مجلس خبرگان رهبری تجلی امتزاج دین، مردم و دموکراسی

 

تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، «دین، مردم و دموکراسی» به جز در دوران صدر اسلام فرصت تجلی در قالب حکومت را نیافته بود،  اگر چه قیام های دینی پراکنده ای در دنیای اسلام از قیام عزالدین قسام علیه اشغالگران صهیونیست، قیام تیپو سلطان در هند، قیام عبدالمهدی سودانی در آفریقا، قیام عمرمختار در لیبی و قیام های مشابهی شکل گرفت اما هیچکدام فرصتی برای تبدیل شدن به حکومت مردم سالار اسلامی را نیافتند، آنچه نیز در قرن های گذشته با عنوان حکومت عثمانی و سلجوقی ذیل نام تسنن و حکومت صفویان ، دیلمیان و فاطمیان تحت عنوان حکومت شیعی صورت گرفت علاوه بر اینکه ماهیت مردم سالار نداشت، از اصول حکومت مداری اسلامی پیروی نمی کرد.

انقلاب اسلامی اولین تجربه ترکیب دین، مردم و مردم سالاری بوده است که گمان می رفت با توجه به دشمنی های خارجی و مشکلات متعدد داخلی به سمت اضمحلال پیش رود اما ترکیبی از «دین، رهبری و مردم» مانع از فروپاشی انقلاب نوپای اسلامی گردید.

«رهبری» امام خمینی به عنوان نماد رهبری و مرجعیت دینی و سیاسی و همچنین حضور و نقش بلامنازع «مردم» در پیروزی انقلاب و نهایتا تاسیس «نهادهای مردم سالار دینی» مانند مجلس خبرگان قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی، شورای شهر و روستا و مجلس خبرگان رهبری از ارکان سه گانه بنیادی شکل گیری انقلاب اسلامی بوده است.

شاید در ابتدای امر شکل گیری مجلس شورای اسلامی و شورای شهر و روستا، برای حضور مردم در تصمیم گیری های کلان کشور کافی به نظر می رسید اما جمهوری اسلامی ایران برخلاف بسیاری از کشورهای سنتی و حتی به ظاهر دموکراتیک جهان، رهبری نظام را از حالت وراثتی و خانوادگی به حالت مردم محور تبدیل کرد. مجلس خبرگان رهبری یکی از افتخارات جمهوری اسلامی در به فعلیت رساندن مساله مردم سالاری دینی است، ایران بر خلاف ژاپن، نروز، انگلیس، اسپانیا، تایلند، عربستان و سایر کشورهای سنتی و ظاهرا دموکراتیک جهان، انتخاب رهبری کشور را بر عهده مردم گذاشته است. در عربستان این کار توسط یک شورای وراثتی انجام می شود که فقط فرزندان موسس عربستان یعنی ملک عبدالعزیز حق عضویت در آن را دارند( در صورت مرگ فرزندان ملک عبدالعزیز فرزندان فرزندان وی در این مجلس عضویت می یابند).

مجلس خبرگان رهبری یکی از قدرتمند ترین نهادهای تصمیم گیری مردمی در ایران محسوب می شود که مردم نمایندگان خود را به صورت مستقیم برای عضویت در این مجلس از میان مجتهدین برای 8 سال انتخاب می کنند(دوره چهارم استثنائا 10 سال به طول انجامید). این جلس که هم اکنون در دوره پنجم قرار دارد، از 88 عضو برخوردار است ( این تعداد تا دوره چهارم 86 عضو بوده است و در حال حاضر به دلیل وفایت 6 نفر از اعضا یعنی مرحوم هاشمی رفسنجانی و مرحوم نصرالله شاه‌آبادی از تهران، مرحوم مهمان‌نواز از خراسان شمالی، مرحوم اسدالله ایمانی از فارس، مرحوم سید محمود هاشمی شاهرودی از خراسان رضوی و مرحوم محمد مؤمن از قم  دارای 80 عضو است).

 تا کنون مرحوم آیت الله علی مشکینی (۱۳۶۱ تا ۱۳۸۶)، مرحوم حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۹)، مرحوم آیت الله محمدرضا مهدوی کنی (۱۳۸۹ تا ۱۳۹۳)، آیت الله محمد یزدی (۱۳۹۳ تا ۱۳۹۵) و آیت الله احمد جنتی (۱۳۹۵ تاکنون) ریاست این مجلس را بر عهده داشته اند.

از ابتدای تشکیل مجلس خبرگان در سال 61 تاکنون سه نفر از سوی استان بوشهر در این مجلس عضویت دارند، استان بوشهر دارای یک نماینده در خبرگان است. در دور اول میرزا ابراهیم دشتی که اولین امام جمعه بوشهر بود و نماینده مردم حوزه رودباران از جنوب استان در مجلس شورای اسلامی را نیز بر عهده داشت به خبرگان راه یافت. در دور دوم و سوم خبرگان آیت الله عبدالنبی نمازی که هم اکنون امام جمعه شهر کاشان است از سوی مردم به این مجلس راه یافت، ایشان در دوره چهارم از سوی مردم تهران و در دوره پنجم از طرف مردم استان اصفهان در خبرگان حضور دارد. دوره چهارم و پنجم خبرگان نیز مردم استان بوشهر آیت الله حسینی بوشهر را به عنوان نماینده خود در این مجلس برگزیده اند. آیت الله حسینی بوشهری متولد سال 1335 شهر بردخون شهرستان دیر است که هم اکنون علاوه بر معاونن جامعه مدرسین حوزه علمیه و امام جمعه موقت این شهر، مدیر مرکز مدیریت حوزه علمیه قم و مدارس علمیه حجتیه، رسالت و آیت الله گلپایگانی نیز می باشد. نماینده مردم استان بوشهر در مجلس خبرگان رهبری عضو هیئت امنای دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم و جامعةالزهراء را می باشد.

بازخوانی خطبه تاریخی رهبر معظم انقلاب در 29خرداد 1388

 

 Image result for ‫خطبه 29 خرداد 1388 رهبر انقلاب‬‎

آنچه طی فتنه 88 بر ملت و انقلاب رفت باید زنده بماند، با همه زوایایش. بی تعارف باید گفت هر تلاشی از سوی هر کسی و هر زمانی و هر مکانی و در هر لباس و موقعیت و جایگاهی برای زدودن آن واقعه و البته روز نهم دی ماه از اذهان مردم، حرکتی مردود و نابخردانه است.

تلاش برای کمرنگ کردن مساله فتنه، در واقع کمرنگ کردن جمهوریت و اسلامیت نظام جمهوری اسلامی است. تلاش برخی از سیاسیون و خواص برای کمرنگ کردن فتنه که متاسفانه گاهی از تریبون های رسمی نیز بیان می گردد مثل آن است که غائله ی منافقین در اوایل انقلاب، فتنه بنی صدر، بحران و فاجعه آفرینی های منافقین، ماجرای شیخ منتظری و فتنه 77 از تاریخ انقلاب حذف شود! گوئی انقلاب ما بدون هیچ زحمت و بحران و خطری به نسل سوم رسیده است و هیچ خطری هم در کمینش نخواهد بود پس آسوده باشید و آسوده بخوابید!

خیر، نه تنها فتنه نباید کمرنگ شود بلکه باید سال به سال ابعاد آن بازتر و تحقیق و پژوهش پیرامون آن گسترده تر و عمیق تر گردد. در یادداشت حاضر، خطبه تاریخی رهبر معظم انقلاب که در 25 خرداد 1388 یعنی سه روز پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایراد شد، مورد کنکاش و بررسی قرار خواهد گرفت.

 

آغاز ماجرا

به هر تقدیر انتخابات در روز جمعه 22 خرداد ماه 1388 برگزار شد، شمارش آراء پایان نیافته بود که میرحسین موسوی با برگزاری یک کنفرانس مفصل خبری، خود را پیروز میدان دانست. نتیجه ی اعلامی از سوی وزارت کشور اما آن چیزی نبود که کاندیدای مغلوب اعلام کرده بود و این یعنی آغاز مخالفت ها. 23 تیر ماه اعتراضات رسانه ای آغاز شد، اعتراضاتی که کم کم شکل اغتشاش خیابانی به خود گرفت، 24 تیر ماه میرحسین موسوی به بیت رهبر انقلاب رفت و گفته می شود با نصایح معظم له، قانع شده بود اما امان از "حلقه دوستان جاهل". همسر میرحسین موسوی و حلقه مشاوران وی با شانتاژ ها و تحلیل های غلط موجب شدند کاندیدای مغلوب که برای پیگیری امور از مجاری قانونی مجاب شده بود، در راهپیمائی روز 25 خرداد ماه حضور یابد و بیانیه ای را در حمایت از این حضور منتشر نماید. 25 خرداد ماه جلسه ی معروف نمایندگان کاندیداها و اعضای شورای نگهبان با رهبر معظم انقلاب برگزار شد، جلسه ای که گمان می رفت رویکرد خیابان محور کاندیداهای ناراضی را تغییر دهد و آنها را به مجاری قانونی رهنمون کند، اما روز به روز بر ابعاد آشوبهای خیابانی که حالا با آتش و خون همراه شده بود افزوده شد و کار به حظور مستقیم و بیانات صریح رهبر انقلاب کشیده شد، یعنی خطبه ی تاریخی 29 خرداد.

 

1- خطبه اول

1-1- لزوم آرامش قلبی

اگر چه رهبر انقلاب در خطبه دوم، مطالب را آشکارا عنوان فرمودند و آنچه شرط بلاغ بود را بر کاندیداهای معترض بیان داشتند اما حتی اگر آنها فقط خطبه اول را با گوش جان می شنیدند و کمی به مسیر مشقت باری که انقلاب از سرگذرانده بود می اندیشیدند، ملت و کشور و نظام و انقلاب به مصائبی که از خرداد تا دی ماه 1388 گرفتار آن شد، دچار نمی شد.

خطبه با آیه چهارم از سوره فتح آغاز شد؛ هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم؛ یعنی اوست آنکه آرامش و قوت قلب را بر دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمان خود بیافزایند. این یعنی اهتمام ویژه رهبر انقلاب به ایجاد آرامش قلبی، آرامشی که موجب افزوده شدن ایمان می گردید.

رهبر انقلاب سپس در ادامه بیانات خود همین آیه را تفسیر نموده و بیان فرمودند؛ « برای یک مجموعه مسلمان و مؤمن مهم است که به خدا حسن ظن داشته باشد، بداند که خدا کمک‏کار اوست، بداند که خدا پشت سر رهپویان راه حق است. وقتی دلها قرص شد، گامها هم محکم میشود؛ وقتی گامها استوار شد، راه به‏آسانی طی میشود، به هدف نزدیک میشود».

رهبر معظم انقلاب بصورت آشکار و واضح بر لزوم حفظ آرامش و طمانینه اذعان فرمودند، ایشان در ادامه تفسیر آیه چهارم سوره فتح می فرمایند: «امروز جامعه انقلابی ما، مردم مؤمن ما، نیاز به این دارند که این آرامش را، این سکینه را، این طمأنینه و وقار را در خودشان هرچه بیشتر به وجود بیاورند. الا بذکر اللَّه تطمئن القلوب». این در حالی بود که آشوبها هنوز گسترده نشده بود و بر جان و مال و آبروی مردم خسارتی وارد نیامده بود و سران این فتنه اگر تنها به همین چند بند مشفقانه گوش فرا می دادند جلو بسیاری از خسارتهای بعدی گرفته می شد.

 

1-2- مغرور نشویم

رهبر معظم انقلاب در ادامه به لزوم پرهیز از غرور می پردازند؛ «مشمول تفضلات الهی شدن یک مسئله است، حفظ تفضلات و رحمت الهی یک مسئله دیگر است. مبادا به خودمان مغرور بشویم؛ مبادا وقتی دست کمک پروردگار را که می‏بینیم، بگوئیم ما که مورد توجه پروردگار هستیم و از وظائفمان غفلت کنیم؛ مبادا یاد خدا از دلها برود».

 ای کاش سران فتنه88 که البته آن موقع نه فتنه ای برپاشده بود و نه این افرادی که حالا سران فتنه شان می خوانیم سر به طغیان بی بازگشت برداشته بودند می فهمیدند و می دانستند که توجه رهبر انقلاب به «پرهیز از غرور و سرمستی از سابقه ی بندگی»، می تواند به سابقه ی انقلابی این دوکاندیدا و لزوم پرهیز از غرور بخاطر همین سوابق اشاره داشته باشد.

 

1-3- مبادا به راه خطا برویم

«مبادا هیجانهای سیاسی ما را از خدا غافل کند؛ مبادا بگومگوهای گوناگونی که در یک کشور پیش می‏آید، که در میان یک ملت آزاد یک امر طبیعی است، ما را غافل کند، ندانیم به کجا میخواهیم برویم، ندانیم چه جور میخواهیم برویم». این بیانات را رهبر معظم انقلاب در خطبه دوم نفرمودند، بلکه در خطبه اول که ماهیت دینی دارد فرمودند. گوئی معظم له می دانستند با این رویه ای که کاندیداهای معترض در پیش گرفته اند سرانجام ناخوشآیندی در پی دارد، تا 29 خرداد ماه که رهبر انقلاب خطبه نماز جمعه را بیان فرمودند میر حسین موسوی تنها 5 بیانیه صادر کرده بود، نصایح رهبر انقلاب بر وی کارساز نشد و 12 بیانیه و 2 پیام دیگر تا قبل از حصرخانگی صادر نمود و طرفدارانش را به ادامه درگیری های خیابانی دعوت کرد.

1-4- پایان خطبه اول

رهبر انقلاب که خطبه را با لزوم توجه به خدا و آرامش روحی در شدائد روحی و اجتماعی آغاز کرده بودند، با لزوم صبر و بردباری به پایان رساندند و حسن ختام خطبه اول را آیه ی والعصر قرار دادند، و العصر. انّ الانسان لفی خسر. الّا الّذین امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.

 

2- خطبه دوم

رهبر انقلاب در ابتدای خطبه دوم و پس از دعای مرسوم، بدون هیچ مقدمه ای به بحث انتخابات ریاست جمهوری پرداختند و در همان ابتدا بیان فرمودند خطاب وی به سه دسته خواهد بود؛ «یک مطلب خطاب به عموم ملت عزیزمان در هر نقطه‏ای از کشور که هستند، میخواهم عرض بکنم. یک مطلب را خطاب به نخبگان سیاسی، نامزدهای ریاست جمهوری، فعالان و دست‏اندرکاران قضایای انتخابات میخواهم عرض بکنم. یک مطلب هم خطاب به سران استکبار، بعضی از دولتهای غربی و سردمداران رسانه‏هائی که آنها اداره میکنند، خواهم گفت».

2-1- خطاب به ملت

رهبر معظم انقلاب خطاب به مردم ایران، حضور آنها در پای صندوق های رای را «نمایش عظیمی از روح مشارکت جوی مردم در اداره کشور» دانستند و فرمودند: «بنده دوست ندارم نسبت به مخاطبان خودم با مبالغه حرف بزنم یا تملق آنها را بگویم؛ اما در این قضیه انتخابات، خطاب به شما مردم عزیز عرض میکنم که هر چه با مبالغه صحبت بکنم، زیاد نیست؛ حتّی اگر بوی تملق هم بدهد، ایرادی ندارد. کار بزرگی کردید». ایشان سپس به طبیعی بودن اختلاف سلیقه بین مردم اشاره فرمودند، « نسل جوان ما بخصوص نشان داد که همان شور سیاسی، همان شعور سیاسی، همان تعهد سیاسی را که ما در نسل اول انقلاب سراغ داشتیم، دارد...البته بین مردم اختلاف سلیقه هست، اختلاف رأی هست...طبیعی هم هست، لیکن یک تعهد جمعی را انسان در بین همه این آحاد، با اختلاف آراءشان، احساس میکند؛ یک تعهد جمعی برای حفظ کشورشان، برای حفظ نظامشان».

نکته دومی که رهبر معظم انقلاب خطاب به مردم فرمود، لزوم هشیاری آنان در مقابل دسیسه های دشمنی بود که برای سست کردن اعتماد مردم به نظام، برنامه ریزی می کنند، معظم له می فرمایند « میخواهند اعتماد را بگیرند تا مشارکت را بگیرند، تا مشروعیت را از جمهوری اسلامی بگیرند. این، ضررش بمراتب از آتش زدن بانک و سوزاندن اتوبوس بیشتر است. این، آن چیزی است که با هیچ خسارت دیگری قابل مقایسه نیست. مردم بیایند در یک چنین حرکت عظیمی اینجور مشتاقانه حضور پیدا کنند، بعد به مردم گفته بشود که شما اشتباه کردید به نظام اعتماد کردید؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن این را میخواهد».

