نامه مجمع نیروهای خط امام استان بوشهر به وی برای ترغیب او به کناره گیری از انتخابات در حوزه دشتی و تنگستان دانست.

مرتضی سراجی مسئول حزب اعتماد ملی در بوشهر و یکی از روئسای دوره ای شورای هماهنگی اصلاح طلبان این استان که دوستان منتقدش معتقدند "در جایی استاندار را ناکار آمد میداند و در جایی دیگر از او تعریف میکند. جایی اصرار دارد از مدیران دولت احمدی نژاد هم می شود استفاده کرد و در جایی دیگر گله مند است چرا این مدیران هنوز مسئولیت دارند." و البته موافقان و طرفداران سرسختی هم دارد یکی از گزینه های جریان دوم خرداد برای مجلس دهم است.  سیروس بنه گزی مسئول حزب کارگزاران در استان و دیگر مسئولان شاخه استانی احزاب عمده اصلاح طلب کاندیداهای بالقوه ای هستند که امید دارند نامشان مورد اجماع همفکرانشان قرار گیرد.

وضعیت اصلاح طلبان بوشهر وقتی بغرنج تر خواهد شد که در صورت رد صلاحیت  احتمالی اصلاح طلبان نامدار همچون دادفر و لاوری، اصلاح طلبان نسل دوم و حتی سوم اصلاحات حاضر به کناره گیری به نفع یکدیگر نشوند و یا اینکه هر یک از افرادی که احراز صلاحیت نشده اند از یک شخص خاص دیگر حمایت کند. اگرچه اصولگرایان این حوزه نیز با تعدد کاندیدا مواجه هستند و احتمالا با چند کاندیدا وارد انتخابات شوند اما بعید به نظر می رسد که بتوانند آراء زیادی را از سبد رای  جمیری، نماینده خوشنام و اصولگرای کنونی بوشهر، گناوه و دیلم به نفع خود سرازیر نامیند، به هر تقدیر می توان پیش بینی کرد تعداد کاندیداهای نهائی اصلاح طلبان و اصولگرایان در حوزه بوشهر، گناوه و دلیم هر کدام 3 نفر خواهد بود، با این تفاوت اصلاح طلبان توانائی این را دارند که رای قابل توجهی از هم حزبی های خود را بکاهند، اما جمیری کماکان به عنوان مرکز ثقل اصولگرایان خواهد ماند و کاندیداهای اصولگرای دیگر توانائی کاهش شدید آراء او را نخواهند داشت.

حوزه دشتستان:

اختلاف اصلاح طلبان دشتستان آنقدر شدت یافته که حاضرند به منظور حذف یکدیگر، آراء خویش را به نفع رقبای سیاسی خود در جناح مقابل به صندوق اخد رای بریزند!، اصلاح طلبان دشتستانی اگر چه مانند بوشهری ها اصراری بر وجود "ائتلاف اصلاح طلبان" ندارند اما مانند آنها به موافقان و مخالفان استاندار تقسیم شده اند، یکی از هفته نامه های متنفذ اصلاح طلب دشتستانی اخیرا با انتشار مقاله ای، یکی از کاندیداهای اصلی اصلاح طلبان این شهرستان را "غضنفر اصلاحات دشتستان" نامیده و روش  تبلیغاتی او را "غیر اخلاقی و غیر اسلامی و غیر انسانی " دانسته است.

 

 

» اکبر صابری که در اواسط دهه هفتاد از دروازه راست سنتی وارد دنیای سیاست شد، این روزها به عنوان یکی از فعالترین اصلاح طلبان استان بوشهر تلاش زیادی برای اتحاد و ائتلاف همفکرانش به خرج می دهد، تلاشی که ثمر چندانی نداشته. گفته می شود بسیاری از تصمیمات اردوگاه اصلاح طلبی استان با تصمیم و لابی گری های او اتخاذ می شود.

 

 

به هر تقدیر ترافیک کاندیداهای اصلاح طلب دشتستانی به سوی بهارستان نیز سنگین و پر ترافیک است، اکبر صابری، مدیر مسئول هفته نامه اتحاد جنوب، رئیس دوره ای شورای هماهنگی اصلاح طلبان استان، رئیس استانی چند حزب در استان بوشهر  و مرد پر حضور دشتستانی احتمال کاندیداتوری خود را رد نکرده است، از سوی دیگر محمد باقر سعادت از آن جهت که در دوره ای که هیچکس گمان نمی کرد حسن روحانی رئیس جمهور شود، ریاست ستاد او را در استان بر عهده گرفته بود، حالا حق خود می داند که نامش به عنوان کاندیدای شماره یک  مجامع اصلاح طلب از این شهرستان معرفی شود. او البته جایگزینی هم در صورت انصراف دارد، عادل دهدشتی؛جوانی 33 ساله که کمی بیش از یک سال معاوت سیاسی- اجتماعی فرمانداری دشتستان را بر عهده داشد. دهدشتی از قدرت بیشتری برای اجماع اصلاح طلبان برخوردار است اما به غیر از مسئولیت یک سال اخیر، هیچ فعالیت اصلاح طلبانه ی دیگری در کارنامه خود ندارد، این البته می تواند وزنه او را در میان دیگر کاندیداها کمتر کند.

احمد زاده، اصلاح طلب دیگری است که به احتمال بسیار زیاد به نفع اصلاح طلبی دیگر کنار خواهد رفت اما کماکان جلسات تبلیغاتی متعددی را برای خود تدارک دیده است و بخشی از اقشار جوان و تحصیلکرده را گرد خود جمع کرده. حجت الاسلام احمد رزمجو که به عنوان اصلاح طلبی میانه رو شناخته می شود نیز بی میل به حضور در انتخابات نیست، در صورتی که اجماع نسبی بر روی نام او صورت بگیرد، احتمال حضور او در انتخابات قطعی خواهد شد.

اگرچه طرفداران کدخدا پور از حضور وی در انتخابات دشتستان نا امید شده اند اما حمایت او از هر یک از کاندیداهای اصلاح طلب از یک سو موجب افزایش آراء او و از سوی دیگر می تواند انشقاقی دیگر در صف اصلاح طلبان ایجاد کند.