 

ادامه نوشته

بررسی بیانیه های 18 گانه میرحسین موسوی در فتنه 88

Image result for ‫فتنه موسوی‬‎

«من بارها گفته‌ام که برای من این تقسیمات اصولگرا و اصلاح‌طلب مطرح نیست...امّا روی مسئله‌ی فتنه حسّاسم. حالا البتّه اکثر کسانی که در آن تظاهرات شرکت داشتند مردم معمولی بودند و هیچ تقصیری هم نداشتند امّا یک عدّه‌ای سردمداری میکردند...حالا هم یک عدّه‌ای از آنها حمایت بکنند، آن‌وقت دم از امام و طرف‌داری از امام و طرف‌داری از نظام و طرف‌داری از انقلاب هم بزنند! این نمیشود، این قابل قبول نیست. این پدیده‌ی بسیار بدی است، پدیده‌ی زشتی است، این پدیده را ما اصلاً نمی‌پسندیم».

در میان ده ها جمله از رهبر انقلاب پیرامون مساله ی فتنه، حتی همین یک جمله که در دیدار سالیانه معظم له با دانشجویان بیان شد، کفایت می کند تا کسانی که دل در گروه انقلاب دارند از هیچ تلاشی برای فراموش شدن خباثتهائی که در فتنه 88 بر کشور گذشت فروگذاری نکنند.

امروز با گذشتن 7 سال از فتنه 88 محققین و پژوهشگران و اهالی قلم و رسانه اگر حب انقلاب و امام و ولایت فقیه و کشور را در دل دارند باید برای روشن شدن زوایای این فتنه بکوشند.

این یادداشت تلاش دارد به بررسی بیانیه های 19 گانه میرحسین موسوی که از خرداد ماه تا بهمن 1388 منتشر نموده بپردازد. اولین بیانیه میر حسین موسوی در فردای انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری یعنی 23 خرداد 1388 صادر شد و آخرین آن در 25 بهمن 1388.

 

بیانیه اول: آغاز توهم(23 خرداد1388)

این بیانیه درست فردای روز انتخابات صادر شد، موسوی در این بیانیه به صراحت از انتخابات روز جمعه 22 خرداد با عنوان شعبده «بازی» یاد می کند. جمله معروف موسوی یعنی «هشدار مي دهم كه تسليم اين صحنه آرايي خطرناك نخواهم شد» نیز در همین بیانیه عنوان شد. موسوی که با فضاسازی هائی که مشاوران و اطرافیانش برای وی ایجاد کرده بودند در توهم تقلب غرق شده بود بیان می دارد «به مسوولان توصيه مي كنم بيش از آن كه دير شود اين روند را فورا متوقف كنند».

موسوی در ادامه نیز بدون ذکر هیچ سند و مدرک و شواهدی دست اندرکاران را به تقلب و دروغ متهم کرد و گفت «اجازه نخواهيم داد كه حركات ما شكل كور به خود بگيرد». حوادثی که البته در روزهای پس از این بیانیه به وقوع پیوست، خلاف دیدگاه موسوی بود چرا که دیگر او نبود که حوادث را کنترل می کرد بلکه حوادث او را به حرکت در می آورد. موسوی بیانیه اول خود را با آیه 12 سوره ابراهیم و لزوم بر توکل به خداوند و صبر بر ظلمهائی که به مومنان روا شده! پایان داد.

 

بیانیه دوم: تکرار تقلب(24 خرداد 1388)

این بیانیه عصر روز 24 خرداد صادر شد، این درحالی بود که میرحسین موسوی در همین روز با رهبر انقلاب ملاقات کرده بود و معظم له ضمن سفارش حفظ آرامش، بر لزوم پیگیری از مجاری قانونی نیز تاکید کرده بود. میر حسین اما گوئی غرق در تخیلاتی شده بود که اطرافیانش بر آن دامن می زدند. موسوی در این بیانیه عنوان می دارد که «ما به عنوان کسانی که به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن پایبندیم اصل ولایت فقيه را یکی از ارکان این نظام می‌دانیم و حرکت سیاسی را در چارچوب‌های قانونی دنبال می‌کنیم...طی نامه‌ای تقاضای خودرا مبنی بر ابطال نتایج انتخابات اخیر به شورای نگهبان ارایه کردم». موسوی که به گمان خود می تواند حوادث را مدیریت کند به طرفداران خود توصیه می کند «که به صورت مسالمت آمیز و با رعایت اصل عدم برخورد، مخالفت‌های مدنی و قانونی خود را در سراسر کشور ادامه دهید». این نکته را باید عنوان داشت که تا پیش از خطبه تاریخی رهبر معظم انقلاب در 29 خرداد 1388 بسیاری از کسانی که در حمایت از موسوی به خیابان آمده بودند، نه ضد انقلاب بودند و نه تمایلی به انجام حرکتهای همسو با فتنه گران داشتند. میر حسین موسوی در بیانیه شماره دو نیز مکررا به تقلب در انتخابات تاکید می کند و به ادامه حضور طرفدارانش در خیابان ها اصرار می ورزد.

 

بیانیه سوم: تحریک معترضان(27 خرداد 1388)

جلسه ی معروفی که نمایندگان کاندیداهای معترض و اعضای شورای نگهبان با رهبر انقلاب برگزار کردند در روز 26 خرداد ماه انجام پذیرفت و گمان می رفت این بار میرحسین موسوی به اعتراض در مسیر قانون تن دهد، اما اینگونه نشد و وی در بیانیه جدید خود که یک روز پس از دیدار مفصل و بی تکلف اعضای شورای نگهبان و نمایندگان کاندیداهای معترض با رهبر انقلاب صادر شد باز هم به طبل تقلب و تحریک مردم دامن زد.

وی در بخشی از این بیانیه می نویسد: «اینجانب ضمن محکوم نمودن اقدامات وحشیانه و کشتار مردمی که صرفاً خواستار احقاق حق خود هستند ، لازم می دانم نکاتی را درباره این رخداد و تحولات مربوط به آن به آگاهی ملت برسانم» میرحسین موسوی که شدیدا تحت تاثیر القائات ضد انقلاب و مشاورانش قرار داشت، تخریب اموال مردم و آتش سوزی ها را به گردن «اصحاب تقلب» انداخت!.

 

بیانیه چهارم: استمرار لجاجت(27 خرداد 1388)

میرحسین موسوی بیانیه چهارم خود را در همان روز 27 ام منتشر کرد و مردم را به ادامه تجمعات به بهانه سوگواری برای شهدای راه آزادی! فراخواند. اینبار زمان مشخصی هم برای آن تعین نمود، یعنی پنج شنبه بیست و هشتم خردادماه.

 

بیانیه پنجم: نصیحتی که شنیده نشد(30 خرداد 1388)

فتنه 88 را می توان به دو برهه تقسیم کرد، یک برهه قبل از خطبه تاریخی رهبر معظم انقلاب در 29 خرداد و برهه دیگر بعد از این سخنرانی. به عبارتی تا پیش از این سخنرانی نمی توان کسی را به فتنه گری متهم نمود و ای بسا مردمی که تحت تاثیر جو رسانه ای و تحریک برخی سیاسیون به خیابان آمده بودند اما پس از اتمام حجت رهبر معظم انقلاب حجت تمام شده بود و البته موجی از مردم از موسوی و اقدامات او برائت جستند و به خانه هایشان بازگشتند.

بیانیه پنجم موسوی که مفصل تر از بیانیه های قبلی نوشته شده بود درواقع دهن کجی به نصایح رهبر انقلاب بود و یک روز پس از خطبه های نماز جمعه ایشان صادر شد. او اعتراض طرفداران خود در کف خیابان را با دلاوری های رزمندگان در دوران مقدس قابل مقایسه دانست و نوشت « صحنه‌هایی را که تنها در ایام نهضت و دفاع مقدس دیده بودیم بازسازی شد». وی بدون نام بردن از رهبر انقلاب به سخنان روز جمعه ایشان اشاره کرد و گفت «اگر حجم عظيم تقلب و جابه‌جايي آرا، كه آتش به خرمن اعتماد مردم زده است، خود دليل و شاهد فقدان تقلب معرفي شود، جمهوريت نظام به مسلخ كشيده خواهد شد و عملا ايده ناسازگاري اسلام و جمهوريت به اثبات مي‌رسد». وی در پاسخ به رهبر انقلاب که فرموده بود هرگز زیر بار بدعت و باطل نمودن انتخابات بدون گزاره های مستند و ادله محکم نخواهد رفت، نوشت «اكنون مقامات كشور با صحه گذاشتن بر آنچه در انتخابات گذشت مسئوليت آن را پذيرفته‌اند...از ما خواسته مي‌شود كه در اين شرايط شكايت خود را از طريق شوراي نگهبان پيگيري كنيم...اينجانب همچنان قويا اعتقاد دارم درخواست ابطال انتخابات و تجديد آن حقي مسلم است... نه آن كه پيشاپيش امكان ثمربخش بودن آن منتفي اعلام شود، يا با طرح احتمال خونريزي، مردم از هرگونه راهپيمايي و تظاهرات بازداشته ‌شوند».

ناگفته نماند میر حسین موسوی در بیانیه های خود ضمن تاکید بر تقلب و درخواست برای ابطال انتخابات و البته تحریک طرفدارانش، خود را مدافع جمهوری اسلامی و ولایت فقیه می داند و خواهان بازگشت به «اصول ناب انقلاب اسلامي» بود ! عجیب آنکه از هیچ مخالفتی درمقابل نصایح و حتی اوامر ولی فقیه فروگذاری نکرد.

 

بیانیه ششم: شهید سازی(31 خرداد 1388)

آغاز  بیانیه ششم با آیه انالله و انا اله راجعون به معنی شروع برای «شهید سازی» فتنه بود. مرگ مشکوک ندا آقا سلطان و موج سواری رسانه ای ضد انقلاب و دروغ پردازی های عوامل داخلی در کشته سازی ها موجب شد که میر حسین موسوی نظام را متهم به خشونت، کشتار، ارعاب و پادگانی کردن فضای کشور متهم نماید. موسوی همچنان به ادامه حضور در خیابان ها و استمرار مساله تقلب اصرار دارد و خطاب به یاران خود می گوید «اعتراض به دروغ و تقلب حق شماست. به احقاق حقوق خود امیدوار باشید و اجازه ندهید کسانی که برای ناامیدی و ارعاب شما می کوشند خشمتان را برانگیزند».

 

 

ادامه نوشته

نگاهی سیاسی به انتخابات پنجم شورای شهر و روستا در استان بوشهر

Image result

اصولگرایان، اصلاحطلبان و جریان دولت در هر چیزی اختلاف داشته باشند در این مساله که فعالیت های پنهان خود را برای چینش لیست های شورای شهر و روستاها آغاز کرده اند اشتراک دارند. اصلاح طلبان در یک تقسیم بندی، حمایت مطلق خود از روحانی برای ادامه ریاست جمهوری را تضمین کرده اند و دولتی ها در عوض مدیریت میدان انتخابات شوراهای شهر و روستا را به آنان واگذار کرده اند.

اصولگرایان هم با تاکید بر ضعف و ناکامی دولت در عرصه اقتصاد، سیاست خارجی و امور معیشتی مردم، عدم اقبال اصلاح طلبان در فتح مجلس دهم و کسب تجربه ی تاثیر مثبت  وحدت در تعین رئیس و فراکسیون های مجلس( رئیس مجلس و ریاست 80% از فراکسیون ها به دست افتاد) عزم خود را برای پیروزی در رقابت اردیبهشت 1396 جزم کرده اند و امیدوارند مانند سال 1392 بیش از 70 % از کرسی های شورای شهر در سراسر کشور را در اختیار خود درآورند.

در استان بوشهر نیز که به حق می توان لقب "بزرگترین استان کوچک کشور" را به آن اتلاق کرد، گروه ها و افراد با چراغ های خاموش به رصد شرایط، برنامه ریزی، سازماندهی ستادها و یارگیری مشغولند، بوشهری ها  در اردیبهشت 1396 باید تکلیف 195 عضو شورای شهر و بیش از 2000 عضو شورای روستا را مشخصص کنند.

استان بوشهر 37 شهر دارد، تنها شهری که جمعیتی بالای 200 هزار نفر دارد بندر بوشهر است که طبق قانون جدید، تعداد کرسی های آن 9 نفر خواهد بود، در شهرهای بالای 50 هزار نفر یعنی کنگان، گناوه و برازجان نیز رقابت در هر شهر بر سر 7 کرسی خواهد بود و در باقی شهرهای استان از خورموج 38 هزار نفری(بزرگترین شهر زیر 50 هزار نفر در استان) تا شهر کوچک 2000 نفری کلمه در شهرستان دشتستان رقابت بر سر 5 کرسی اصلی خواهد بود.

اگر چه رویکر و نگاه قومی و طایفه ای کماکان در انتخابات شورای شهر و روستا در استان ما بر نگاه حزبی تفوق دارد و نمی توان مرز دقیقی بین خواستگاه سیاسی اعضای ترسیم کرد اما در یک نگاه کلی اصولگرایان دست برتر را در شورای اسلامی شهرها و روستاهای استان بوشهر دارند، به عبارتی تعداد اصولگرایان شورای شهر در 16 شهر بالای 10 هزار نفر در استان بوشهر بیشتر از اصلاح طلبان است. 

انتخابات پیش رو

اصلاح طلبان در تلاشند 17% رائی که در انتخابات چهارمین دوره شورای شهر به دست آورده بودند را به بیش از 50 % برسانند، اصلاح طلبان بوشهر با تلاشی مضاعف مایلند نتیجه انتخابات مجلس شورای اسلامی در این استان را به شوراهای شهر و روستا تسری بخشند. اختلافات اردوگاه اصلاحات اما چیز دیگری را نشان می دهد، بعید است بجز اصلاح طلبان شهر بوشهر، دیگر اصلاح طلبان بتوانند با تابلو اصلاح طلبی وارد کارزار انتخابات شوند. از بعد حزبی، اصلاح طلبان تا قبل از انتخابات به دو گروه طرفداران و مخالفان استاندار تبدیل شده بودند حالا علاوه بر شکاف سابق همراهی و عدم همراهی با نمایندگان اصلاح طلب نیز بهاین انشقاق اضافه شده است.

اصولگرایان اما بجز در شهر بوشهر اختلاف زیادی ندارند، حتی در خود بوشهر نیز حرکت هائی برای اتحاد اصولگرایانه در آستانه انتخابات شورای شهر و روستاها شکل گرفته است، این واقعیت را نباید از نظر دور داشت که اگر چه اصولگرایان نیز مایل به حزبی کردن انتخابات شورای اسلامی شهرها نیستند اما لیست هائی که تحت عنوان ائتلاف مساجد، رزمندگان، هیئت ها و کانون های مذهبی ارائه می شود تمایل به جریان اصولگرائی دارند و سر بزنگاه خود را در اردوگاه راست تعریف می کنند.

به نظر می رسد هم اصولگرایان و هم اصلاح طلبان 10% از توان خود را در سازماندهی انتخابات معطوف به حزب و جناح سیاسی، 10% را به رسانه های مجازی، 10% کاریزمای شخصی و تجربه و نام و نشان اکتسابی کاندیداها ، 20% شیوه های مدرن و سنتی تبلیغات و نهایتا 50% از توان خود را به قابلیت های قومی و طایفه ای معطوف خواهند کرد. این یک واقعیت است که در انتخابات شورای شهرها، اعضای یک طایفه توجه چندانی به رویکرد سیاسی کاندیدائی که از میان طایفه شان برخاسته نمی کنند و یا ترجیح میدهند چشمشان را بر روی اختلافات سیاسی ببندند و با پررنگ کردن پیوندهای قومی رای خود را به او بدهند، در این مساله هم اصولگرایان و هم اصلاح طلبان با هم برابرند، رقابت بر سر 40 % باقیمانده است به عبارتی اصولگرایان و اصلاح طلبان به سراغ کاندیداهائی می روند که علاوه بر رویکرد حزبی دارای پایگاه قومی هم باشد.

اصولگرایان پیروزند اگر...

به هر تقدیر پیش بینی می شود اگر اصولگرایان بتوانند روند این تحکیم وحدت را  تا ماه های آتی ادامه دهند، بی تردید در اکثر شهرهای استان خصوصا مراکز شهرستان ها کماکان سکان هدایت شوراها را مانند دوره های پیشین در اختیار خواهند داشت.

اصولگرایان شهر بوشهر باید برای وحدت تلاش بیشتری کنند و کانون های متعدد سیاسی، تشکیلاتی و حزبی قدرت را زیر یک چتر متجمع کنند، اساسا وجود بیش از 10 جریان حزبی اصولگرا با یک دیدگاه و یک رویه سیاسی، در یک شهر 200 هزار نفره جز اختلاف، دست آورد دیگری ندارد.

اصولگرایان در شهرستان دشتستان، شهرستانی که 25% از شهرهای استان را در خود جای داده باید زودتر یک ساز و کار واحدی را برای تعیین کاندیداهای اصلح انتخاب کنند چه آنکه انتخابات مجلس دهم نشان داد که با وجود برتری عددی اصولگرایان، این اصلاح طلبان بودند که فاتح کرسی مجلس شدند.

در شهرستان های دشتی و تنگستان، شهریاری وظیفه خطیری را در راستای عدم تکثیر اردوگاه اصولگرائی دارد، اصلاح طلبان دشتی و تنگستان برای انتقام وارد کارزار اردیبهشت 1396 خواهند شد و این وظیفه شهریاری است که همانگونه که اصولگرایان میدان را برای پیروزی او آماده ساختند حالا او همین میدان را از تشتت آرا حفظ کند.

اصولگرایان دیلم و گناوه از کم حاشیه ترین و متحد ترین اصولگرایان استانند آنها کافیست که بر آن جنبه ی 50 درصدی که پیشتر عرض شد تکیه کنند تا پیروز رقابتهای شورای شهر 1396 باشند. اگر چه سنتا از زاویه نگاه سیاسی، رای اصلاح طلبانه ی حوزه شهرستان های جنوبی استان بیشتر از اصولگرایان بوده اما این روزها اختلافات اصلاح طلبان این حوزه از کانون های داخلی خارج شده و به سطح رسانه ها کشیده شده این یعنی آنکه کافیست اصولگرایان کمی همت کنند. بنظرم حوزه جنوبی استان نیاز به تصمیمات جدی دارد به عبارتی اگر چه نیروهای مردمی، جوانان، رسانه ها و خواستگاه های ویژه  اصولگرائی در این شهرستان ها فعالند اما دانه های تسبیح کماکان منتظر ریسمان متصل کننده هستند.

 

 

احمدی نژاد، اصولگرایان و اصلاح طلبان

Image result

اول آنکه شور و شعف دوستان اصلاح طلب و رسانه هایشان از انصراف احمدی نژاد از کاندیداتوری طبیعیست و البته موجب تاسف! موجب تاسف از این بایت که دولت یازدهم چنان در باتلاق ناکارائی و انفعال گیر کرده که تنها امیدش، تصمیم رقبای سرسخت در انصراف از کاندیداتوری است. تیترهای سرشار از خوشی و هیجان نشریات اصلاح طلب پس از توصیه ی حضرت آقا به احمدی نژاد، تیترهای مسلسل وار برای انصراف کاندیداهای احتمالی و حتی تیتر ارگان کارگزاران برای سردار سلیمانی با عنوان "همیشه سردار بمان " نشان از امید آنها برای عدم حضور چهره های موثر جریان حزب الله و اصولگراست.

دوم آنکه اصلاح طلبان، متخصص جنگ روانی و بالاخص تفرقه در اردوگاه رقیبند. ناطق نوری که در انتخابات 1384 نقش محوری را در حکمیت میان اصولگرایان برای رسیدن به کاندیدای واحد داشت حالا به هر دلیلی بر منبر اجتماع اصلاح طلبان سخن می راند. حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی که زمانی سرلیست جناح راست بودند از 15 سال اخیر به این سو، لولای درشان بر محور چپ می چرخد. ولایتی هم، چنین سرنوشتی دارد ای بسا محسن رضائی نیز اگر در سیاست می ماند و به خانه ی اصلی خود باز نمی گشت اکنون چراغ راهنمای گردش به چپ ماشین سیاستش را روشن کرده بود.

اصلاح طلبان آنقدر در تفرقه انداختن میان اردوگاه اصولگرائی کاربلد و البته طمع ورزند که همواره دانه درشت ها را نشانه رفته اند، احمدی نژاد شکار بعدیشان بود که البته از قفس پرید. اصلاح طلبان تلاش داشتند به هر نحو ممکن و با هر برچسبی او را از بدنه ی اصولگرائی خارج کنند اما نشد.

نباید اجازه داد دروازه های شهر یکی پس از دیگری تخریب شوند. هر چهره ی بزرگ اصولگرائی که به هر نحو تخریب شود همچو دروازه ایست که از مقابل رقیب برای فتح قلعه برداشته میشود. الغرض آنکه نگذارید به بهانه های واهی دروازه ی احمدی نژاد را تخریب کنند و از دروازه ی او به شهر وارد شوند، چه آنکه هدفشان احمدی نژاد نیست بلکه اختلاف در قلعه ی اصولگرائی را می پویند.

سوم آنکه توصیه حضرت آقا به احمدی نژاد، سه نکته را  روشن ساخت،1- آنچه برای حضرت آقا مهم است آینده انقلاب و ملت است نه دلخواه و خوشایند این شخص و آن حزب و جناح،2- احمدی نژاد اگر ساعتش را به وقت ولی فقیه کوک نمی کرد برای استمزاج به منظور آمدن یا نیامدن نزد رهبر انقلاب نمی رفت، 3- رهبر انقلاب می توانست مثل رویه همیشگیشان بفرمایند "نه می گویم بیا و نه میگویم نیا"، ایشان حتی می توانستند "امر به نیامدن" بفرمایند اما به "توصیه" بسنده فرمود. به گمان من رهبر معظم انقلاب نمی خواهند پتانسیل و توان احمدی نژاد و طرفدارانش خرجِ رقابتی دو قطبی شود که برد و باخت او برای انقلاب و ملت و کشور در برهه کنونی(انتخابات 1396) موجب فتنه ای جدید شود.

نهایتا آنکه برادران اصلاح طلب باید بدانند که کابوس احمدی نژاد تمام نشده، او پتانسیل آن را دارد که بجز انتخابات 1396 در هر برهه دیگری معادلات اردوگاه چپ را به هم بریزد. اصولگرایان باید بدانند و البته تا کنون به این نتیجه رسیده اند که وحدت لازمه ی پیروزیست، عملکرد منفی دولت، برجام نافرجام، انفعال دستگاه خارجی دولت، عدم اقدام موثر در زمینه های اقتصاد و توسعه و البته عدم توجه جدی به مناطق محروم موجب شده کار برای آنها در انتخابات 1396 به "جاهای باریک" بکشد! یک وحدت انقلابی و اصولگرایانه لازم است تا اولین دولت چهار ساله ی پس از انقلاب به نام دکتر حسن روحانی ثبت شود.

چیزهائی که مرد عجیب اصلاحات در بوشهر گفت و چیزهائی که نگفت!

من برخلاف کسانی که صادق خرازی را مغز متفکر اصلاحات، پیوند دهنده جناحین چپ و راست، لابی پنهان اصلاح طلبان با حاکمیت و دیپلمات جذاب می دانند، ترجیح میدهم او را "مرد عجیب اردوگاه اصلاحات" بنامم.

کاری به امورات و روابط فامیلی  و کلکسیون و سبک زندگی اش ندارم، اینکه این بزرگوار چطور با مدرک زیر دیپلم عضو شورای مرکزی و معاون ستاد تبلیغات جنگ شورای عالی دفاع شدند، بماند! اینکه چطور با مدرک دیپلمی که بعدها می گیرد، میشود مشاور وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی و کمی بعد با همان مدرک می شود سفیر ایران در سازمان ملل متحد، بماند.

اینکه یکروز به تعریف و تمجید از مقام معظم رهبری می پردازد و دم از استراتژیست بودن ایشان می زند و روز دیگر چنین می گوید که "برخلاف خواست قدرت، در سال 76 دوم خرداد پدید آمد و بازهم در سال 92، برخلاف میل قدرت مطلقه، آقای روحانی سر کار آمدند." را می گذاریم به پای ذهن پر مشغله ایشان.

با، اینکه یکروز از خاطراتش با قاسم سلیمانی و شهید خرازی و شهید همت  در گلستان می گوید و روز دیگر با اصلاح طلبان خاص به گرمابه می رود، کاری نداریم. با، اینکه میگویند لیست اصلاح طلبانی که به کشور خیانت کرده اند را در اختیار دارم! و اینکه چرا این لیست و مدارکش را در اختیار قانون نمی گذارد کاری نداریم.

با، اینکه ایشان با کدام منطق گفته است " احتمال دارد که من هم برای انتخابات ۹۶ بیایم"، فعلا کاری نداریم، بگذریم. رفت و رفت و رفت تا "دیپلمات جذاب" برای سخنرانی به بوشهر آمد، بیاناتی فرمودند که اینبار اتفاقا خیلی هم به ما ربط دارد.

ظاهرا قرار بود ایشان برای سالروز دوم خرداد دعوت شوند که کسالت، موجب تغییر برنامه می شود و چه کسی دم دست تر از صادق زیبا کلام! زیباکلام دعوت می شود اما این صادق نتوانست جای خالی آن صادق را بگیرد و کام اصلاح طلبان بوشهری را آنچنان که باید و شاید شیرین نکرد. زیباکلام در دوم خرداد در بوشهر حرفهائی زد که به جز آن بخشِ کوبیدن دولتِ گذشته، چندان به مذاق اصلاح طلبان خوش نیامد.

به هر تقدیر صادق خرازی بار دیگر به بوشهر دعوت می شوند اما این بار به مناسبت  سالروز 24 خرداد. از همه حواشی و سخنرانی و مدعوین و مستمعین 3 نکته بیش از همه عجیب است.

1- جلسه سخنرانی یا همایش مسئولین!

کافیست به تصاویر منتشر شده از سخنرانی ایشان، نگاهی گذرا بیندازید، آنهائی که چهره مسئولین بومی بوشهر را می شناسند بیشتر معنای حرفم را می دانند، به جرات میتوانم بگویم بیش از 80% از کل جمعیت حاضر در سالن سخنرانی، مسئولان و همراهان آنها بودند، از شهرداران و بخشداران گرفته تا روئسای ادارات و فرمانداران و مدیران کل و معاونان استاندار، اگر شخص استاندار هم در جلسه حضور می داشت، میتوانستند همانجا یک جلسه شورای اداری استانی نیز تشکیل دهند! این مساله چنان آشکار بود که یکی از رسانه های مطرح اصلاح محلی، از خرازی به عنوان "اصلاح طلب دولتی" یاد کرد.

ای بسا اگر دوستان کامران نجف زاده در خبر 20:30 از داستان مطلع شوند، خوراک خوبی برای "صرفا جهت اطلاع" فراهم کنند! بگذریم، این مساله مهمی نیست.

2- کشور را بسیجی ها از جنگ نجات دادند نه آقای روحانی

ایشان در بخشی از سخنانشان گفته اند: "در دولت های نهم و دهم... عنقریب می رفت که سرنوشت کشورهای همسایه نصیب مان شود، ولی انتخابات 24 خرداد 92 سایه جنگ را از کشور برداشت."

این جمله را باید قاب گرفت و بر سر مزار تک تک شهدای مدافع حرم گذاشت! آقای دیپلمات ما مانده ایم دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را، مانده ایم تعریف و تمجیدهایتان از سردار قاسم سلیمانی را باورکنیم یا شنیدن علت امنیت در کشور را. با این تفسیر احتمالا علت عقب نشینی نسبی آمریکا در خلیج فارس و عقب نشینی ذلیلانه صدام نیز هیچ ربطی به شهید نادر مهدوی و همرزمانش در خلیج فارس و رشادت های رزمندگان اسلام در جبهه ها نداشته و صرفا بخاطر روی کار آمدند آقای هاشمی بوده، احتمالا جورج بوش هم بخاطر روی کار آمدن دولت آقای خاتمی به ایران حمله نکرده.

آقای خرازی عزیز! آرامش و امنیت و اقتدار این مملکت از صدقه سر بسیجی ها و پاسدارهائیست که مصداق بارز "الذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله" هستند، نه انتخاب این و آن.

سایه جنگ را محمود بیضائی و رسول خلیلی و محرم ترک و محمد احمدی جوان و اسماعیل حیدری و عباسعلی علیزاده و کمیل قربانی و مجتبی زوالفقار نسب و نادر حمید و حمید مرادی و امثال اینها از سر ملت دور کردند نه این وزیر و آن کابینه.

می ترسم اگر کسی چیزی نگوید، شما افتخارات و پیروزی های ایران در جبهه های 8 سال دفاع مقدس را مرهون تدابیر و طرح هایتان در ستاد پشتیبانی و تبلیغات جنگ بدانید نه شهادت ها و رشادت های رزمندگان!

3- ابوالمصائبی به نام احمدی نژاد

 "شریک نامطئن اصلاح طلبان" در بخشی از سخنان خود گفتند، "دولت احمدی نژاد با شعارهای آسمان کوب خود کشور را به مرز جنگ و سرکوب کشاند"، و گفتند "نتیجه حماسه 24 خرداد پاسخ نه به تفکری است که دروغ، فریب و سیاهی را بر ایران حاکم کرده بود"، و گفتند "پدیده احمدی نژادیسیم در این کشور مملکت را به ورطه نابودی کشاند"، و گفتند "تفکر احمدی نژادیسم در برابر شکوه حضور مردم سرابی بیش نیست" و گفتند و گفتند و گفتند! اما نگفتند با وجود این همه خرابی و ویرانی که دولت قبل ایجاد کرده چرا در سفرهائی که احمدی نژاد به شهرها و استانها دارد اینقدر مورد استقبال قرار می گیرد؟ نگفتند اگر سراسر دولت نهم و دهم بی برنامگی و حیف و میل بوده، مسکن مهر و یارانه ها و سدها و راه ها و عمران و آبادی ها توسط کدام دست نامرئی ایجاد شده.

نگفتند اگر سیاست خارجی دولت نهم و دهم بی منطق و احساسی و ماجراجویانه بود چرا  رهبر معظم انقلاب در مورد آن دولت می فرمایند "از لحاظ انعکاس بین‌المللی، کشور از یک عزت کم‌سابقه یا بی‌سابقه‌ای برخوردار است؛ ابهت نظام اسلامی، عظمت ملت ایران، رسایی و شفافیت اغراض و اهداف جمهوری اسلامی در دنیای اسلام، بیش از همیشه است؛ و حّتی در دنیای غیر مسلمان، امروز عزت و ابهت ملت ما بسیار برجسته است".

نگفتند با وجود اینهمه انحطاط و بحران آفرینی و تشنجی که دولت نهم و دهم ایجاد کرده چرا در دولت یازدهم بود که جیبوتی و مالدیو و امثالهم با ما قطع رابطه کردند؟

  از اینها بگذریم...، قبول...، دولت نهم و دهم ملغمه ای از دروغ و انحطاط! شما از دست آوردهای دولتی بگوئید که کمتر از یکسال به پایانش مانده اما کماکان ادعا می کند که در حال جبران مافات گذشته است. شما از طرح های بزرگ و عمده اقتصادی دولت بگوئید، از دست آوردهای برجام و سیاست خارجی هوشمندان و مدبرانه و ظریفش بگوئید. دریغ از یک مورد که "جناب دیپلمات سابق" در سالگرد انتخاب دولت یازدهم از دستاوردهایش گفته باشد.

به هر تقدیر میخواهم بگویم آقای دکتر سید محمدصادق خرازی، چندان هم خاص نیست، او عام هم نیست، او فقط "عجیب" است.

انتخاب لاریجانی و تاثیر آن بر آینده سیاسی ایران

 

«مرد فداکار اصلاحات» این روزها حال و روز خوشی ندارد و ای بسا امروز از فداکاری خود در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ پشیمان تر از هر زمان دیگریست چرا که شاید معتقد است از عارف آنگونه که خود را شایسته آن می دانست در دولت استقبال نشد.
با این وجود از سر لیستی او و انتخابش به عنوان مرد اول پایتخت به عنوان قدردانی جریان اصلاحات از عارف تعبیر شد که با نشستنش بر ریاست مجلس دهم تکمیل هم می شد. لاریجانی اما همه معاملات و معادلات را به هم ریخت.
پیروزی علی لاریجانی آن هم با اختلاف ۷۰ رای بر رقیبش، تاثیر زیادی بر فضای سیاسی و رفتار آینده سیاستمداران خواهد گذاشت؛

علی لاریجانی قدرتمند تر خواهد شد؛
«فیلسوف» اگر چه واژه اغراق آمیزی برای توصیف علی لاریجانی است اما چندان هم بی راه نیست. از دور خارج نشدن تخصص لاریجانی است که احتمالا طولانی ترین دوره ریاست بر مجلس شورای اسلامی را به نام خود ثبت خواهد کرد. او هیچگاه برای دوره ای طولانی از مرکز اردوگاه اصولگرایان دور نمانده است. از ۱۱ سال پیش تاکنون، لاریجانی سه بار در موقعیت حذف دائمی از مرکزیت جریان اصولگرایی قرار گرفته است اما هر بار توانسته است به مرکز باز گردد.
در سال ۸۴ رای ضعیفش در انتخابات ریاست جمهوری نهم، می رفت که او را برای همیشه از سیاست ورزی کنار بگذارد، لاریجانی اما حاضر شد با احمدی نژاد که آن موقع روزگار پرچالشی با هم نداشتند همکاری کند و به مرکز باز گردد.
سال ۸۸ از سوی مخالفانش لقب «ساکت فتنه» را گرفت و تا سال ۱۳۹۰ زیر سنگین ترین هجمه ها جان سالم به در برد تا اینکه رئیس مجلس نهم شد.
سال ۹۴ در قامت رئیس مجلس متهم به معامله با دولت شد و اینبار رسما او و حلقه یارانش از لیست اصولگرایان خارج شدند اما باز هم ضرافت های سیاستمدارانه و البته لابی های قدرتمندش، اصولگرایان را متقاعد کرد که تنها علی لاریجانی است که می تواند پس از انتخابات ۷ اسفند، لشکر بزرگ اما پراکنده آنها را متحد سازد.
حالا علی لاریجانی از نگاه راست ترین محور جریان اصولگرا، نه تنها «یار دیگران» نیست بلکه «محور دوستان» است. او البته در مجلس دهم از قدرت بیشتری برخوردار است چه آنکه اولا برخی مخالفان سر سختش از راه یابی به مجلس باز مانده اند و ثانیا آن جریان اصولگرا که به شدت با او مخالفت می کرد متقاعد شده از شدت مخالفت بکاهد.