مجمع اصلاح طلبان دشتستان هنوز با اجماع فاصله زیادی دارند و دقیقا مشخص نیست "دود سفید" به نام چه کسی از ساختمان مجمع بیرون خارج خواهد شد. حشمت الله جعفری فعالیت انتخاباتی چشمگیرتری نسبت به دیگر اصلاح طلبان دشتستان دارد، جلسات متعددی را برگزار کرده و آراء طیفی از اصلاح طلبان را به خود جذب کرده است. اگر چه این "اصلاح طلب روشنفکر" کسی است که همواره در جبهه اصلاحات بوده اما اختلافات عمده ای با اکبر صابری، مرد پر نفوذ اصلاحات دشتستان که از "اصولگرائی به اصلاحات و سپس اعتدال" رسیده دارد.

یدالله قائدی کاندیدای بالقوه دیگری است که اگر فضا را نسبتا آماده ببیند، بعید به نظر می رسد که به میدان نیاید. کما اینکه در مجامع خصوصی ابراز تمایل به حضور در رقابت های انتخابات کرده است، او گفته "با جدیت فعالیت انتخاباتی خود را آغاز کرده"، فرماندار نمونه دولت اصلاحات اگر چه پیوند وثیقی با دولت سازندگی و اصلاحات داشته اما فعالیت چندانی در ستاد حسن روحانی از خود بروز نداده و اخیرا نیز در پی شیوه انتصاب و استعفایش از "حزب جبهه تدبیر و توسعه ایران اسلامی" حواشی به نامش رقم خورد که دردسرهائی برای وی ایجاد کرد.

جبهه اصلاحات دشتستان نگرانی های دیگری هم دارد، از جمله حضور اصلاح طلبان گمنام، جوان تر و "لحظه آخری"؛ علی اکبر کیانی جوان 36ساله دشتستانی که با مشی اصلاح طلبانه اخیراً با شعار "دشتستان سربلند؛ طلوعی دوباره" فعالیت سایبری گسترده ای را آغاز کرده از جمله این افراد است. غریب زاده نیز اصلاح طلبی غیر مترقبه است که سابقه کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی را دارد و حضور یا عدم حضورش در انتخابات حتی از سوی خبره ترین سیاستمداران و تحلیلگران، غیر قابل پیش بینی است. همینطور باید از سهیلا محمد خانی و چندین چهره گمنام دیگر اصلاح طلب نام برد که آشفتگی جریان اصلاحات روز به روز آنان را برای حضور آماده تر می کند.

دشتی و تنگستان:

تمام کسانی که در حوزه دشتی و تنگستان زیر 34 سال سن دارند، از 16 سال پیش که اولین رای خود را به صندوق ریختند، تنها یک نفر را به عنوان نماینده خود در مجلس شورای اسلامی دیده اند، سید محمد مهدی پور فاطمی، اصلاح طلب بی حاشیه ای که کمتر او را پشت تریبون مجلس دیده ایم اما مجموعه ای از عوامل قومیتی، اعتقادی، طایفه ای و به میزان کمتری سیاسی موجب شده است برای بار پنجم "سید اصلاحات بوشهر" عزم مجلس کند. راه اما برای پور فاطمی چندان هموار نیست عبدالصمد دولاح "مرد همیشه دوم دشتی و تنگستان"بیش از 12 سال است که قصد دارد کرسی نمایندگی را از پورفاطمی بستاند، در سال 86 یعنی انتخابات مجلس هشتم، با بیش از 11 هزار رای اختلاف از پور فاطمی در جایگاه دوم قرار گرفت این اختلاف آراء در سال 1390 یعنی انتخابات مجلس نهم به کمتر از 6 هزار رای رسید و بعید نیست در انتخابات دوره دهم این اختلاف کاهش یابد و کار به دور دوم برسد که در این صورت راه برای "سید" سخت تر خواهد شد.

»  از 16 سال پیش تا کنون نمایندگی مردم دشتی و تنگستان  بر عهده سید محمد مهدی پور فاطمی است، این بار اما راه سختی را تا رسیدن به صندلی های سبز ساختمان حرمی شکل میدان بهارستان دارد.

 

 

 

اگر چه انصراف محمد حسین بکمی از کاندیداتوری در حوزه دشتی و تنگستان ظاهراً کار را برای پور فاطمی آسان کرده اما حضور جدی نامزد اصولگرایان یعنی سید کمال الدین شهریاری راه آسان پورفاطمی برای مجلس را با ناهمواری مواجه خواهد کرد. به احتمال بسیار زیاد انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی در حوزه دشتی و تنگستان به دور دوم خواهد کشید. اصلاح طلبان باید تلاش زیادی نمایند تا اصلاح طلب دیگری در حوزه دشتی و تنگستان کاندیدا نشود که در غیر این صورت باسابقه ترین نماینده مجلس در استان بوشهر باید قید ادامه نمایندگی خود را برای بار پنجم بزند.

حوزه کنگان، دیر، جم و عسلویه

بهترین وصف از وضعیت آشفته اصلاح طلبان این حوزه را در این جمله باید خلاصه کرد که از سوی یک اصلاح طلب بیان شد:" همه کاندیداها با اجماع موافقند اما به نفع خودشان!"، بیش از 20 اصلاح طلب قصد کاندیداتوری در حوزه جنوب استان را دارند، خیال اصولگرایان از این حوزه تقریبا راحت است، حجت الاسلام موسی احمدی کاندیدای اصولگرایان در انتخابات سال 1390، با اختلاف 12 هزار رای نفر اول شد و اگر اصلاح طلبان همه آراء کاندیداهای خود را روی هم می گذاشتند به شیخ اصولگرا نمی رسیدند.

حالا وضعیت بغرنج تر است، برخی از اصلاح طلبان حاضر به نشستن پشت یک میز نیستند چه برسد به توافق و ائتلاف. سکینه الماسی اگر چه اعلام کرده مشی اعتدالی دارد و به گفته خودش با اصولگرایان مشکلی ندارد اما چندی پیش اعلام کرد رویکرد اصلاح طلبانه اش قوی تر است. اصلاح طلبان از یک سو قطعا بر روی الماسی به اجماع نمی رسند و از سوی دیگر الماسی با وجود اصلاح طلب دانستن خود به نفع هیچکس کنار نمی رود.

جلسه ای که در آبان ماه سال جاری در عسلویه برگزار شد تیر خلاصی بود بر احتمال اجماع اصلاح طلبان حوزه جنوب استان، این نشست که به منظور "وصل" اصلاحطلبان صورت گرفته بود با درگیری لفظی و "فصل" به پایان رسید.

» مجید حسینی کنگانی از اعضای اصلی ستاد روحانی در بوشهر و از مدیران نفتی پارس جنوبی است، اگر چه در انتخابات هفتم رد صلاحیت شد اما امروز یکی از کاندیداهای احتمالی اصلاح طلبان در حوزه جنوب استان محسوب میشود.

 

 

 

 

تعدد کاندیدای اصلاح طلبان در این حوزه آنقدر زیاد است که بررسی تمام آنها نیازمند مطلبی جداگانه است، هر طیفی از اصلاح طلبان در این شهرستان دارای دو الی سه کاندیدا است، اصلاح طلبان کهنه کار ، اصلاح طلبان همسوی دولت یازدهم ، اصلاح طلبان مدرن، اصلاح طلبان جوان، نو اصلاح طلبان، اصلاح طلبان مستقل، اصلاح طلبان طرفدار هاشمی، اصلاح طلبان طرفدار عارف و چندین عنوان با پسوند و پیشوند اصلاح طلبی!

شیخ محمد پولادی و شیخ اسدالله بحرانی زاده کنگانی روحانیون اصلاح طلبی هستند که قطعا در صورت تائید صلاحیت در انتخابات حضور خواهند یافت. پولادی در مجلس ششم کمتر از 40 رای با رقیبش فاصله داشت.

مجید حسینی کنگانی که در مجلس هفتم رد صلاحیت شد بعید به نظر می رسد برنامه ای برای مجلس دهم در سر نداشته باشد، عزیز بحرانی و اسماعیل عباسی تمایلات اصلاح طلبانه دارند و اگر به میدان بیایند با برچسب اصلاح طلبی به جذب آراء مردم عسلویه، جم، کنگان و دیر خواهند پرداخت.

حسین بردستانی 34 ساله نماینده بخشی از نسل سوم اصلاح طلبان این حوزه است و بعید به نظر می رسد در صورت درخواست بخشی از اصلاح طلبان جوان برای حضور در انتخابات از صحنه خارج شود.

شنیده می شود علی کرمی، سخنگوی اصلاح طلبان جنوب استان که یکبار بخت خود را برای مجلس امتحان کرده بود مجددا در حال تجدید قوا برای حضور جدی تر است. همچنین باید از اصغر حصیری مدیر کل سابق آموزش و پرورش استان نام برد که به دلیل پافشاری بر انتصاب یکی از مدیران خود از سمتش کنار گذاشته شد، نیز به عنوان یکی از کاندیداهای احتمالی اصلاح طلبان در این حوزه یاد کرد. ابراهیم مومنی از اصلاح طلبان "جوان و خوش سر و زبان"ی است که به منظور شرکت در انتخابات از سمت خود استعفا داده و احتمال اجماع بر روی نام او غیرممکن نیست.

عبدالحسین اکسیر، علی ایاز، مسعود تنگستانی نژاد و مال الله محمدی نیز بخت خود را کمتر از دیگر اصلاح طلبان حوزه جنوب استان نمی دانند، در کنار همه اینها باید از افراد کمتر شناخته شده ای همچون بهمن کرمی، عباس نیک منش، عباس بارگاهی و چندین نفر دیگر نیز یاد کرد که پرچم اصلاح طلبی را در چهار شهرستان جنوبی استان حمل می کنند.

به هر تقدیر اوضاع اصلاح طلبان دیار "نخل و ساحل و شرجی و انرژی" به هیچ عنوان خوب نیست، در دولت یازدهم که قاعدتا سهم بیشتری از کرسی ها باید نصیب یاران اصلاحات شود، در هیچ حوزه ای از چهار حوزه استان خیالشان راحت نیست، در هیچ حوزه ای به قول یکی از اصلاح طلبان، اصلاح طلب قابل اجماعی وجود ندارد که پرچم اصلاح طلبی را به دست گیرد، در هیچ حوزه ای به اجماع نرسیده اند و در حوزه هائی هم که به اجماع رسیده اند(دشتی و تنگستان) راه سختی در پیش دارند.

در نوشته های آتی از استراتژی پنج گانه انتخاباتی اصلاح طلبان استان برای مجلس دهم شورای اسلامی مطالبی رائه خواهد شد.

 

 

جوانشیر کدخدا پور؛ بیاید یا نیاید

مطالب پیش رو، حاصل مباحثی است که به صورت هفتگی بین چند تن از دانشجویان و  فارغ التحصیلان دشتستانی،پیرامون تحولات سیاسی مربوط به انتخابات این شهرستان مورد بررسی و گفت و گو قرار گرفته است. حاصل این گفت و گوها که گاها به صورت پراکنده و تلفنی و در مواقعی به صورت حضوری انجام شده در قالب" بیاید یا نیاید"، در مورد هر یک از کاندیداهای احتمالی به نگارش در آمده و سعی شده اولا حتی المقدور با کاندیدای مورد نظر گفت و گوئی صورت گیرد. ثانیا از مباحثی که شائبه تبلیغ و جانبداری از شخص خاصی باشد پرهیز شود و ثانیا انصاف و عدالت  در تحلیل ها رعایت گردد.

...........................................