قهر سیاسی عارف؛
اگر کناره گیری عارف از رقابت ریاست جمهوری یازدهم و حمایت از روحانی، از سوی همقطارانش «نرمش قهرمانانه» تلقی شد، اما از هیچ واژه ای به جز رودست خوردن برای توصیف شکست او در مقابل لاریجانی نمی توان استفاده کرد.
اگر الهه راستگو در انتخاب شهردار، آشکارا به قالیباف رای داد حالا بیش از 30 نفر از نمایندگانی که با لیست امید به مجلس آمدند به عارف رای ندادند. این همان چیزی است که احتمالا هر رفتار «عارفانه ای» را تغییر خواهد داد.
اگر چه انصراف عارف از کاندیداتوری به نفع حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و قدر نشناسی دولت آنگونه که باید و شاید، موجب «جدائی عارف از روحانی» نشد اما حالا احتمالا او به فکر جدائی بیفتد، انشعاب در احزاب همسو مساله جدیدی نیست، مجمع روحانیون مبارز، حزب اعتماد ملی و جبهه پایداری نمونه های بارز انشعاب دوستان ناراضی است.
شکست عارف در راه رسیدن به صدر مجلس احتمالا او را بر آن خواهد داشت تا تکلیف را با دوستانش روشن تر کند، دوستانی که تبعیت حزبی محکمی ندارند و نمی توان در روز مبادا رویشان حساب کرد. تاسیس حزب جداگانه احتمالا راهکار عارف برای این نقیصه باشد.

کاهش نفوذ و تغییر در تاکتیک احمدی نژاد؛
استقبال از سخنرانی های احمدی نژاد پس از پایان دولتش، از زمانی آغاز شد که مردم پی بردند دست دولت یازدهم در برنامه ریزی ها، خدمات و طرح های عمرانی و توسعه ای خالیست.
از سوی دیگر رسانه های حامی دولت چنان در تخریب احمدی نژاد افراط کردند که «نقش احمدی نژاد در خرابی ها» به شوخی های عامیانه مردم تبدیل شد چه آنکه برای هیچکس پذیرفتنی نبود که حالا بعد از ۳ سال دولت همه ناکامی هایش را به گردن دولت قبل بیندازد.
شکست احتمالی لاریجانی در انتخابات و یا حداقل شکست او در برابر عارف می توانست موجب تبدیل شدن این ظن به گمان شود که احمدی نژاد تنها کاندیدای بالقوه رقیب روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶ خواهد بود. اما حالا وضع کمی تغییر کرده، لاریجانی باز هم از صحنه به در نشد و به محور بازگشت، نتیجه آنکه اگر چه احمدی نژاد کماکان مورد توجه خواهد بود اما تنها پرچمدار رقبای روحانی نخواهد بود. ریاست لاریجانی بر مجلس مسیر احمدی نژاد را حداقل در سطح تاکتیکی تغییر خواهد داد، نباید از نظر دور داشت محمود احمدی نژاد کماکان محبوب است.

انشقاق اصلاح طلبان، تضعیف دولت؛
محمدباقر قالیباف، آیت الله جنتی و علی لاریجانی نتیجه انتخابات هایی هستند که اصلاح طلبان در آنها مدعی پیروزی بودند. این یعنی آنکه اتحاد اصلاح طلبان چندان محکم و پیروزیشان چندان واقعی و خطرناک نیست. از سوی دیگر اصلاح طلبان خود را ولی نعمت دولت قلمداد کرده اند، دولتی که چندان قدرشناس آنها نبوده، حالا هم یار وفادار خود، عارف را قربانی بی ملاحظگی دولتی ها می دانند و این یعنی عمیق تر شدن گسست ها.
هاشمی رفسنجانی تلاش زیادی دارد تا شکاف بین دولت و اصلاح طلبان را به هر نحو ممکن پر کند اما واقعیت آن است که اصلاح طلبانی که در جدول سیاسی کشور در چهار بازی تنها یک امتیاز کسب کرده اند (سه شکست در انتخابات شورای شهر ۹۲، خبرگان و مجلس شورای اسلامی ۹۴ و یک مساوی در ریاست جمهوری ۹۲) حالا احتمالا مسیری تازه و طرحی نو در اندازند تا به دولت ثابت کنند «بی وفایی هایش» بی جواب نخواهد ماند. حلقه اصلاح طلبان احتمالا از این به بعد حول «خاتمی- عارف» خواهد چرخید تا «روحانی- هاشمی» و این یعنی رادیکال تر شدن اصلاحات.
از سوی دیگر اما اصولگرایان روزهای خوششان را سپری می کنند، تا دو ماه پیش تصور اینکه جبهه پایداری و حزب موتلفه از ریاست لاریجانی بر مجلس حمایت کنند، عجیب به نظر می رسید اما ملاحظات و تجربه سیاسی، حتی راست ترین جریان جناح راست را متقاعد کرد تا از تبدیل علی لاریجانی به یک ناطق نوری دیگر پرهیز کنند.
طعم شیرین وحدت بر دهان اصولگرایان مزه کرده و اگر دوباره ساز ناکوک از اردوگاه اصولگرایان کوک نشود، شاید دولت تدبیر و امید در انتخابات ۹۶ بی تدبیر و ناامید بماند.

همین مطلب در خبرگزاری مهر

به جای تبریک روز پاسدار

نامه ای از برازجان به خان طومان

از بوشهر با شما سخن می گویم، از سرزمین موج های همیشه خروشان، از سرزمین رئیس علی و نادر مهدوی، از سرزمین زائر خضر خان و احمدی جوان، از خاک میرزا مجاهد برازجانی و علیرضا ماهینی و داریوش شاهینی، سلام بر روح بلندتان ای شهیدان افتاده به خون خان طومان، درود بر قلب آکنده از ایمانتان ای اسیران دشت خان طومان.

کربلا تاریخ مجمل شیعه است، تاریخی پر از شجاعت و مظلومیت، غربت و غم، زیبائی و تنهائی، مملو از استقامت و صبر، سرشار از عزت و افتخار. به خاک افتادن و به خون غلتیدن شیعیان حسین(ع) آن هم  در دشتی دور افتاده در شمال سرزمین شام، در روستای خان طومان، روستائی با جمعیتی معادل کوچکترین محله شهرما برازجان، شاید میخواهد بگوید كلّ يوم عاشورا و كلّ ارض، كربلاست برای شیعه. این روزها روز پاسدار است، روز میلاد سید الشهدا و روز شادی و جشن و شور و شعف اما مگر می توان بهجت بود و شاد بود از شنیدن این واقعه؟ صادقانه بگویم،بله، می توان شاد بود.

هر کس فلسفه "کربلا" و معنای "پاسدار" را بداند، از شنیدن داستان خان طومان رنگ از رخساره نمی بازد، پاسدار عصاره شجاعت و صبر و ایثار و عشق به حسین علیه سلام است. پاسدار دلداده ی زینب است و چه باک دارد از اسارت دلداده ی زینب، بگذارید اینگونه بگویم، چه چیزی شیرین تر از اسارت و شهادت برای شیفتگان دختر علی(ع)، یقین دارم غمی که در چهره آن پاسدار که با دست بسته در مقابل چشمان حرامیان وهابی چرخانده می شد نه از ترس بلکه از غصه بود، غصه آن که ای کاش در روز اسارت فرزندان و دختران حسین بن علی، ما بودیم و میان چشمان نامحرمان و گیسوان پریشان و بی محجر زینب فاصله می انداختیم.

روز پاسدار است و بناست از افتخارات سپاه خمینی سخن بگویم، کدام افتخار بالاتر از آنکه جوانان جان بر کف این سرزمین در لباس سبز پاسداری خانه و کاشانه را رها ساخته و برای دفاع از عزت و شرف ایران و دنیای تشیع سینه را آماج گلوله های سربی گرگ های وهابی کنند؟

چه افتخاری بالا تر از آنکه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امروز خار چشم دشمنان اسلام شده است و جوانانش سر می دهند تا این ملت در تاریخ سربلند بماند. چه شکوهی بالاتر از آنکه به واسطه ی استقامت عاشقان خمینی، ایران اسلامی که در کانون منطقه آتش و خون قرار دارد اینگونه استوار و برقرار و امن باقی مانده است؟ در روزهائی که آمریکای جنایتکار دنیا را ملک طلق خود می داند کدام قدرتی جز پاسداران انقلاب اسلامی جرات رویاروی و به اسارت گرفتن کماندو های آمریکائی را دارد؟

ای کاش قدر این همه شجاعت و ایثار و بزرگی و شکوه و عزت را بدانیم، ای کاش سیاستمداران ما بفهمند مجد و بزرگی ایران اسلامی با خون و جهاد و پیکار جوانان این سرزمین به دست آمده نه با مذاکره! ای کاش بدانند عظمت و بزرگی این خاک، با قدم زدن پاسداران خمینی در میدان مین به دست آمده نه با قدم زدن با دشمنان این سرزمین. ای کاش بدانند این ملت تنها در مقابل خداوند حسین(ع) زانو می زنند نه در مقابل هر بی خدا و کد خدائی.

در آخر شهادت جمعی از پاسداران انقلاب اسلامی از خطه ی میرزا کوچک خان را به امت حزب الله تبریک وتهنیت می گویم و در روز میلاد سالار شهیدان، حسین ابن علی(ع) که به نام روز پاسدار نام گذاری شده، دست و بازوی پاسداران انقلاب اسلامی  که پایمردانه و البته "مظلومانه" در مقابل همه تهمت ها و  فشارها و سختی ها، برای اعتلای نام ایران و انقلاب اسلامی و دنیای تشیع مبارزه می کنند را می بوسم.

عارف یا لاریجانی؛ چه کسی رئیس مجلس دهم خواهد شد؟

 

نگاهی آماری به منتخبین مجلس دهم؛

به مجلس دهم در کنار همه عجایبش، این نکته را هم باید اضافه کرد که اولین مجلس تاریخ پس از انقلاب است که نمایندگان منتخب مردم در دور دوم ترکیب آینده آن را مشخص خواهند کرد.
در دور اول انتخابات که در هفتم اسفند سال گذشته برگزار شد، 221 نفر به مجلس راه یافتند، تکلیف 69 نفر در دور دوم که در دهم اردیبهشت برگزار خواهد شد روشن می شود.
از 221 نفری که توانسته اند به مجلس راه یابند، 98 نفر اصولگرا، 95 نفر اصلاح طلب و حامی دولت و 28 نفر مستقل هستند. با این حساب نمی توان هیچ یک از طیف های سیاسی را پیروز قاطع انتخابات لقب داد. اصلاح طلبان با اشاره به پیروزی قاطع خود در تهران به عنوان مهمترین و اثرگذارترین حوزه نمایندگی در ایران، خود را پیروز مجلس دهم می دانند، از طرف دیگر اصولگرایان با این استدلال که «تهران همه ایران نیست»، به اکثریت نسبی خود در سراسر کشور اشاره می کنند و خود را فاتح مجلس دهم می دانند.
اما نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه کرد آن است که طی سال های گذشته معمولا مجالسی که بلافاصله بعد از روی کار آمدن یک دولت شکل گرفته اند مجالسی طرفدار آن دولت بوده اند، مثل مجلس چهارم در سال 71 که مملو از طرفداران دولت سازندگی بود، یا مجلس ششم در سال 78 که با حضور قاطع طرفداران دولت اصلاحات همراه شد و نهایتا مجلس هشتم که با پیروزی قاطع کاندیداهای طرفدار دولت اصولگرا در سال86 شکل گرفت. مجلس دهم اما این سنت را شکست و طرفداران دولت نتوانستند پیروزی قاطع را از آن خود کنند.
رقابت های فشرده دور دوم؛
حالا همه چشم ها به دهم اردیبهشت و 69 نماینده ای که قرار است وزن مجلس دهم را به طرف یک طیف سنگین تر کنند دوخته شده، در بعضی از حوزه هائی که کانیداها به دور دوم راه یافته اند، رقابت تنها بین یک طیف سیاسی است مثلا در حوزه شهرستان های شهریار و بهبهان در هر صورت یک اصلاح طلب پیروز خواهد شد، چون هر دو کاندیدا اصلاح طلبند. و یا اینکه در شهرستان های قائمشهر استان مازنداران، ایذه خوزستان، مراغه آذربایجان شرقی، آبادان و چند شهرستان دیگر رقابت طرفا بین اصولگرایان خواهد بود.
در بعضی از حوزه ها رقابت بین اصولگرایان و اصلاح طلبها نفسگیر است مثل شیراز، مرند و جلفا، داراب، نورآباد و ممسنی، تبریز، ایذه و باغملک و چندین حوزه دیگر. در بعضی حوزه ها اگر چه هیچ اصلاح طلبی به دور دوم راه نیافته و رقابت بین مستقل ها و اصولگرایان خواهد بود اما مسلما اصلاح طلبها از کاندیدای مستقل ِ آن حوزه حمایت خواهند کرد مثل حوزه شهرستان های شبستر در آذربایجان شرقی و شهرضا در استان اصفهان. بر عکس در بعضی حوزه ها مثل بابل، ارومیه، زنجان و ایلام رقابت ظاهرا بین اصلاح طلبان و مستقل هاست اما بی شک اصولگرایان از مستقل ها برای ورود به مجلس حمایت می کنند. در بعضی از حوزه ها نیز رقابت صرفا بین مستقل ها است و مسلما طیف های چپ و راست از یکی از کاندیداها حمایت خواهند کرد مثل کاندیداهای حوزه خدابنده در استان زنجان و مریوان در استان کردستان.
فرایند تعیین رئیس مجلس؛
اصولگرایان و اصلاح طلبان در دور دوم در همه حوزه ها از کانیداها حمایت خواهند کرد لذا به حتمال قریب به یقین این 69 نفر با برچسب اصولگرا یا اصلاح طلب و حامیان دولت وارد مجلس دهم خواهند شد. با این فرض که از این تعداد 34 نفر به اردوگاه اصولگرایان و 34 نفر به اصلاح طلبان بپیوندند و 1 نفر نیز نهایتا بر مشی مستقل خود اصرار ورزند، ترکیب مجلس دهم اینگونه خواهد بود، اصولگرایان 132 نفر، اصلاح طلبان و حامیان دولت 129 نفر و نهایتا مستقل ها که 35 نفر .
برای انتخاب رئیس مجلس رای نیمی از کل نمایندگان بعلاوه یک رای یعنی مجموعا 146 رای لازم است، اگر کسی در مرحله اول رای گیری برای ریاست مجلس نتوانست این تعداد رای را از آن خود کند کار به دور دوم خواهد کشید، در دور دوم هر اکثریت نسبی لحاظ می شود یعنی هر کس رای بیشتری آورد، برای یکسال رئیس مجلس خواهد شد.

لاریجانی یا عارف؛
حالت اول، ریاست عارف؛ اگر 95 نماینده اصلاح طلبی که در دور اول به مجلس راه یافته اند، بعلاوه 34 اصلاح طلبی که در دور دوم به مجلس راه خواهند یافت همراه با 17 نفر از مستقل های مجلس به عارف رای دهند، او رئیس مجلس خواهد شد. این اگر چه بعید نیست اما نباید چند نکته را از ذهن دور داشت، اولا اینکه لزوما همه کسانی که تحت لوای اصلاح طلبی وارد مجلس دهم شده اند در رقابت بین لاریجانی و عارف به عارف رای نخواهند داد، نمونه بارز آن کاظم جلالی و بهروز نعمتی از تهران، که اگر چه در لیست اصلاح طلبان قرار دارند اما از یاران گلستان و گرمابه لاریجانی محسوب می شوند و بعید نیست در رای مخفیانه خود برای انتخاب رئیس، لاریجانی را برگزینند.
دوم اینکه برخی از حامیان دولت، ترجیح میدهند به دو دلیل لاریجانی رئیس مجلس بماند اولا تجربه ریاست لاریجانی بر مجلس از سال 92 تا 94 که بیشترین همراهی و همکاری با دولت از سوی مجلس انجام گرفت که نمونه بارز آن تصویب برجام و جلوگیری از استیضاح وزرای راه و آموزش و پرورش بود. ثانیا حامیان دولت این نگرانی را نیز دارند که عارف در پایان دور دوم دولت روحانی( البته در صورتی که در انتخابات ریاست جمهوری 1396 پیروز شود) بخواهد کانیدای ریاست جمهوری شود، مسلما حامیان دولت تمایل دارند از دورنِ خودِ دولت کاندیدائی دست و پا کنند، کسی مثل نوبخت، علوی، جهانگیری و امثال اینها.
از سوی دیگر عارف خود را نماینده ای با بیشترین تعداد آراء در ایران می بیند، او خود را در پیروزی حسن روحانی دارای سهم زیاد می داند و همکاری دولت برای ریاستش بر مجلس را حق خود و یا پاداشِ خود می پندارد، احتمال ریاست عارف بر مجلس 60% خواهد بود.
حالت دوم، ریاست علی لاریجانی؛ اگر 98 نماینده اصولگرائی که در دور اول به مجلس دهم راه یافته اند به همراه 34 نماینده ی اصولگرائی که در دور دوم به آنها خواهند پیوست بتوانند تنها رای 14 نماینده مستقل را جذب کنند، علی لاریجانی رئیس مجلس دهم خواهد شد. این البته چندان هم آسان نیست اولا همه اصولگرایان لزوما حاضر به ریاست علی لاریجانی نیستند خصوصا نمایندگان جبهه پایداری آنها حاضرند عارف به ریاست برسد اما لاریجانی نه، آنها با این استدلال که در صورت ریاست لاریجانی بر مجلس راه او برای ریاست جمهوری سال 1400 هموارتر خواهد شد شاید رای خود را به گلدان های عارف بیندازند. به احتمال قوی نمایندگان اصولگرای ضد لاریجانی ترجیح میدهند تکلیف خود را با رئیس آینده مجلس روشن کنند، رومی روم یا زنگی زنگ.
از سوی دیگر احتمال گرایش مستقل ها به عارف در فضای سیاسی کنونی بیشتر از لاریجانی است، چرا که مستقل ها به حمایت دولت چشم دارند و می توانند در پشت صحنه در معامله ای سیاسی، با رای به ریاست عارف وزن خود را نزد دولت بیشتر کنند. احتمال ریاست لاریجانی بر مجلس دهم 30% خواهد بود.
حالت سوم، ریاست نوبه ای؛ از آنجا که هیچ یک از طیف های سیاسی نتوانسته اند اکثریت مطلق را در مجلس از آن خود نمایند و با در نظر گرفتن این واقعیت که انتخابات ریاست مجلس و اعضای هیئت رئیسه برای یکسال خواهد بود، این مساله دور از ذهن نیست که اصولگرایان و اصلاح طلبان قدرت را در بین خود تقسیم کنند به این صورت که دو سال لاریجانی رئیس مجلس باشد و معاون اول او اصلاح طلب و معاون دومش از میان اصولگرایان انتخاب شود و در این مدت عارف ریاست فراکسیون اصلاح طلبان را بر عهده بگیرد، و بر عکس، وقتی عارف بر صندلی ریاست تکیه زد، معاون اول او اصولگرا و معاون دومش اصلاح طلب باشد و لاریجانی در جایگاه ریاست فراکسیون اصولگرایان قرار گیرد. احتمال وقوع این سناریو بیشتر از 10% نخواهد بود.

کدام مجلس در خرابی ها دست داشت؟

 

» فرار به جلو شیوه ای نه چندان جوانمردانه در مباحثات، سخنرانی ها و موضع گیری هاست که متاسفانه در کشاکش انتخابات ظهور و بروز ویژه ای می یابد. فرار به جلو یعنی اینکه برای پوشاندن ضعف خود، دقیقاً همان ضعف را با حجمی بزرگ و کاریکاتوری به طرف مقابل نصبت داد، نمونه بارز این استراتژی در سخنان دبیر حزب اعتدال و توسعه بوشهر است که در تجمع هواداران کاندیدای اصلاح طلب دشتستان ایراد شد.

در سخنان ایشان که به کرّات از صراط حق و انصاف و منطق خارج شده 4 نکته قابل تامل وجود دارد.

اول، حمله به شورای نگهبان؛

بعید است دبیر محترم حزب عدالت و توسعه استان بوشهر ندانند که حمله به شورای نگهبان این روزها به ترجیع بند رسانه های بیگانه تبدیل شده است و به هر طریقی سعی می کنند، این نهاد انقلابی را نمادی از غیرآزاد بودن انتخابات در جمهوری اسلامی معرفی کند.

ایشان در بخشی از سخنان خود اگر چه نامی از شورای نگهبان نمی برد اما به صراحت می گوید «با وجود تمامی اتفاقات ناخوشایندی که توسط نهادهای نظارتی اتفاق افتاد و خیل عظیمی از جوانان ، نخبگان و شخصیت های این مملکت تحت عنوان عدم احراز و رد صلاحیت اجازه ورود به انتخابات نداد...» خوب است به ایشان یادآور شد که شورای نگهبان از 12000 هزار کانیدای مجلس دهم، بیش از نیمی از آنان را تائید کرده است به گونه ای که هم اکنون برای هر صندلی مجلس بیش از 21 نفر رقابت می کنند، این در همه ادوار نه گانه مجلس شورای اسلامی رکوردی بی نظیر تلقی می شود. این بیان غیر منصفانه از سوی حزبی که منتصب به رئیس جمهور کشور است، بعید و دور از خردورزی است.

رهبر معظم انقلاب در 28ام بهمن ماه با اشاره به افرادی که در داخل، با تخریب شورای نگهبان، با دشمن همصدایی می کنند می فرمایند« بیشتر این افراد متوجه صحبتهای خود نیستند و نمی توان آنها را متهم به خیانت کرد، اما آنها باید متوجه شوند که نتیجه این هم صدایی، تکمیل کردن نقشه خطرناک دشمن است.»

دوم، سیاه نمائی دولت های گذشته

ایشان در بخش دیگری از سخنان خود انتخاب حجت الاسلام حسن روحانی را  « نه ملت بزرگ ایران به بی قانونی ها، به انزوای بین المللی، به غارت گری ها و چپاول بیت المال بوده و در یک مسیر توام با همدلی با همراهی مردم، آری به عقلانیت، تدبیر ، قانون مداری و برگرداندن کشور به مسیر تدبیر و امید» دانسته است. این در حالی است که اولا اگر آراء رئیس جمهور محترم 1% کمتر می بود، اکنون از نشستن بر روی صندلی ریاست جمهوری باز مانده بود، ثانیا نادیده گرفتن خدمات دولت های گذشته همراه با تخریب اغراق آمیز آن، ادعائی کاملا غیر منطقی است که از سوی هیچ عقل سلیمی پذیرفتنی نیست.

دبیر حزب عدالت و توسعه در ادامه مدعی شده است که، «دولت در دو سال اخیر مشغول آوار برداری از خرابی های به جا گذاشته شده از دولت گذشته بوده است»!!، واقعا جای تاسف و البته تعجب دارد که کم کاری ها و بی تدبیری ها و در یک کلام شکست های یک دولت به گردن دولت های پیش گذاشته شود. هیچ بعید نیست، دوستان مدعی عدالت و توسعه بعد از پایان چهار ساله دولت همین ادعا را تکرار کنند. رهبر معظم انقلاب می فرمایند «این حق کاندیداها است از هر چیزی که مورد انتقاد آنها است، انتقاد کنند؛ منتها توجه کنند که انتقاد باید به معنی عزم و نیت برای پیمودن آینده‌ی پرتلاش و افتخارآمیز باشد، نه به معنای سیاه‌نمائی و منفی‌بافی و بی‌انصافی»

سوم، اجماعی که وجود ندارد

دبیر محترم در بخشی از سخنان خود با اسم بردن از کاندیداهایی که به دلایلی با انصراف یا عدم احراز روبرو شده اند چنان وانمود کرده است که گوئی تمام اصلاح طلبان شهرستان با کاندیدای مورد نظر ایشان همراه و همسازند، در صورتی که به هیچ عنوان اینگونه نیست. اولا بخش مهمی از مجمع اصلاح طلبان دشتستان با کاندیدای کنونی دولت در این شهرستان مخالفند، ثانیا برخی از افرادی که از سوی دبیر حزب عدالت و توسعه نام برده شد به شدت از عملکرد اصلاح طلبان دشتستان دلخور و گله مند هستند چه آنکه اصلاح طلبانی که در معرفی کاندیدای مدنظر دولت عجله داشتند، حتی حاضر نشدند تا تاریخ اعلام نهائی اسامی تائید صلاحیت شدگان صبر کنند.

با این تفاسیر نمی توان این سخن ایشان را به کلی صحیح دانست، در حال حاضر نیز اصلاح طلبان زیادی هستند که در ستادهای دیگر کاندیداها رفت و آمد می کنند و حاضر به بپذیرش گزینه تحمیلی برخی از متنفذان جریان دوم خرداد نیستند.

چهارم، کدام مجلس در خرابی ها شریک بود؟

ایشان در بخش دیگری از سخنان خود با بی انصافی و البته زیرکی تمام اینچنین مجالس پیشین را مورد خطاب قرار می دهد «این مجلس و مجلس های پیشین در بخش اعظمی از خرابی ها، مشکلات، موانع و گرفتاری های مربوط به دولت های گذشته در ده سال اخیر، سهیم بوده اند»

تاکید دبیر محترم حزب عدالت و توسعه در بوشهر به «ده سال اخیر» اشاره به مجالس بعد از مجلس ششم دارد! مجلس ششمی که این روزها نماد سست عنصری و بیگانه پرستی است، مجلسی که خود اصلاح طلب ها سعی می کنند از زیر بار آن شانه خالی کنند و بحران های آن را به دوستان خود پاس می دهند!

تعجب آور است، دبیر محترم حزب که خود دانش آموخته علوم سیاسیست و به تبع اشراف کاملی به تحولات سال های نه چندان دور دارند چگونه مجلس ششم را از یاد برده اند؟ مجلسی هر دو معاونش جزء فتنه گران 88 بودند را چگونه نادیده می گیرند؟ مجلسی که هم و غمش سیاسست بازی بود، به گونه ای که محدود نمایندگانی که فریاد عدالت و بهبود وضع معیشت سر میدادند را «قابلمه به دست های جناح راست» می نامیدند.

مجلسی که بر سر اصلاح قانون مطبوعات و بازگذاشتن دست نویسندگانی که علنا به مقدسات، مفهوم شهادت، انتظار  و صاحت مقدس ائمه توهین می کرند، ماه ها جار و جنال سیاسی به راه انداختند.

مجلسی که حاضر شد این عبارت شرم آور را خطاب به رهبر انقلاب به قلم آورد که « اگر جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود» و نهایتا بحران استعفای دسته جمعی و تحصن نمایندگان این مجلس که همچون لکه ننگی بر دامان اصلاح طلبان نشسته است.

به هر تقدیر انتظار می رود از حزبی که نام اعتدال بر خود نهاده، با  طمانینه و نکته سنجی بیشتری به اظهار نظر بپردازد، شاید جوانی دبیر این حزب در استان بوشهر یا نسبت فامیلی کاندیدای مورد حمایت ایشان موجب بیان چنین اظهاراتی بوده باشد، هر چه باشد اما نباید مردم را و حافظه تاریخی آنان را هیچ انگاشت. مردم خوب میدانند چه مجلسی خوب و چه مجلسی بد بود.

سه دهه، سه فتنه، سه درس

وجوه اشتراک فتنه بنی صدر، فتنه تیر 78 و فتنه 88

انقلاب اسلامی بحران های متعدد سیاسی، نظامی و اقتصادی را پشت سر گذاشته است، بحران هائی که گاهاً رنگ و بوی فتنه به خود گرفته اند، از آن جهت می توان واژه فتنه را به آن اطلاق کرد که شناخت حق و باطل در اثنای فتنه برای برخی، بسیار سخت و ناممکن می شود. فتنه بنی صدر در سال 60، فتنه تیر 78 و فتنه تقلب 88 از جمله گردنه های خطرناکی بوده اند که انقلاب اسلامی توانسته است به سلامت از آن عبور کند. در این مقاله به تشریح مختصر فتنه ها، چگونگی آغاز فتنه، رفتار فتنه گران، رهنمودهای امام امت و نهایتا بیان وجوه اشتراک آنها خواهیم پرداخت.

1- دهه‌ی شصت؛ فتنه بنی صدر،تلاش برای شکاف میان امت و امام

» آغاز ماجرا؛

در حالی که کمتر از دو سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود، گروهک هایی که با اهداف و آرزوهائی خاص توانسته بودند چند صباحی ماسک انقلابی گری به چهره خود بزنند کم کم با بروز رفتارهای ضد مردمی، ضد انقلابی و ضد دینی مسیر خود را از انقلاب اسلامی و امت خمینی جدا کردند. در ماجرای بزرگداشت روز 17 شهریور در میدان شهدا٬ بنی صدر در سخنانی، از اقلیتی سخن گفت که قصد تسخیر امور سیاسی و نظامی کشور را دارند و اولین هدف آنها رویارویی با رئیس‌جمهور و ازمیان‌بردن قدرت اوست. او گفت که آنان مترسک می‌تراشند، القای شبهه می‌کنند و دائم این گروه و آن گروه را پیش می‌کشند تا مردم بترسند.

بنی‌صدر سخنان تنش‌زای خود را در عاشورای 1359 و 22 بهمن نیز ادامه داد اما نقطه عطف بحران سازی ها در غائله 14 اسفندماه 1359 در دانشگاه تهران با اتحاد رئیس جمهور وقت، گروهک منافقین و کمی بعد، ضد انقلاب خارج نشین و آمریکا به وقوع پیوست، در این حادثه بنی صدر با سخنرانی جنجالی خود سعی داشت مردم و امام را در مقابل یکدیگر قرار دهد و شکاف امت و امام را کلید بزند.

» رفتارهای فتنه گرانه:

رفتار رئیس جمهور وقت موجب تحریک و تشجیع گروهک منافقین و اعلام جنگ مسلحانه انها علیه انقلاب اسلامی از خرداد 1360 شد، علاوه بر این موجبات حمایت گسترده سلطنت‌طلبان فراری از کشور را فراهم آورد.

با اوج‌گیری تنش در فضای سیاسی کشور، بنی‌صدر در مقابله با مجلس شورای اسلامی و دولت رجایی و در شرایط حساس ناشی از جنگ عراق علیه ایران با حمایت تبلیغاتی سازمان مجاهدین خلق مدعی رسیدن به «بن‌بست» شد و برگزاری رفراندوم را پیشنهاد کرد!

بنی‌صدر در این برهه زمانی مدام بر لزوم مقاومت، ایستادگی و تسلیم نشدن، تشویق به ادامه درگیری و حضور خیابانی، متهم نمودن انقلابیون و رفتارهای هنجار شکنانه پرداخت. بنی صدر در تصمیم گیری های خود به شدت تحت تاثیر برخی از نزدیکان و مشاورانش قرار داشت. حتی او روابط نزدیکی با رهبران غائله کردستان برقرار کرد. جالب آن‌که رد پای جاسوس‌هایی همچون محمدرضا سعادتی، عضو ارشد سازمان منافقین در حال انتقال اطلاعات به سرویس اطلاعاتی شوروی و عباس امیرانتظام، دوست قدیمی بنی‌صدر در حال جاسوسی برای آمریکا با اسناد غیر قابل انکار شناسایی، دستگیر و محاکمه و به اصلاع رئیس جمهور رسیده بود.

رفتار جنجال آفرینانه بنی صدر تا آنجا پیش رفت که نهایتا مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت سیاسی او برای ادامه ریاست جمهوری در 30 تیر 1360 رای داد.

» واکنش امام خمینی؛

تا پایان سال 59 حضرت امام متناسب با مسائلی که در جامعه ایجاد می‌شد و چالش بین جناح‌ها را به وجود می‌آورد، همواره سعی کردند با توجه به شرایط خاص جامعه به‌عنوان یک وزنه‌ تعادل ایجاد کنند و بی‌طرف باشند. اما درست پس از هر تدبیر امام که منجر به آرام شدن نسبی فضای جامعه می‌گشت، منافقین مانع از ثبات آرامش می‌گشتند.

امام همواره سعی داشت رئیس جمهور را به خط انقلاب باز گرداند، ایشان خطر منافقین و گروهک های ضد انقلاب را مکررا به ملت گوشزد می کردند. پس از غائله‌ی 14 اسفند،  بسیاری انتظار داشتند که امام تندتر از سابق با بنی‌صدر برخورد کند ولی ایشان برای اتمام حجت و نجات بنی‌صدر از چنگال منافقین، در تاریخ 25 اسفند طی یک بیانیه‌ی 10 ماده‌ای٬ مجدداً بر فرماندهی کل قوای بنی‌صدر تأکید نمودند تا شاید بنی‌صدر به خود آید. ایشان از سران مملکت خواستند تا سعی کنند تا پایان جنگ موضع‌گیری و سخنرانی‌ای نکنند که باعث اختلاف و درگیری شود. همچنین امام سایر نهادها نظیر مجلس و قوه قضائیه را هم مشروع و قانونی خواندند و تعرض به آنها را غیرقانونی اعلام کردند. از سوی دیگر هیئتی مرکب از نمایندگان طرفین و نماینده‌ی خود تشکیل دادند که ترمزی برای کارهای خلاف قانون باشد.