کدخداپور بیاید یا نیاید

تحلیلی پیرامون جوانب حضور یا عدم حضور مهندس جوانشیر کدخداپور در رقابت انتخابات مجلس دهم

گروهی از طرفداران سرسخت مرد اصلاح طلب اما محافظه کار دشتستانی حاضرند برای بار پنجم نام جوانشیرکدخدا پور را برای مجلس دهم شورای اسلامی در 7ام اسفند ماه به صندوق های اخذ رای بریزند اما این تمام ماجرا نیست...

کدخدا پور با همه کاریزمائی که در بین مردم عادی و گروهی از اصلاح طلبان دشتستانی دارد، اما اهل ریسک نیست، و همین مساله موجب بروز سرخوردگی های شدید در میان طرفدارانش شده است. از سوی دیگر مرد 52 ساله دشتستانی نتوانسته طی 18 سال( از 1378 تا کنون) انسجامی موفق بین طرفداران خود ایجاد نماید.

کدخدا پور، اصلاح طلب معتدلی است که از هاشمی به روحانی رسید و این نمونه بارزی از روح محافظه کار "مرد همیشه دوم" انتخابات  دشتستان است که خود را چندان آغشته دوران اصلاح طلبی سید محمد خاتمی نکرد، وی پس از شکست نه چندان سنگینش  در سال 1378 (مجلس ششم) هیچ پست مدیریتی مهمی را تصاحب ننمود. از سوی دیگر نتوانست در این برهه خود را به عنوان اصلاح طلبی تمام عیار بروز دهد و طرفدارانش را حفظ کند، کاری که برادران رزمجو توانستند به خوبی از عهده ان بر آیند.

 اگرچه جوانشیر کدخدا پور مدیری چیره دست در امور اجرائی است و شاید اگر اقبال همراه او بود اکنون رخت استانداری یکی از استان ها را بر تن داشت اما در سیاست، چیرگی اجرائی همه چیز نیست، "فرماندار نمونه وقت کشور" پس از شکست در هر انتخابات از انظار و اذهان پنهان می شد تا انتخاباتی دیگر. کدخدا پور حتی با نفوذ و سابقه 22 ساله خود در وزارت کشور نتوانست ماجرای انتخابات 86 را مدیریت کند.

این روزها منتقدان اصلاح طلبش می گویند او اصلاح طلبی کم هیاهوست که هیچ زخمی برای اصلاحات نخورده پس نمی توان اجازه دهند میوه ی رسیده ای که دیگران زحمت به ثمر نشستنش را کشیده اند، توسط "کارگزار ساکت"، چیده شود.

به نظر می رسد کدخداپور  کماکان به حمایت های قومی و خویشاوندی از خود امیدوار است، امیدی که با گسترده شدن شبکه های ارتباطی، سیاسی شدن مردم و کمرنگ شدن حمیت های قومی رنگ باخته و نمی توان پاسخگوی معادلات جدید سیاسی باشد.

جلسه چهاردهم آبان سال جاری که در شهر برازجان و با حضور تعداد نسبتا زیادی از طرفداران وی برگزار شد شاید تیر خلاصی باشد بر حضور کدخدا پور در انتخابات مجلس دهم، جلسه ای که آنگونه که مهندس اصلاح طلب انتظار داشت، پر شور نبود. چه آنکه اولا تنها 3 ماه به انتخابات مجلس مانده و بسیاری از صاحبان رای موضع حمایتی خود را از کاندیداهای احتمالی اعلام کرده اند، ثانیا در جلسات گروه های اصلاح طلب دشتستانی اتفاق نظر چندانی برای حضور جدی وی وجود ندارد.

کدخدا پور در محاسبات خود باید این مساله را به صورت جدی مورد بررسی قرار دهد که، اصلاح طلبان زمانی بر روی حضور او حساب باز می کردند که عرصه برای ورود فعال آنها به میدان، مهیا نبود. در حال حاضر گروهی از اصلاح طلبان با این سوال مواجه هستند که اکنون که وزنه عرصه سیاسی کشور به نفع اصلاحات است چرا تخم مرغ های خود را در سبد کسی بگذارند که طی سالیان پس از 1378 نتوانسته برادری خود را به آنها ثابت کند.

 در حال حاضر کدخداپور نفوذ خود در جامعه و قدرت را به دلایلی از دست داده اما به هیچ عنوان نمی توان گفت عمر سیاسی وی به پایان رسیده، اما به جرات می توان اذعان داشت حضور وی در انتخابات، بدون آنکه اجماعی بر روی نام او از سوی اصلاح طلبان ایجاد شده باشد و نهایتا شکست احتمالی وی آتی موجب پایان زیست سیاسی مرد کهنه کار سیاست در دشتستان خواهد شد. کارگزار کهنه کار باید مراقب باشد اگر او معتقد است که در مجلس می تواند منشاء خدمت به کشور و ملت باشد باید برنامه ای منسجم و  طرح و طریقی نو برای انتخابات مجلس یازدهم سال 1398 دراندازد.

 