امام بعد از عزل بنی صدر در یک سخنرانی فرمودند؛ «کراراً من[به بنی‌صدر] گفتم که بیا برو از این گروهک‌های فاسد از این منافقین تبری کن ـ حیثیت خودت را از دست نده بیا برو در ملاءعام و اینها را از خود بران، اینها تو را به تباهی می‌کشند. این گرگ‌هایی که اطراف تو جمع‌ شده‌اند الا بعض معدود آنها، همه‌ی آنها گرگ‌هایی هستند که می‌خواهند تو را به تباهی بکشند. اینها را از خود بران و برای اینکه نتوانست بفهمد اسلام یعنی چه و کشور اسلامی یعنی چه و ملت اسلام یعنی چه و ارتش اسلام یعنی چه و سایر قوای مسلح اسلام یعنی چه، این خودش را به تباهی کشاند، متنبه بشوید و برخلاف این سیل‌ِ خروشان اسلام و ملت اسلامی شنا نکنید»

» حضور مردم؛

حضور خودجوش و گسترده مردم ایران در تظاهرات در 30 و 31 خرداد 1360، در تجدید پیمان با رهبری انقلاب و اعلام حمایت از مجلس شورای اسلامی و مخالفت با بنی‌صدر و عملیات ارعابی و شورشگرانه، منافقین را با ناکامی مواجه ساخت. مسعود بنی‌صدر، پسرعموی رئیس‌جمهور معزول و عضو وقت سازمان منافقین، در کتاب خاطرات خود با عنوان "خاطرات یک شورشی" در مورد نقش مردم در خنثی سازی فتنه بنی صدر می‌نویسد: «وجود انبوه افراد وفادار به آیت‌الله خمینی در آن دوره بیانگر این نکته است که او در وضعیت غیر قابل تصوری قرار داشت و علاوه‌بر این، می‌توانست با یک سخنرانی، اطلاعیه یا دعوت عمومی افراد بسیاری را به پای تظاهرات و نمازهای جمعه بکشاند که به‌خصوص نمونه‌های بسیاری از آن در همان حوالی خرداد 1360 اتفاق افتاد و به آن‌ها اشاره گردید. حتی بسیاری از خانواده‌های اعضای فعال سازمان نیز ... مخالفت با او را نوعی فروختن دین به دنیا می‌دانستند و حاضر به مبارزه با او نمی‌شدند.»

مسعود رجوی بعدها در یک سخنرانی، مردم را به واسطه حضورشان علیه بنی صدر و سازمان منافقین، مستحق مرگ دانسته بود، یکی از اعضای جداشده از منافقین عنوان داشته بود، رجوی از اوایل 1360 کینه عجیبی علیه مردم عادی به دل داشت، علت اصلی این کینه و تنفر نسبت به مردم کوچه و بازار حضور خستگی ناپذیر آنها پای انقلاب و امام خمینی بود.

2- دهه‌ی هفتاد؛ تلاش برای تبدیل ولی فقیه به پاپ

» آغاز ماجرا؛

در اواخر دهه 60 پس از پایان دفاع مقدس و ناامیدی از جدائی طلبان و گروهک های مسلح، ضد انقلاب داخلی و خارجی به این نتیجه رسیدند که باید سیاست خود علیه انقلاب را تغییر دهند، نقطه اوج اعلام این سیاست کنفرانس هامبورگ در سال 1368بود، جمع‌بندی مسائل مطرح‌شده در کنفرانس هامبورگ به این صورت بود که پایگاه مردمی و اجتماعی جمهوری اسلامی غیر قابل خدشه است و باید با برنامه‌های فرهنگی، زمینه‌ را برای استحاله مسئولین نظام و سپس مردم فراهم کرد.

در همین راستار بهزاد کریمی از رهبران فدائیان خلق و فعالان ضد انقلاب خارج نشین،"صراحتا بیان می کند تفکر فقاهتی باید از بین برود و بسیاری از تئوریسین‌های غربی و شرقی، راه نفوذ را تغییر در فرهنگ عاشورایی مردم در حمایت از رهبر خود اعلام می‌نمایند". فرانسیس فوکویاما نیز شیعه را به کبوتری تشبیه کرده بود که یک بال آن عاشورا و بال دیگر آن مساله مهدویت است، او گفته بود بدن این کبوتر با زره ای فولادین به نام ولایت فقیه پوشیده شده، برای از گای در اوردن این کبوتر باید ولایت فقیه را مورد هدف قرار داد.

رهبر انقلاب در هفتم آذرماه 1368نخستین هشدار را نسبت به رویکرد جدید دشمن به عرصه فرهنگی اعلام داشتند: «یک جبهه‌بندی عظیم فرهنگی که با سیاست، صنعت، پول و انواع و اقسام پشتوانه همراه است، الآن مثل یک سیلی راه افتاده که با ما بجنگد. جنگ هم، جنگ نظامی نیست.» ایشان بعدها با تعبیر «شبیخون فرهنگی»، ابعاد و عمق توطئه را تشریح نمودند و با هشدارهای خود کوشیدند تا اذهان مردم و مسئولان را به عملیات پیچیده دشمن متوجه نمایند.

»رفتار فتنه گرانه؛

هشدارهای رهبر معظم انقلاب اما از سوی متولیان فرهنگی چندان مورد توجه قرار نگرفت. فضای گفتمان رسانه‌ای به مرور به سویی رفت که سال‌های پایانی دهه هفتاد، توهین به مقدسات و زیر سوال بردن ارکان فکری انقلاب اسلامی به مساله ای روزمره برای رسانه ها و برخی از روشنفکران و حتی مسئولین تبدیل شده بود، اوج آن نیز تشنج در کوی دانشگاه در تیر ماه 1378 به بهانه تعطیلی روزنامه سلام بود، «محدودیت مطبوعات، خشم مردم را شعله ور خواهد کرد»، «زمان، حامل حوادث خشونت بار است»، «نظام باید هزینه های سنگینی بپردازد»، «دانشجویان ساکت نخواهند نشست»، «ورود به قلعه چپ گرایان یک ریسک خطرناک برای محافظه کاران است»، «مقابله با دولت و مخالفت با توسعه سیاسی» و «پایان سیاست ورزی» و... اینها تیتر روزنامه های زنجیره ای بود که روزهفده تیرماه سال 78 منتشرشد و ساعاتی نگذشته بود که در پی این جنجال رسانه ای روزنامه های زنجیره ای اصلاح طلب، دانشجویان عضو دفتر تحکیم در کوی دانشگاه تهران شروع به اعتراض کردند و فتنه ی هیجده تیر 87 سر باز کرد. با تشنج در خیابان‌های اطراف کوی دانشگاه در نیمه شب هجده تیرماه و شکستن شیشه‌های مهدکودکی در مقابل کوی، آتش زدن لاستیک و حمله به خودروها و بستن معابر و هجوم به ناجا، گروگان گرفتن سه سرباز نیروی انتظامی آغاز گردید.

همراهی کسانی که انتظار مقابله با فتنه از آن‌ها می‌رفت و قرار گرفتن آن‌ها در صف اغتشاش‌گران سبب دلگرمی سربازان میدانی این توطئه گردید و چهار روز تهران دست به گریبان اغتشاشات خیابانی گشت. این فتنه و آشوب دشمن را در راه رسیدن به اهداف خود امیدوار کرد.

» رفتار رهبر انقلاب؛

با آغاز فتنه در 18 تیرماه 1378 و اوج‌گیری آن در روزهای بعد، رهبر معظم انقلاب در رویارویی با این فتنه، به تبیین موضوع و روشنگری اهداف فتنه‌گران پرداختند و با تأکید بر اینکه؛ «دشمنان بدانند که خواب برگشتن آمریکا به این مملکت، یک خواب پریشان و غیرقابل تعبیر است» فرمودند: «دشمن را خوب بشناسید، مبادا از شناسایی دشمن غفلت کنید، غریبه‌هایی که خود را در لباس خودی در همه جا داخل می‌کنند، این‌ها را بشناسید، دست‌های پنهان را ببینید. هیچ کس به‌خاطر غفلت ستایش نمی‌شود. هیچ کس به‌خاطر چشم‌ها را بر هم گذاشتن، مدح نمی‌شود.» «این عناصر داخلی حقیر، این عناصر سیاسی مطرود و منفور که ملت این‌ها را مثل دندان فاسدی بیرون آورد و به یک طرف پرتاب کرد، هجده، نوزده سال است که کمین گرفته‌اند تا از ملت و از امام و از نام امام و از راه امام انتقام بکشند، این‌ها هم بدانند که اشتباه کردند، در همین قضیه هم اشتباه کردند، خودشان را لو دادند و چهره خودشان را مشخص کردند.»

مدیریت رهبری نظام موجب جلوگیری از ادامه درگیری های خیابانی و سیاسی شد، از یک سو خطوط قرمز را مشخص نمودند و از سوی دیگر از خودسری ها و برخی از رفتارهای غیرقانونی از جمله ورود نیروی انتظامی به کوی دانشگاه به شدت انتقاد کرده و مانع از تکرار آن گردیدند.

رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در سال 79 برای مأیوس کردن دشمنان و بازیگران داخلی فتنه، اتمام حجت کردند و فرمودند: «امروز به برکت ملت هوشیاری مثل ملت ایران، به برکت افکار برانگیخته‌ای مثل افکار ملت ایران، به برکت انقلاب بزرگی مثل انقلاب اسلامی ایران، نه آمریکا و نه بزرگ‌تر از آمریکا… قادر نیستند حادثه‏ای مثل حادثه صلح امام حسن را بر دنیای اسلام تحمیل کنند، این جا اگر دشمن خیلی فشار بیاورد، حادثه کربلا اتفاق خواهد افتاد.»

 

» رفتار مردم

21 تیرماه 1378 جمعی از مردم که از توهین به مقدسات خود توسط اغتشاشگران ناراحت هستند، به دیدار رهبر انقلاب می‌روند. سخنان رهبر انقلاب موجی از بیداری و عزم مقابله با فتنه‌گران را ایجاد کرد و از همان زمان مردم منسجم‌تر از قبل در برابر اغتشاش‌گران ایستادند. موج‌های مردمی به مرور به هم پیوند خورده و در راهپیمایی سراسری 23 تیرماه 1378، بار دیگر مردم برای فرو نشاندن فتنه به صحنه آمدند و غائله‌ای دیگر را پایان بخشیدند. حضوری که یادآور منطق بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران در اتکای به مردم بود.

 

3- دهه‌ی هشتاد؛ کودتای نرم

» آغاز ماجرا

استراتژی انقلاب رنگی که گاهاً انقلاب نارنجی، انقلاب گل سرخ، انقلاب گل لاله، انقلاب صدر( و واژه های دیگر با توجه به کشور مورد هدف) خوانده می شود توسط تئورسین های غربی برای تغییر کشورهای غیر همسو طراحی و در چند کشور از جمله لبنان، قرقیزستان، یوگسلاوی، اوکراین و گرجستان با موفقیت انجام گرفت، این موفقیت ها موجب شد جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یکی از اهداف انقلاب رنگی مورد هدف قرار گیرد.

انتخابات دور دهم ریاست جمهوری  سال 1388 به زعم گردانندگان و طراحان انقلاب رنگی بستر مناسبی برای اجرای آن بود، استفاده از مهره هائی که سال ها برای انقلاب و در خدمت مردم و  انقلاب اسلامی بودند و به عنوان مسئول در جمهوری اسلامی حضور داشتند روی دیگری از این توطئه بود.

ضد انقلاب با همسوئی برخی از فریب خوردگان داخلی سعی کردند با القای تقلب در انتخابات، موجبات رویاروئی امت و امام را فراهم اورند و ضمن بی اعتبار ساختن ولایت فقیه، مشروعیت ولی فقیه را زیر سوال ببرند.

» رفتارهای فتنه گرانه

بیش از یکسال به انتخابات 1388 مانده بود که عملیات روانی گسترده ای مبنی بر تیره و تار بودن وضعیت کشور از سوی برخی از کاندیداها و رسانه های حامی آنها شکل گرفت، برخی چهار ساله 84 تا 88 را با دوره مغول مقایسه کردند و یکی از کاندیداها حرکت کشور را به سوی پرتگاه خواند، رفتارهای بعدی این افراد روشن ساخت که حرفه های آنها صرفا تبلیغاتی و برای کسب رای نبوده است. با بسترسازی انجام شده در مرحله پیش از انتخابات، سناریوی «طرح تقلب» به عنوان «اسم رمز آشوب‌های خیابانی» به اجرا گذاشته شد و فتنه وارد فاز عملیاتی گردید و مدت هشت ماه – از 23 خرداد تا 22 بهمن88- پایتخت ایران و برخی استان‌های کشور صحنه جنگ نرم بود.

» رفتار رهبر انقلاب

رهبر انقلاب ماه ها پیش از انتخابات و آغاز فتنه سعی داشت سیاسیون را متنبه کند، ایشان در مورد تبلیغات مسموم جریان ها علیه یکدیگر فرمودند؛ "مواظب و مراقب خودمان باشیم؛ مراقب حرف‏زدن‌مان، مراقب اقدام‏کردن‌مان، مراقب تبلیغات‌مان، چیزهایی را که انسان می‌شنود، باور نمی‌کند که از زبان نامزدها و آن کسانی که دنبال این مسئولیت‌ها هستند، از روی صدق و صفا خارج شده باشد".

رهبر معظم انقلاب اسلامی روز اول فروردین ماه سال 88 در مشهد خطاب به نامزدهای انتخابات دهم در این باره فرمودند: «مبادا نامزدها در اثنای فعالیت‌های انتخاباتی خودشان جوری رفتار کنند و حرفی بزنند که دشمن را به طمع بیندازند…. انتخابات به فضل الهی و به حول و قوه الهی انتخابات سالمی است. من می‏بینم بعضی‏ها در انتخاباتی که دو سه ماه دیگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع کرده‏اند به خدشه کردن. این چه منطقی است؟ این چه فکری است؟ این چه انصافی است؟ از دشمن انتظاری جز دشمنی نیست؛ چه انتظاری هست؟ بی‏توقعی از دوستان است. بی‏توقعی از کسانی است که جزو این ملتند؛ واقعیات را دارند می‏بینند؛ می‏بینند که این انتخابات چگونه سالم و متقن انجام می‌گیرد، در عین حال، همان حرفی را که دشمن می‌زند، این‌ها هم می‌زنند!"

پس از تحولات و آشوب های روزهای پس از انتخابات رهبر انقلاب به طرق گوناگون سعی نمودند رهبران معترضان را به دایره انقلاب باز گرداند بر همین اساس طیفی از واکنش ها از نصیحت و مدارا تا هشدار و برخورد قاطع را انجام دادند.

رهبر انقلاب ابتدا ملت و مسئولان را دعوت به هوشیاری و پرهیز ار گفتار و رفتار تحریک‌آمیز دعوت فرمودند، با ادامه تحریکات بازندگان انتخابات، رهبر انقلاب آنها را به حضور پذیرفتند و چندین نوبت با آنان و نمایندگانشان به صحبت پرداختند.

ایشان عصر روز یک‌شنبه 24 خرداد، میرحسین موسوی را به حضور پذیرفتند. در این دیدار معظم‌له تأکید کردند: «مسائل باید از طریق قانونی دنبال شود.»حوادث روز 25 خرداد نشان داد که توصیه‌ها و تدابیر رهبر فرزانه انقلاب تأثیری در رفتار موسوی و حامیان وی نداشت. رهبر انقلاب همچنین فرصت دیگری را برای گفت‌وگو با معترضان فراهم آوردند و نمایندگان ستادهای چهار نامزد دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، عصر سه‌شنبه 26 خرداد 88 در نشستی دوستانه، به بیان  دیدگاه‌های خود پرداختند. رهبر معظم انقلاب اسلامی، با تأکید بر ضرورت وحدت و عزت ملی، فرمودند: «باید سعی کنیم، دقت کنیم که انتخابات مایه انشقاق نشود؛ این حرف اصلی من است. اینکه ما تصور کنیم که یک گروه مثلاً بیست‌و‌چهار میلیونی یک طرفند، یک گروه چهارده میلیونی یک طرفند، این به نظر من یک خطای بسیار بزرگی است؛ قضیه این‌جور نیست. همه در یک طرف قرار دارند. آن کسانی که به رئیس‌جمهور منتخب این دوره از انتخابات رأی دادند، همانقدر وابسته به انقلاب و کشور و نظامند، که آن کسانی که رأی ندادند. مجموعه‏های مردمی، فرزندان این کشورند؛ فرزندان این ملتند. …همه وظیفه دارند که با ایجاد نقار و دشمنی و کدورت مقابله کنند.» معظم‌له با تأکید بر رسیدگی به اعتراضات نامزدها از راه‏های قانونی، افزودند: «پیداست کسانی در وسط نمی‌خواهند این اتحاد و اتفاق در کشور شکل بگیرد. این حالا آسان‏ترینش است، بدترش هم همین کارهای خرابکاری‏ای است که شما می‏بینید انجام می‌دهند، که البته همه باید در مقابل این خرابکاری‏ها بایستند، اعلام موضع کنند.»

رهبر انقلاب در نماز جمعه 28 خرداد 1388 سعی در بصیرت افزائی و هشدار و خطر نفوذ بیگانگان و آشکار نمودن دست های پنهان آنها نمودند تا بلکه سران فتنه را به دایره انقلاب باز گرداند.

تا شهریور 1388 رهبر معظم انقلاب تلاش نمودند با نصیحت و خیرخواهی سران فتنه را از ادامه مسیر خود بازدارد، اما آنها این رفتار کریمانه را نشانه ی ضعف رهبری قلمداد کرده و روز به روز دامنه اقدامات هنجارشکنانه خود را گسترش دادند تا مرحله ای که به هتک حرمت عاشورا و حضرت سید الشهدا و امام خمینی انجامید، نهایتا رهبر انقلاب برای جلوگیری از بروز فاجعه و گسترده تر شدن دامنه فتنه و روشن نمودن این مساله که فتنه 88 دارای ریشه داخلی نیست با قاطعیت تمام با فتنه گران برخورد نمود، البته این نکته را باید یاداور شد که اگر وجود مقام معظم رهبری نبود  قطعا باید منتظر سرنوشت بسیار بدتری برای سران فتنه می بودیم.

» رفتار مردم

 

حضور مردم در نهم دی ماه 1388 مثل همیشه پسمانده های فتنه را شست و ثابت کرد پیوند امت و امام در جمهوری اسلامی ناگسستنی است، اگر چه تا پیش از نهم دی ماه نیز فتنه آخرین نفس های خود را می کشید اما این حضور از نگاه نگارنده عقبه خارجی آن را مورد هدف قرار داد. بعد از فتنه 88 دشمن سعی کرده است با طرق گوناگون از جمله نفوذ فرهنگی و سیاسی در این پیوند خدشه وارد کند.

نتیجه:

در تمامی فتنه هائی که علیه انقلاب اسلامی صورت گرفته است، دشمن و ضد انقلاب سعی نموده بین مردم و ولی فقیه و به تعبیر دیگر بین امت و امام شکاف ایجاد نمایند، در همه فتنه ها خنثی سازی توطئه ها دو رکن داشته است، ولی فقیه و مردم. به همین جهت است که دشمن پس از آخرین فتنه خود یعنی فتنه 88 استراتژی نفود را برگزیده تا  سبک زندگی ایرانی اسلامی که پیوند بین ولی فقیه و مردم است را خدشه دار نماید. اما بنا به گفته استاد بزرگوار ما جناب آقای دکتر منوچهر محمدی، حضرت امام خمینی اساس جمهوری اسلامی را به گونه‌ای طراحی کرده که جلو سوء استفاده خواص از حرکت های انقلابی مردم را به نفع خود گرفته. به همین دلیل است کا ما در تاریخ انقلاب عده‌ای از خواص از صحنه خارج شدند، بدون اینکه صدمه جدی به انقلاب وارد آید. مرجع تقلید حذف شد، قائم‌مقام رهبری عزل شد، رئیس‌جمهور حذف شد. اینها درخت انقلاب را نمی شکند، پیوند بین امام  و امت محکمتر از اینهاست.

وقتی برای حل مشکل کشاورزان بوشهری باید دست به دامان جناب خان شویم!

 

 پرده اول: شبی که حاصل یکسال کشاورزان بوشهری به "باد" رفت

پنجشنبه 19 شهریور ماه 1394 بر اثر باد و باران و طوفان شدید و البته ناگهانی، خسارت زیادی به کشاورزان استان بوشهر خصوصا شهرستان دشتستان وارد شد. برخی از مسئولان استان قول هائی مبنی بر پرداخت خسارت به کشاورزان دادند اما این مساله با پرداخت بخش کوچکی از خسارت به کشاورزان تمام نمی شود.

هیچ خبری از این طوفان که سرنوشت یکساله کشاورزان و کارگران بخش کشاورزی وضعیت معیشت آنان را دستخوش "طوفان" قرار داده در پایگاه اطلاع رسانی استانداری بوشهر دیده نمی شود!یعنی اینکه صدای کشاورزان آنقدرها بلند نبوده که از پیچ و خم "گاوندهای" نخلستان هایشان فراتر رود.

 

ادامه نوشته

آقای جلال الدین فارسی انقلاب آنقدر پهلوان دارد که نیاز به دون کیشوت نداشته باشد

در نقد مصاحبه جلال الدین فارسی با ماهنامه رمز عبور

جلال الدین فارسی را بیش از مبارزات و آثارش با ادعاهای محیر العقول، خاطرات عجیب و رفتار متکبرانه اش می شناسند. مردی که اکنون در آستانه 82 سالگیست با وجود آنکه به جز تالیف چند کتاب، عضویت در مجلس قانون اساسی و البته عضویت در دوره دوم مجلس شورای اسلامی سمت و جایگاه مهم دیگری نداشته اما خود را  تئوریسین اول انقلاب اسلامی می پندارد. صراحتا می گوید امام خمینی از برنامه مبارزاتی که وی در اختیار ایشان(حضرت امام) گذاشته پیروی کرده و به پیروزی رسیده است! ولایت فقیه را بخش کوچکی از تز دولت وحیانی نبوی خود می داند که تا کنون هیچکس به جز او نتوانسته آنرا کشف کند! مدعي است كه در نوشتن بخش‌هايي از كتاب حكومت اسلامي ‌امام نقش داشته است و رهبر معظم انقلاب و دکتر شریعتی پاي كلاس‌هاي تفسيرقرآن او مي‌نشسته اند.

می گوید کاندیدای مورد نظر امام برای ریاست جمهوری دور اول بوده، می گوید مدعی است او آیت الله خامنه ای را به ریاست جمهوری رسانده. شان خود را بالاتر از پذیرش وزارت ذیل دولت شهید رجائی می داند و حتی بالاتر از آن، او بوده که شهید رجائی را به این موقعیت رسانده ، می گوید تنها به این دلیل دادستان کل کشور نشده که در شان خود نمیدیده برای گرفتن حکم نزد امام برود، در نوشته هایش شهید چمران  و امام موسی صدر را مکررا مورد توهین و تهاجم قرار میدهد.

نوشتن سیاهه ای از اظهارات شاذ جلال الدین فارسی و البته حواشی دیگری از زندگی او ( از جمله دادگاه دهه 70 وی به جرم قتل یک محیط بان)خود به زمانی طولانی نیاز دارد.

با خواندن مصاحبه ماهنامه رمز عبور در شماره 12 که با ویانجام داده بود، بی اختیار به یاد رمان مشهور دون کیشوت، نوشته سروانتس افتادم، دن کیشوت زندگی فردی را به تصویر می کشد که دچار توهم بوده و خود را یک شوالیه‌ می پندارد و دشمنانی فرضی در برابر خود می‌بیند، او پهلوانی خیالی و بی‌دست‌وپاست که خود را شکست‌ناپذیر می‌پندارد.

 

ادامه نوشته

یادداشت های انتخاباتی 1

چرا انتخابات استانی مردم سالاری دینی را کند خواهد کرد؟

 

استانی شدن انتخابات مجلس شورای اسلامی  اگر چه مدت هاست در مجالس مختلف شورای اسلامی مورد طرح و بررسی قرار گرفته است اما هر بار به دلایلی مورد موافقت نمایندگان قرار نگرفته است این بار اما با جدیت بیشتری در ماه های پایانی مجلس نهم دنبال می شود.

استانی شدند انتخابات به این صورت است که به عنوان مثال در استان بوشهر 30 نفر کاندیدا خواهند شد، و همه مردم استان بوشهر باید به 5 نفر کاندیدای دلخواهِ خود رای دهند، در پایان نیز 5 نفر اول در صورتی که توانسته باشند حداقل 15% از آراء مردم شهرستانی که از آن برخاسته را کسب کنند به مجلس راه خواهند یافت.

به نظر می رسد این طرح به چند دلیل عمده مردم سالاری دینی را با بن بست و مشکل مواجه خواهد کرد. استان بوشهر را در نظر بگیرید، دو شهرستان دشتستان و بوشهر حدود نیمی از جمعیت استان را در خود جای داده اند، مسلما اگر نگوئیم هر 5 نفر، حد اقل 4 نفر از کاندیداها از این دوشهرستان خواهند بود.

از سوی دیگر استانی شدن انتخابات نه تنها جو رقابت ها و تنش های قومی را در استان ها کمتر نمی کند بلکه موجب شعله ور شدن آن خواهد شد، استان خوزستان و سیستان و بلوچستان را در نظر بگیرید، در صورتی که انتخابات استانی شود شاید حتی یک کاندیدا از هم وطنان عرب زبان یا اهل تسنن ما به مجلس راه نیابند و بر عکس ممکن است همه نمایندگان مجلس از برخی استان ها از قومیت های خاصی باشند.

نکته منفی دیگر آنکه در صورت استانی شدن انتخابات  مسلما شور و اشتیاق مردم برای حضور در انتخابات کمتر خواهد شد به همین جهت است که معمولا میزان مشارکت مردم در شهرستان های بزرگ کمتر از میزان مشارکت در شهرستان های کوچک است، مردم شهرستان تهران را در نظر بگیرید، برای انتخاب 30 نماینده مجلس باید بیش از 800 کاندیدا را مورد بررسی قرار دهند مسلما انتخاب نامزدها با دقت کمتری صورت خواهد گرفت و مشارکت نیز کمتر خواهد شد.

از سوی دیگر تنها کسانی به مجلس راه خواهند یافت که از شهرت بیشتری برخوردار باشند، طبعا عرصه برای حضور بازیگران و ورزشکاران و چهره های اجتماعی و رسانه ای مناسبتر خواهد شد، مثل شورای شهر تهران و این اصلا خوب نیست. مخارج انتخاباتی نیز نه تنها کمتر نخواهد شد بلکه به دلیل وسعت حوزه انتخابیه تبلیغات کاندیداها و به دنبال آن مخارج انتخاباتی نیز بیشتر خواهد شد.

باند بازی سیاسی نیز در صورت استانی شدن انتخابات بیشتر خواهد شد و مسلما کسانی انتخاب خواهند شد که در لیست های سیاسی و جریان های حزبی قرار دارند، در این صورت اولا عرصه بر مستقل ها تنگ تر خواهد شد، ثانیا نمایندگان خود را وامدار گروه های سیاسی می دانند و ثالثا دسترسی مردم به آنها به شدت محدود خواهد شد.

در حال حاضر به دلیل فقدان زیربناهای قانونی در شوراهای شهر و فرمانداری ها و استان داری ها و وزارت خانه های مختلف، نمایندگان مجلس مرجع و ملجع مردم برای بیان مشکلات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و معیشتی شهر و روستای خود هستند. در صورت استانی شدن انتخابات مجلس این اتصال بین ملت و مجلس قطع خواهد شد. اگر چه کار اصلی نمایندگان قانون گذاری و نظارت است اما به نظر می رسد استانی شدن انتخابات نیازمند زیربناهای مستحکم و پایداری است که در حال حاضر در کشور ما وجود ندارد و در صورت اجرا شدن آن بدون مطالعات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی عمیق می تواند موجبات خلق بحران های جبران ناپذیری شود.

الگوی مقابله با فتنه به مثابه کسب اعتبار بین المللی

 

درگیری ها و آشوب هائی که از 22 خرداد 1388 تا 9 دی همان سال به مدت 7 ماه موجب اخلال در سیستم سیاسی، اقتصادی، امنیتی و بسیاری از دیگر شئون جمهوری اسلامی شد، تا سال ها به عنوان یکی از برهه های حساس تاریخ معاصر تحت عنوان "فتنه 88" به حساب خواهد آمد.

با وجود گذشت 5 سال از فتنه  88، عمده تحلیل ها پیرامون این تحولات رویکردی داخلی داشته اند، کمتر اثری را می توان یافت که از ابعاد بین المللی، حقوق بین الملل، نظام بین الملل، ساختار و نیروهای مداخله گر بین المللی به واکاوی حوادث سال 88 پرداخته باشد.

فتنه 88 از پاره ای جهات ضربات و خسارات سنگینی را متوجه جمهوریت و اسلامیت نظام کرد، اما در یک مقایسه می توان این خسارات و ضربات را با جنگ تحمیلی مقایسه کرد به این معنی که اگر چه جنگ، صدمات زیادی را به کشور و مردم وارد آورد اما از ابعاد زیادی از جمله بالا بردن توان دفاعی، تجربه عملیاتی، اتحاد ملی و... دست آوردهائی را ایجاد کرد.

کسب اعتبار بین المللی به ویژه از آن جهت برای جمهوری اسلامی حائز اهمیت است که بسیاری از کشور های غربی و عربی سعی کردند فتنه 88 را به عنوان پاشنه آشیل نظام اسلامی معرفی کرده و وجهه منفی از جمهوری اسلامی ارائه دهند(وجهه بین المللی ایران و انتخابات اخیر ریاست جمهوری اطلاعات سیاسی اقتصادی شماره 117-118).

هدف عمده آنها امنیتی کردن فضای اجتماعی ایران، بدبین کردن مردم از نظام جمهوری اسلامی، جداکردن خواص از بدنه نظام، خشن جلوه نشان دادن جمهوری اسلامی در قبال "تحرکات دموکراسی خواهانه"، ناامن جلو دادن جمهوری اسلامی به منظور جلوگیری از ورود سرمایه گذاران خارجی و زمینه سازی برای ایجاد پرونده های حقوق بشری علیه تهران بود.

جمهوری اسلامی در سه مرحله توانست بخش عمده ای از تهدیدات موجود را در بُعد اعتبار بین المللی به فرصت تبدیل کند؛

1- خنثی سازی تبلیغات و تصاویر غیر واقعی: نظام در اولین گام سعی نمود تنها به خنثی سازی روی آورد، هجم تحرکات و شدت حملات داخلی و خارجی خصوصا در 3 ماهه اول پس از انتخابات 1388 چنان گسترده بود که جمهوری اسلامی فرصت و فراغت کافی برای ترمیم پیدا نکرد، در جریان درگیری ها، طرف مقابل از هر روزنه ای برای ایجاد بحران استفاده می کرد به عنوان مثال کاندیدای بازنده انتخابات 88 تا پیش از حصرخانگی هر ماه به طور متوسط 3 بیانیه منتشر می کرد و مردم را ادامه بحران تشویق می نمود،برخی از کشورهای خارجی در راس آنها آمریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس نیز به طرق گوناگون آتش فتنه را برافروخته تر می کردند.

جمهوری اسلامی در این مرحله تنها باید به خنثی سازی توطئه ها می پرداخت چرا که زمان کافی برای اقدامت پیشگیرانه، شفاف کننده و روشنگرانه نداشت. به عبارت دیگر نظام در این مرحله تنها می توانست به اقدامات سلبی دست بزند. جمهوری اسلامی به خوبی توانست خود را از بُعد بین المللی یعنی در منظری خارج از مرزهای داخلی به عنوان یک نظام پایدا جلوه دهد، در این برهه ایران از هیچ یک از مجامع بین المللی تعلیق یا اخراج نشد، رئیس جمهور در اوج درگیری ها در مجمع سالانه سازمان ملل شرکت کرد و هیچ یک از دیپلمات های رده اول، رده دوم و حتی رده سوم در نمایندگی های  جمهوری اسلامی در خارج به صف فتنه گران نپیوستند( تنها دو تن از کارشناسان سفارتخانه ها ایران در اروپا پناهنده و یک نفر استعفا داد).

2- ارائه تصویر مثبت و واقعی از جمهوری اسلامی: در این مرحله نظام فراغت بیشتری برای بررسی بهتر فتنه و روشن کردن فضای غبار آلودی که طی 7 ماه ایجاد شده بود پیدا کرد. در این مرحله که تقریبا بعد از 9 دی 1388 آغاز شد جمهوری اسلامی توانست به کشف برخی از توطئه ها بپردازد، به مجازات مقصران برخی از تند روی ها  و خصوصا بازداشتگاه کهریزک پرداخت، از سوی دیگر کسانی را که به انحاء گوناگون در آتش فتنه می دمیدند را محاکمه کرد. چهره واقعی نیروی انتظامی، بسیج  و سپاه که در فتنه 88 از سوی ضد انقلاب و برخی از دوستان ناآگاه خدشه دار شده بود ترمیم یافت و به بسیاری از اتهامات و شبهات وارده به نظام پاسخ داده شد.

3- الگو سازی: مهمترین و تاثیر گذار ترین مرحله که طی آن شیوه مقابله با جریان فتنه، انقلاب های رنگین و توطئه های بین المللی الگو سازی شد، به وقوع پیوست. جمهوری اسلامی نشان داد که تئوری انقلاب های رنگی در جامعه هوشیار و متحد کارآمد نیست. ایران شیوه مقابله با بحران هائی از این دست را تئوریزه کرد و حتی به صدور آن پرداخت. نظام سوریه با تجربه ای که ایران در اختیار او گذاشته بود توانست کاری کند که در ورطه سقوط کامل نیفتد و عراق نیز تنها با به کار بستن شیوه های ایرانی توانست در مقابل داعش استقامت کند. ایران از این بُعد که توانست در مقابل تحرکات عظیم سیاسی- اطلاعاتی غرب و برخی از مزدوران و عوامل ناآگاه داخلی با کمترین هزینه ایستادگی کند و از گردنه فتنه 7 ماهه به سلامت عبور کند، توانست یک وجهه بین المللی برای خود کسب نماید و به عنوان نظامی که پایه های آن کاملا استوار است خود را قلمداد نماید.