حرکت به سوی جامعه مدنی با آرایش؟

نقدی بر مقالات مهدیه سادات امیری* پیرامون، زنان، سنت و جامعه مدنی

داشتن درد و دغدغه اجتماعی از ویژگی های آشکار یک فرد متعهد به جامعه خویش است، اینکه علیه محرومیت و بی عدالتی و فقر و توسعه نیافتگی فریاد بزنیم نه تنها امری کاملا پسندیده بلکه توصیه دین مبین و آئین ایرانی و ملی ماست. هر کسی در جایگاه خود می تواند مانعی را از سر راه شکوفائی جامعه بردارد، در واقع هیچ کسی را نمی توان پیدا کرد که نتواند کاری برای رشد و توسعه و تعالی جامعه اش انجام دهد. نویسندگان، در این میان سخنوران و اصحاب رسانه از جایگاه ویژه ای در زدودن گرد عقب ماندگی در جامعه برخوردارند.
استان کهن ما، بوشهر عزیز و مظلوم، با وجود غنای فرهنگی و تمدنی و البته ثروت های خدادادی تاکنون نتوانسته لباس محرومیت را از تن به در آورد، این البته دردی بزرگ است و برماست که در هر جایگاه و به هر شکلی و با هر وسیله ای به فریاد این "نهنگ پیر" برسیم. اما باید مراقب بود به جای درمان، تجویز درد نکنیم و بر آتش محرومیت هیزم نریزیم.
بهانه نوشتن این سطور، مقالاتی است که یکی از نویسندگان حوزه اجتماعی استان، منتشر می کنند. ایشان اگر چه فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی است اما تمرکز ویژه مقالاتش حضور بیشتر و فراگیر زنان جنوب بالاخص بانوان استان بوشهر در عرصه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. مقالات ایشان اگرچه از سر دلسوزی و دردمندی و تلاشیست برای رشد و بالندگی استان عزیزمان و به تبع ایران سرافراز است اما به نظر من ایشان در مواردی، خصوصا در مقاله اخیر با عنوان "تاملی درباب بدن، جنسیت و آرایش در زنان" دچار اشتباه محاسباتی شده اند و بیم آن می رود نه تنها از درد این جامعه نکاهد که آن را افزایش دهد.

 

پ.ن/ سیده مهدیه امیری دشتی، فارغ التحصیل کارشناسی زبان و ادبیات فارسی، سر دبیر انجمن هامون(اولین انجمن جامعه مدنی جنوب ایران) و فعال حوزه زنان و جامعه است که مقالات خود را در رسانه های اصلاح طلب بوشهر  و سایت اینترنتی هامون منتشر می نماید.

ادامه نوشته

وقتی برای حل مشکل کشاورزان بوشهری باید دست به دامان جناب خان شویم!

 

 پرده اول: شبی که حاصل یکسال کشاورزان بوشهری به "باد" رفت

پنجشنبه 19 شهریور ماه 1394 بر اثر باد و باران و طوفان شدید و البته ناگهانی، خسارت زیادی به کشاورزان استان بوشهر خصوصا شهرستان دشتستان وارد شد. برخی از مسئولان استان قول هائی مبنی بر پرداخت خسارت به کشاورزان دادند اما این مساله با پرداخت بخش کوچکی از خسارت به کشاورزان تمام نمی شود.

هیچ خبری از این طوفان که سرنوشت یکساله کشاورزان و کارگران بخش کشاورزی وضعیت معیشت آنان را دستخوش "طوفان" قرار داده در پایگاه اطلاع رسانی استانداری بوشهر دیده نمی شود!یعنی اینکه صدای کشاورزان آنقدرها بلند نبوده که از پیچ و خم "گاوندهای" نخلستان هایشان فراتر رود.

 

ادامه نوشته

بررسی نمایندگان و مجالس نه گانه شورای اسلامی و مجلس پیش رو در شهرستان دشتستان


مقدمه:

سیاست و سیاستمداری در دشتستان به اندازه خودِ مفهوم سیاست پیچیده است، انتخابات بیش از آنکه حزبی و سیاسی باشد، قومی و اجتماعی است. بیش از آنکه به خط سیاسی کاندیداها توجه شود، اقتدار شخصی و کاریزمای او مورد توجه قرار می گیرد. رقابت ها چنان سنگین می شود که گاها تا سال ها اثرات خود را در محیط زندگی دشتستانی ها حفظ می کند، این رویکرد البته در سال های اخیر کمی بهبود یافته است اما کماکان انتخابات، روشنترین عرصه برای رقابت های قومی و طایفه ای است. انتخابات دشتستان همیشه "خاص" است! گاهی جوان 33 ساله را به مجلس می فرستند، گاهی یک خانم را برای اولین بار در تاریخ استان بوشهر، راهی مجلس می کنند تا اولین کارورزی سیاسی خود را در قالب نمایندگی تجربه کند. با وجود تمام احساسات دشتستانی، گاهی یک غیر دشتستانی را با آرای بی سابقه به عنوان نماینده خود می پذیرند. به هر تقدیر انتخابات دشتستان همیشه حساسیت خود را دارد و معمولا بیش از یک سال از برگزاری انتخابات تحرکات کاندیداها آغاز می شود. این نوشتار به بررسی نمایندگان دشتستان در مجالس نه گانه و ترسیم فضای سیاسی شهرستان دشتستان در انتخابات مجلس آینده ( مجلس دهم در اسفند 1394) خواهد پرداخت.

مجلس اول:

*دکتر محمد مهدی جعفری از محدود نمایندگان طرفدار بازرگان در مجلس اول بود.

انتخابات اولین دور مجلس شورای اسلامی در 24 اسفند 1358 برگزار شد. در این سال 4 انتخابات دیگر نیز برگزار شده بود از جمله آنکه در 12 فروردین قاطبه ایرانیان به جمهوری اسلامی "آری" گفتند، در مرداد ماه مجلس موسسان قانون اساسی برگزار گردید، در آذر ماه، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به تصویب خبرگان و ملت رسید و در بهمن ماه 1358 بنی صدر رئیس جمهور شد.  سید محمد مهدی جعفری که به عنوان یکی از مشهورتین فعالان سیاسی بوشهر و مبارزان با حکومت پهلوی شناخته می شد در این انتخابات توانست در رقابت با دیگر کاندیداها که آنها نیز دارای سابقه مبارزاتی( در سطح محلی) بودند به مجلس راه یابد. او در هنگام ورود به مجلس 40 سال داشت و دانشنامه دکترای خود در رشته علوم قرآنی را اخذ کرده بود. سید محمد مهدی جعفری به عنوان چهره ای ملی- مذهبی و از طرفداران مهندس بازرگان شناخته می شد، کما اینکه در اولین مجلس شورای اسلامی جزء 20 نفر گروه نمایندگان طیف بازرگان محسوب می گردید. وی توانست از مجموع 32715 رای 53% آراء یعنی 17507 رای را به خود اختصاص دهد.

مجلس دوم:                        

  *حجت الاسلام عباس رحیمی تنها نماینده دشتستان که دشتستانی نبود، او بیشترین درصد آراء تمام ادوار مجلس شورای اسلامی در دشتستان را ازآن خود کرد.

انتخابات مجلس دوم در زیر سایه جنگ با عراق برگزار گردید و البته فضائی شفافتر، ضد لیبرال تر و یکدست تر داشت، طیف ملی- مذهبی به دلایل متعدد از جمله عدم روحیه مبارزه و ضدیت انقلابی با غرب به حاشیه رانده شده بودن، لیبرال ها و طرفداران بنی صدر که در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی  33 کرسی را ازآن خود کرده بودند با عزل و فرار وی، اعتبار خود را از دست داده بودند، از سوی دیگر انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی و شهادت کادر اصلی حزب موجب محبوبیت بیش از پیش آن نزد مردم شد. مجلس دوم همچنین آغاز شکل گیری رقابت و انشعابات درون گروهی احزاب همسو با جمهوری اسلامی بود. در این انتخابات امام جمعه شهر برازجان، حجت الاسلام عباس رحیمیِ 37 ساله  ( هم اکنون در مقام آیت اللهی  در کسوت امام جمعه خمینی شهر قرار دارد) از دشتستان کاندیدا شد و توانست به مجلس راه یابد. او اولین( و شاید آخرین) غیر دشتستانی بود که به نمایندگی از سوی مردم این شهرستان به مجلس راه یافت. سایت اینترنتی متعلق به وی در مورد ورود او به مجلس از سوی مردم دشتستان می نویسد: " ايشان هيچ تمايلی به ورود به مجلس را نداشت وبا اصرار وحتی گريه وتظاهرات مردم مجبور شد فقط ثبت نام كند ولی هيچ قدمی برای رأی آوردن وتبليغات برنداشت وحتی يك ريال هم خرج نكرد وپس از ثبت نام شهر را ترك كرد با این وجود در اولين مرحله وبا رأی قاطع مردم انتخاب گرديد." سید محمد مهدی جعفری اما در روایتی دیگر می گوید که تبلیغات رحیمی چنان آشکار و عامیانه بود که در تریبون نماز جمعه به مردم قول می داد در صورت ورود به مجلس برای آنان ارزاق و آب و برق و کالا فراهم کند.  به هر تقدیر این روحانی جوان که از محبوبیت فوق العاده ای در دشتستان برخوردار بود، توانست بیشترین "درصد" آراء تاریخ انتخابات این شهرستان را به دست آورد، او در این اتخابات از مجموع 51426 رای موفق شد بیش از 65% آراء یعنی تعداد 33511رای را ازآن خود سازد. تاکنون هیچ نماینده ای نتوانسته است چنین درصدی از رای مردم را ازآن خود سازد. پس از او بیشترین درصد آراء که توسط یک نماینده کسب شده است مربوط به خانم دکتر عدالت نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی با 56% و پس از وی، مهندس رازقی با درصدی تقریبا مشابه(55/7) توانست به مجلس چهارم راه یابد. البته نباید از نظر دور داشت که درصد آراء رازقی و عدالت در مرحله دوم انتخابات کسب شده است، چه آنکه درصد آراء آنها در مرحله اول زیر 50% بوده است.

مجلس سوم:

* خدانظر قاسمی در هنگام ورود به مجلس سوم، جوانی 33ساله و دیپلمه بود، او موفق شد 2دور به مجلس راه یابد.

مجلس سوم جدال "جامعه و مجمع" بود، یعنی جامعه روحانیت و مجمع روحانیون مبارز. در سال 66 و در آستانه انتخابات مجلس سوم شورای اسلامی، چند نفر از روحانیون چپ گرای طرفدار میر حسین موسوی(نخست وزیر وقت) به دلیل آنکه جامعه روحانیت مبارز حاضر نشده بود برخی از افرادِ مورد نظر چپ گرایان را در لیست انتخاباتی مجلس سوم بگنجاند، انشعاب از جامعه روحانیت مبارز و تشکیل مجمع روحانیون مبارز را اعلام کردند. به هر تقدیر انتخابات در 19 فروردین 67 برگزار شد و چپ گرایان توانستند به موفقیت گسترده ای در انتخابات مجلس سوم  دست یابند.

در هنگام برگزاری انتخابات مجلس سوم، کشور کماکان در تب و تاب جنگ تحمیلی قرار داشت، خدانظر قاسمی فرمانده سپاه دشتستان، به عنوان چهره ای رزمنده شناخته می شد. اگر چه خدانظر قاسمی در دشتستان، از میان جناح بندی های آن زمان، راست گرا محسوب می شد اما با ورود به مجلس به جمع چپ گرایان خط امامی پیوست. قاسمی جوانترین نماینده دشتستان در ادوار انتخابات مجلس شورای اسلامی محسوب می گردید که توانست با مدرک دیپلم و در سن 33 سالگی با کسب 26262 رای یعنی 51% آراء به مجلس راه یابد.

سایت اینترنتی متعلق به حجت الاسلام رحیمی روایت جالبی از عدم کاندیداتوری ایشان و معرفی خدانظر قاسمی که در آن دوران جوانی 33 ساله و فرمانده سپاه شهرستان بود دارد، در این سایت آمده است " از آنجا كه در مجلس خوب نمیشد كار كرد وخوشش نمی آمد، (حجت الاسلام رحیمی)با مجلس خداحافظی كرد وبيش از يك دوره نپذيرفت وديگر توجه به اصرار مردم وحتی اشك جوانان كه اصرار داشتند تا بار ديگر قبول كنند ، نكرد، حتی خود را هنگام ثبت نام مخفی کرد که مردم او را پیدا نکنند و مجبورش نکنند که ثبت نام کند. چون هدف ایشان در هر حال خدمت بود ،احساس می کرد در مجلس نمی تواند زیاد خدمت کند به ویژه وقتی جنگ به اوج فرسایشی بودن و مشکلات رسیده بود واحساس می کرد کس دیگری که بتواند برای جنگ فکری کند به مجلس بیاید .لذا فرمانده سپاه همان شهررا ،خودش کاندید کر دو اتفاقا انتخاب شد."

توتالیتر کدام است، لمپن کیست؟

 مرگ غم انگیز خواننده جوان، مرتضی پاشائی همه را متاثر کرد، خصوصا که تصاویر رقت باری از روزها و ساعات آخر عمر وی به سرعت در فضای مجازی منتشر شد و دل هر انسانی را به درد آورد. من فکر می کنم یکی از دلایل عمده تاسف و تاثر مردم نیز همین فضای غم انگیزی بود که به خاطر بیماری این خواننده در سال های آخر عمر او ایجاد شد. به هر تقدیر این خواننده که نسبت به خوانندگان دیگر به تعهد اخلاقی شهرت داشت در هفته آخر آبانماه به دیار باقی شتافت.
واکنش ها فراوان بود، برخی سعی نمودند از زاویه سیاسی به آن وارد شوند و از مرگ این جوان محبوب سوء استفاده نمایند، به اندازه ای که سخنگوی کاخ سفید در متنی ادیبانه که با جمله "انالله و اناالیه راجعون" شروع می شد، خاموش شدن "این شمع نورانی" را تسلیت می گوید. اما نهایتا روضه ای که پدر آن مرحوم در روز تشییع جنازه وی خواند آبی بر همه آتش هائی بود که برخی ها سعی در برافروخته تر کردن آن داشتند.
آنچه مرا متعجب کرد واکنش عجیب و شتابزده یکی از "دوستان" است که 3 روز پس از وفات مرحوم پاشائی  در سایت اینترنتی اتحاد جنوب نگاشته شده است. لازم میدانم پاره ای توضیحات را در مورد مطلب ایشان ارائه نمایم.
  در مورد نظر و بیان احساس نویسنده ی محترم بحثی ندارم، حتی در مورد سطور توهین آلود و کنایه واری از جمله اینکه  "پاشایی نه عو عو کرد، نه زوزه کشید و نه با بی ادبی و گستاخی موجب وهن مجالس دینی شد. نه امام حسین (ع) و اهل بیت علیه السلام را با خواندنش تحقیر کرد نه هفت تیر می‌کشید، نه پیراهن پاره می کرد، نه اسید می پاشید و نه شمشیر در فرق سر خودش فرود می آورد". که البته جای نقد جدی دارد. اولا اینکه نویسنده محترم به صورت غیر مستقیم اسید پاشی را به گردن تیپ شخصیتی افرادی انداخته که از برگزاری کنسرت مرحوم پاشائی ممانعت به عمل آورده اند. ثانیا باید از نویسنده محترم پرسید در چند درصد از هیات های عزاداری کسی عو عو سر میدهد و زوزه می کشد! و نمونه هائی مانند این که قصد ورود به آن را ندارم.
بحث اصلی و آنچه که بنده را به واکنش وا داشت استفاده جناب آقای آقایان حسینی از واژه های توتالیتاریسم و لمپن در توصیف جامعه ایران است آنجا که می گویند "مرتضی پاشائی رفت و ... راحت شد از جامعه ای که در آن توتالیتاریسم و لمپنیسم تمامی ندارد".
برادر بزرگوارم جناب آقای آقایان حسینی که خود فارغ التحصیل رشته حقوق در مقطع کارشناسی ارشد هستند، از بار حقوقی واژه ها آگاهند، عجیب آنکه بدون ملاحظه این مساله از این واژه ها برای توصیف جامعه ایران استفاده کرده اند. دکتر حسین بشیریه در کتاب خود با عنوان آموزش دانش سیاسی می نویسد "در یک تعبیر مختصر، دولت توتالیتر ویژگی های زندان، پادگان و گورستان را به صورت یکجا در خود جمع کرده است".
دولت و جامعه توتالیتاریست فاسد ترین، سرکوبگرترین و پرخفقان ترین نوع جامعه و حکومت در قرون اخیر است که عموم اندیشمندان، حکومت فاشیست ایتالیا و  نازی هیتلر را نمونه های بارزی از آن عنوان کرده اند. حقیقت آن است که  از هر راهی بخواهیم وارد شویم که جامعه و حکومت ایران را با حکومت توتالیتر مقایسه کنیم به خطا رفته ایم، جناب آقای آقایان حسینی در جامعه توتالیتر اصلا روزنامه ای وجود ندارد که کسی بخواهد در آن مطلب منتشر کند و جامعه را به توتالیتر بودن متهم نماید!
اساسا استقرار این دولت و حضور خود حضرتعالی در کسوت مشاور فرماندار به معنی آن است که جامعه توتالیتر نیست، اینکه بنده و حضرتعالی آزادانه اندیشه های یکدیگر را نقد میکنیم یعنی جامعه توتالیتر نیست. اینکه صداهای مختلف در جامعه وجود دارد و اتفاقا خود حضرتعالی عضو مجمعی هستید که  منتقد دولت پیشین بود نشانگر باز بودن جامعه و غیر توتالیتر بودن آن است، در جامعه توتالیتر صدای مخالف از بن خفه می شود، در جامعه توتالیتر گروهای مردم نهاد(NGO) وجود ندارد که شما در آن عضو باشید.
اما در مورد واژه لمپن، این واژه که دارای ریشه ای آلمانی است، توسط کارل مارکس به حوزه سیاسی وارد شد و در ادبیات آکادمیک مارکسیستی کاربرد زیادی دارد. این واژه در اصل به معنی افراد بی ریشه و بی طبقه ای است که برای کسب انعام و خوش باش و صدقه به طرفداری از ثروتمندان می پردازند. این واژه به مروز زمان به یک توهین سیاسی تبدیل شد و در ایران به معنی افرادِ بی هویت و فاقد شعوری است که به منظور امرار معاش دست به هنجار شکنی و قانونگریزی کرده و معمولا از سوی سیاسیون مورد سوء استفاده قرار می گیرند، بهترین نمونه آن طیف شخصیتی کسانی است که به رهبری امثال شعبان جعفری(شعبون بی مخ) در براندازی دولت دکتر مصدق شرکت کردند.
جناب آقای آقایان حسینی، در جامعه قانونمند، لمپنیسم وجود ندارد. شما افرادی را که به هر دلیل مخالف برگزاری کنسرت مرحوم پاشائی بودن را به بی شعوری و آلت دست بودن و بی هویتی متهم کرده اید. اگر آنها مرحوم پاشائی را تهدید کرده اند مجرمند و باید طبق قانون با آنها برخورد شود، این به هیچ وجه صحیح نیست که به کنایه، اقشار مذهبی و هیاتی را در یک ردیف قرار داده و آنها را هفت تیر کش، قمه زن و زوزه کش خطاب کنید. این مثل آن است که بنده به دلیل عدم همسوئی شما با رای خودم، حضرتعالی را واداده و نادان و بی بصیرت خطاب کنم. شما خود "حقوقدان" هستید و میدانید که چنین نوشته هائی می تواند از سوی مدعی العموم در مراجع قانونی مورد پیگیری قرار گیرد.
بنده با مساله خاصِ ممانعت از برگزاری کنسرت مرحوم پاشائی کاری ندارم اما اینکه عده ای از مردم تمایل نداشته باشند برنامه ای در شهر محل زندگیشان برگزار شود و بخاطر آن اعتراض کنند، مساله ای کاملا دموکراتیک است و اتفاقا از ویژگی های جوامع مردمسالار است. فرض بفرمائید عده ای از مردم همین شهر و دیار در اعتراض به آلاینده های فلان شرکت اعتراض کنند و شعار بدهند و برای جلوگیری از فعالیت آن شرکت اقدام کنند آیا مستحق است که آنها را بی تمدن و ضد صنعت و کوته فکر بخوانیم؟خیر احدی حق ندارد آنها را لمپن و توتالیتر بخواند و اگر چنین کند نشان دهنده آن است که آن فرد دچار روحی توتالیتر است.

آدم های بزرگ، دیندار، وطن دوست و کم توقع

به واسطه یکی از دوستان به میهمانی افطاری دکتر احمدی نژاد دعوت شدم، افطاری که با عنوان دیدار احمدی نژاد با تشکل های دانشجوئی برگزار می شد. برنامه ساعت 6 آغاز می شد که من با 2 ساعت تاخیر رسیدم و البته چه بهتر که با تاخیر رسیدم! جمعی حدود 50 نفر از دانشجویان که اکثرشان را می شناختم و اکثر شان بچه های حزب الهی بودند که یا در بسیج دانشجوئی یا در دانشگاه و یا در رسانه ها یک زمانی با هم بویدم و البته این روزها کمتر از حال همدیگر با خبریم، با وجود گذشت سال ها و همه تغییراتی که در رشته و محل تحصیل و شهر و وضعیت تاهل و  حتی شکل ظاهری بعضی از بچه ها ایجاد شده بود اما خطشان همان خط سابق بود، خط انقلاب.

وقتی رسیدم دکتر احمدی نژاد تازه بسم الله را گفته بود،بچه های روی موکت توی طبقه زیرین نیمه کاره ی ساختمان نشسته بودند، دکتر روی یک صندلی ساده نشسته بود. تا اذان مغرب حرف هایش به طول انجامید، به جز اشاره هائی کوتاه در مورد مسائل سیاسی حرف نزد، حرف هایش را توی سه محور انسان کامل، اهداف کلان انقلاب اسلامی و لزوم شناخت حضرت امام خلاصه کرد. حرفهایش سیاسی نبود، یعنی اصلا سیاسی نبود اگر چه چند روز اخیر بعضی از سایت ها با مبنی قرار دادن یادداشت هائی که بعضی از بچه ها توی وبلاگشان منتشر کرده بودند برداشت های نادرستی از حرف های دکتر احمدی نژاد منتشر کردند.

به هر تقدیر سخنرانی تمام شد و نماز جماعت با پیش نمازی دکتر الهام خوانده شد و صفره افطاری روی ایوان ساختمان انداخته شد. رو بروی من داماد احمدی نژاد و مدیر کل سابق امنیتی سیاسی نهاد ریاست جمهوری سر پا ایستاده بودند،2-3 دقیقه منتظر ماندم دیدم نمی نشینند، بسم الله گفتیم و شروع کردیم!

2-3 دقیقه بعد دکتر احمدی نژاد اومد، به احترام سفره افطار و البته درخوایت خود احمدی نژاد کسی از جای خود بلند نشد، آمد روبروی من و من نیم خیز شدم، جا شدیدا تنگ یود و دکتر روی دو زانو نشست دکتر الهام هم نیز. با دکتر خوش و بش کردم. بی مقدمه گفتم آقای دکتر آیا این عادلانه است که استان بوشهر که قطب انرژی ایران است هنوز گاز کشی نشده باشد! فارغ التحصیلان رشته های فنی و مهندسی اش بیکار باشند، با یک زلزله 4 ریشتری نصف روستاهایش خراب شوند و هنوز به عنوان استانی محروم تلقی شود؟

دکتر گفت الان جم و کنگان و بوشهر گازرسانی شده اند، نشده اند؟ گفتم بله گفت دشتستان و برازجان چطور؟ گفتم به کندی پیش می رود آن هم فقط برازجان. 

فکر نمی کردم این همه دقیق شهر های استان را به یاد داشته باشد، این را به او گفتم. خندید گفت راه اهرم درست شد؟گفتم آقای دکتر من اطلاع دقیقی ندارم، گفت در دوره ما برای جاده کشی اهرم و توسعه اقتصادی دشتستان برانه ریزی و تصویب های زیادی انجام شده خود بوشهری ها باید پیگیر یاشند اگر پیگیری نکنن طرح هائی که حتی بودجه شان تصویب بشده ممکن است به فراموشی سپرده شوند.

گفتم دکتر ده سال دیگه از بوشهر چی توی ذهنت می مونه، گفت بوشهری های آدم های بزرگ، دیندار، وطن دوست و کم توقعی هستند، اگر استان دیگری منابع شما را داشت( و البته اسم یک استان را آورد) الان ادعای پایتختی می کرد!