به هر تقدیر جمهوری اسلامی توانست از تهدیدی که می رفت تا بنیاد آن را بر افکند به نحو احسن استفاده کرد، شیوه تبدیل تهدید ها به فرصت ها نیازمند مطالعه و بررسی جامعی است که می تواند از طریق تحقیقات علمی و تجربیات مکتسبه به آن دست یافت. به نظر می رسد اکنون پس از 5 سال نخبگان سیاسی و علمی جمهوری اسلامی باید از فتنه 88 و راه هائی که منجر به پایان آن شد تئوری سازی نمایند.

 

توتالیتر کدام است، لمپن کیست؟

 مرگ غم انگیز خواننده جوان، مرتضی پاشائی همه را متاثر کرد، خصوصا که تصاویر رقت باری از روزها و ساعات آخر عمر وی به سرعت در فضای مجازی منتشر شد و دل هر انسانی را به درد آورد. من فکر می کنم یکی از دلایل عمده تاسف و تاثر مردم نیز همین فضای غم انگیزی بود که به خاطر بیماری این خواننده در سال های آخر عمر او ایجاد شد. به هر تقدیر این خواننده که نسبت به خوانندگان دیگر به تعهد اخلاقی شهرت داشت در هفته آخر آبانماه به دیار باقی شتافت.
واکنش ها فراوان بود، برخی سعی نمودند از زاویه سیاسی به آن وارد شوند و از مرگ این جوان محبوب سوء استفاده نمایند، به اندازه ای که سخنگوی کاخ سفید در متنی ادیبانه که با جمله "انالله و اناالیه راجعون" شروع می شد، خاموش شدن "این شمع نورانی" را تسلیت می گوید. اما نهایتا روضه ای که پدر آن مرحوم در روز تشییع جنازه وی خواند آبی بر همه آتش هائی بود که برخی ها سعی در برافروخته تر کردن آن داشتند.
آنچه مرا متعجب کرد واکنش عجیب و شتابزده یکی از "دوستان" است که 3 روز پس از وفات مرحوم پاشائی  در سایت اینترنتی اتحاد جنوب نگاشته شده است. لازم میدانم پاره ای توضیحات را در مورد مطلب ایشان ارائه نمایم.
  در مورد نظر و بیان احساس نویسنده ی محترم بحثی ندارم، حتی در مورد سطور توهین آلود و کنایه واری از جمله اینکه  "پاشایی نه عو عو کرد، نه زوزه کشید و نه با بی ادبی و گستاخی موجب وهن مجالس دینی شد. نه امام حسین (ع) و اهل بیت علیه السلام را با خواندنش تحقیر کرد نه هفت تیر می‌کشید، نه پیراهن پاره می کرد، نه اسید می پاشید و نه شمشیر در فرق سر خودش فرود می آورد". که البته جای نقد جدی دارد. اولا اینکه نویسنده محترم به صورت غیر مستقیم اسید پاشی را به گردن تیپ شخصیتی افرادی انداخته که از برگزاری کنسرت مرحوم پاشائی ممانعت به عمل آورده اند. ثانیا باید از نویسنده محترم پرسید در چند درصد از هیات های عزاداری کسی عو عو سر میدهد و زوزه می کشد! و نمونه هائی مانند این که قصد ورود به آن را ندارم.
بحث اصلی و آنچه که بنده را به واکنش وا داشت استفاده جناب آقای آقایان حسینی از واژه های توتالیتاریسم و لمپن در توصیف جامعه ایران است آنجا که می گویند "مرتضی پاشائی رفت و ... راحت شد از جامعه ای که در آن توتالیتاریسم و لمپنیسم تمامی ندارد".
برادر بزرگوارم جناب آقای آقایان حسینی که خود فارغ التحصیل رشته حقوق در مقطع کارشناسی ارشد هستند، از بار حقوقی واژه ها آگاهند، عجیب آنکه بدون ملاحظه این مساله از این واژه ها برای توصیف جامعه ایران استفاده کرده اند. دکتر حسین بشیریه در کتاب خود با عنوان آموزش دانش سیاسی می نویسد "در یک تعبیر مختصر، دولت توتالیتر ویژگی های زندان، پادگان و گورستان را به صورت یکجا در خود جمع کرده است".
دولت و جامعه توتالیتاریست فاسد ترین، سرکوبگرترین و پرخفقان ترین نوع جامعه و حکومت در قرون اخیر است که عموم اندیشمندان، حکومت فاشیست ایتالیا و  نازی هیتلر را نمونه های بارزی از آن عنوان کرده اند. حقیقت آن است که  از هر راهی بخواهیم وارد شویم که جامعه و حکومت ایران را با حکومت توتالیتر مقایسه کنیم به خطا رفته ایم، جناب آقای آقایان حسینی در جامعه توتالیتر اصلا روزنامه ای وجود ندارد که کسی بخواهد در آن مطلب منتشر کند و جامعه را به توتالیتر بودن متهم نماید!
اساسا استقرار این دولت و حضور خود حضرتعالی در کسوت مشاور فرماندار به معنی آن است که جامعه توتالیتر نیست، اینکه بنده و حضرتعالی آزادانه اندیشه های یکدیگر را نقد میکنیم یعنی جامعه توتالیتر نیست. اینکه صداهای مختلف در جامعه وجود دارد و اتفاقا خود حضرتعالی عضو مجمعی هستید که  منتقد دولت پیشین بود نشانگر باز بودن جامعه و غیر توتالیتر بودن آن است، در جامعه توتالیتر صدای مخالف از بن خفه می شود، در جامعه توتالیتر گروهای مردم نهاد(NGO) وجود ندارد که شما در آن عضو باشید.
اما در مورد واژه لمپن، این واژه که دارای ریشه ای آلمانی است، توسط کارل مارکس به حوزه سیاسی وارد شد و در ادبیات آکادمیک مارکسیستی کاربرد زیادی دارد. این واژه در اصل به معنی افراد بی ریشه و بی طبقه ای است که برای کسب انعام و خوش باش و صدقه به طرفداری از ثروتمندان می پردازند. این واژه به مروز زمان به یک توهین سیاسی تبدیل شد و در ایران به معنی افرادِ بی هویت و فاقد شعوری است که به منظور امرار معاش دست به هنجار شکنی و قانونگریزی کرده و معمولا از سوی سیاسیون مورد سوء استفاده قرار می گیرند، بهترین نمونه آن طیف شخصیتی کسانی است که به رهبری امثال شعبان جعفری(شعبون بی مخ) در براندازی دولت دکتر مصدق شرکت کردند.
جناب آقای آقایان حسینی، در جامعه قانونمند، لمپنیسم وجود ندارد. شما افرادی را که به هر دلیل مخالف برگزاری کنسرت مرحوم پاشائی بودن را به بی شعوری و آلت دست بودن و بی هویتی متهم کرده اید. اگر آنها مرحوم پاشائی را تهدید کرده اند مجرمند و باید طبق قانون با آنها برخورد شود، این به هیچ وجه صحیح نیست که به کنایه، اقشار مذهبی و هیاتی را در یک ردیف قرار داده و آنها را هفت تیر کش، قمه زن و زوزه کش خطاب کنید. این مثل آن است که بنده به دلیل عدم همسوئی شما با رای خودم، حضرتعالی را واداده و نادان و بی بصیرت خطاب کنم. شما خود "حقوقدان" هستید و میدانید که چنین نوشته هائی می تواند از سوی مدعی العموم در مراجع قانونی مورد پیگیری قرار گیرد.
بنده با مساله خاصِ ممانعت از برگزاری کنسرت مرحوم پاشائی کاری ندارم اما اینکه عده ای از مردم تمایل نداشته باشند برنامه ای در شهر محل زندگیشان برگزار شود و بخاطر آن اعتراض کنند، مساله ای کاملا دموکراتیک است و اتفاقا از ویژگی های جوامع مردمسالار است. فرض بفرمائید عده ای از مردم همین شهر و دیار در اعتراض به آلاینده های فلان شرکت اعتراض کنند و شعار بدهند و برای جلوگیری از فعالیت آن شرکت اقدام کنند آیا مستحق است که آنها را بی تمدن و ضد صنعت و کوته فکر بخوانیم؟خیر احدی حق ندارد آنها را لمپن و توتالیتر بخواند و اگر چنین کند نشان دهنده آن است که آن فرد دچار روحی توتالیتر است.

اقیانوس ها کدر نمی شوند

چیستی و چرائی هجمه های اخیر علیه حضرت امام خمینی

 

اقیانوس ها کدر نمی شوند، این شاید مختصر و در عین حال مفصل ترین پاسخ به توهین کنندگان به ساحت ملکوتی امام خمینی در هفته های اخیر باشد، مساله ای که البته مسبوق به سابقه است، 37 سال پیش در 16 دی ماه 1356، تنظیم کنندگان مقاله "ایران و استعمار سرخ و سیاه" که در آن شدیدترین توهین ها را به حضرت امام نسبت دادند هرگز گمان نمی کردند طوفانی به پا گردد که 13 ماه بعد طومار سلطنت پهلوی را در هم بپیچد.

اگر بخواهیم توهین های صورت گرفته به امام در فضای مجازی را مانند نمونه های مشابه آن یعنی شوخی و گاها استهزاء دیگر شخصیت ها بررسی کنیم، از منظر "پدیده شناسانه" به مساله ورود کرده ایم و البته دچار اشتباه محاسباتی گشته ایم. گسترش فضای مجازی و تنوع در ارتباطات و چرخش اطلاعات موجب می شود برخی از مسائل به سرعت تبدیل به پدیده شوند و بنا به اهمیت و جذابیت موضوع دوام داشته باشند. شاید بتوانیم توهین به لیونل مسی و سیل ایجاد صفحات مجازی و ارسال کامنت به فرناندولیما(مجری قرعه کشی جام جهانی برزیل)، موضوع قرار دادن افرادی مثل جواد خیابانی، حسین فسنقری، ابراهیم طهامی و یا افراد گمنامی که به واسطه یک مصاحبه مشهور شده اند را در زمره پدیده های زودگذری تفسیر کرد که درون مایه عمده آن فکاهی و سرگرمی باشد.

 

پیام و پیامک

این روزها مرتبا از سوی دوستان پیامک هائی با مضامین طعنه آلود از جمله اینکه "بچه ها، اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح خواهيم کرد؛ مواظب باشيد که ايمانتان سقوط نکند(شهید جهان آرا)" و "آغاز 8 سال دفاع مقدس گرامی باد"،"به مالک بگو برگرد و به مهدی بگوئید نیاید، مردم ما تحمل سختی را ندارند" و ...

راستش را بخواهید این جور طرز تفکر برای مائی که خودمان را پیرو ولایت فقیه میدانیم همخوانی ندارد.

اگر "پیام" آقا به دکتر روحانی را در کنار"پیامک " های خودمان قرار دهیم متوجه اشتباه خودمان میشویم.

جملات زیر عینا از متن پیام تبریک حضرت آقا به رئیس جمهور منتخب استخراج شده اند:

 * هیجان و التهابِ روزها و هفته های رقابت، باید جای خود را به همکاری و رفاقت داده و طرفداران نامزدهای رقیب در آزمون بردباری و متانت و دانایی نیز جایگاه شایسته ی خود را به  دست آورند. 

* هیچ احساسی، چه شادمانی و چه ناشادمانی، نباید کسی را به رفتار و گفتاری دور از شأنِ خردمندی و فرزانگی وادار کند.

 نگذارید بدخواهان، احساسات مردم را ابزار خواسته‌های پلید خویش کنند[چرا که ] وحدت ملی و رفق و مدارا پشتوانه‌ ی امنیت کشور و خنثی کننده‌ ی ترفندهای دشمنان است.

* رئیس جمهور منتخب، رئیس‌جمهور همه‌ ی ملت است. همه باید برای دست یافتن به آرمانهای بزرگی که رئیس‌جمهور و همکاران وی در دولت، متعهد و مسئول تحقق آنند، به آنان کمک و با آنان همکاری صمیمانه کنند.

من فکر میکنم برای عمل به فرمایش حضرت آقا و اینکه ان شا الله از جمله کسانی نباشیم که رفتار و گفتارمان به تعبیر آقا "دور از شأنِ خردمندی و فرزانگی" باشد باید چند نکته را مد نظر بگیریم.

1- بپذیریم که انتخابات تمام شده و دکتر حجت الاسلام و المسلمین حسن روحانی رئیس جمهور ماست.

2- اینکه در عدم توفیق کاندیدای خود، این و آن را مقصر جلوه دهیم در حال حاضر بی اساس و بی فایده است (چه آنکه من نیز در این مورد حرف های زیادی دارم)من فکر میکنم قبل از استقرار دولت جدید و در حالی که تمام شخصیت های ملی و جهانی در حال تبریک به ملت ، دولت و حکومت جمهوری اسلامی هستند خرده گیری از رئیس جمهور منتخب و حتی نقد درون گفتمانی "فعلا" صحیح نیست.

3- باید از این فرصت برای اثبات بی اساس بودن ادعای تقلب در انتخابات دوره دهم و به تبع آن بی ریشه بودن فتنه 88 استفاده کنیم.

4- من فکر میکنم این شکست برای جریان اصولگرائی یک نعمت بود، نعمتی که شاید از نخوت و غرور سران اصولگرائی بکاهد، نعمتی که جریان اصولگرائی را از انشقاقِ بیشتر نجات داد.


آقایان،خیابان پاستور محل مناسبی برای ترافیک سیاسی نیست!

 اعلام آمادگی رسمی و غیر رسمی حدود ۴۰ نفر برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از یک سو موجب خوشحالی و از چند سو مایه نگرانیست.

خوشحال از اینکه نخبگان سیاسی نسبت به آینده کشور احساس وظیفه می کنند٬ و اینکه عرصه انتخابات رقابتی تر میشود و اینکه جمهوری اسلامی ظرفیت حضور سلائق مختلف را دارد.

اما نکات منفی در موردحضور این تعداد بالا از کاندیداها از وزن بیشتری برخوردار است. تخفیف جایگاه و تنزیل شآن ریاست جمهوری اولین مورد ان است.

دوم آنکه حضور ۴یا ۵ نفره٬ از یک جبهه و جناح در انتخابات با آراء فکری نزدید به یکدیگر٬ شعار "خدمت و احساس تکلیف" را برای مردم سخت و غیر قابل پذیرش می کند.

اعلام نامزدی این همه "چهره سیاسی" برای احراز پست ریاست جمهوری مساله ای نادر و عجیب در تاریخ جمهوری اسلامی است.

با مروری بر اسامی کسانی که به صورت علنی و یا غیر علنی اعلام کاندیاتوری کرده اند به صراحت میتوان دریافت که عده زیادی تنها بخاطر منافع محض شخصی٬ شهرت٬ معاملات سیاسی پشت پرده٬گروکشی و سهم خواهی پا به این میدان گذاشته اند.

شخصیتهائی که اعلام کاندیاتوری کرده اند از لحاظ اهمیت و دلیل ورود به میدان رقابت را میتوان در ۳ دسته کلی تقسیم بندی کرد:

۱- کسانی که هم پتانسیل و هم تیم و برنامه مدونی برای این پست دارند٬ تعداد این افراد بیشتر از ۵نفر نیست.سابقه ای بیش از یک دهه در مدیریت کلان کشور یک فاکتور از افرادی است که در این دسته جای می گیرند.

۲- کسانی که صرفا برای شهرت و دیده شدن به میدان آمده اند٬ هیچ برنامه مدونی ندارند و به جرات میتوان گفت تصمیم انها برای حضور تصمیمی سطحی و کوتاه بینانه است. نمونه بارز آن افرادی است که با احراز سمت های یک شبه و ریاست یک "حزب انتخاباتی"٬ نمایندگی در چند دوره مجلس٬٬ حضور کوتاه مدت در مدیریت یک استان و مسائلی از این قبیل تنها برای شناخته شدن پا به میدان گذاشته اند.

۳- افراد مشهوری که برای گرو کشی و سهم خواهی نام خود را مطرح کرده اند٬ افرادی که اگر چه چهره هائی شناخته شده محسوب میشوند اما خود نیز به این نکته واقفند که نه ظرفیت ریاست جمهوری را دارند و نه برنامه مشخصی برای اداره کشور. این افراد بیش از انکه به فکر رقابت سیاسی باشند در تلاش برای " معامله سیاسی" هستند.

به نظرم از میان ویژگی های مختلف٬ وجود ۵ خصیصه مقدماتی(که نقص در هر یک از آنها میتواند خدشه ای عمیق در احراز صلاحیت انها در نزد ملت وارد آرود)برای انتخاب اصلح عبارتند از:

۱- سابقه مبارزاتی٬جهادی و جبهه:

به نظرم افرادی که در دوران انقلاب از میادین مبارزه با رژیم شاهنشاهی به دور بوده اند و در دوران جنگ تحمیلی به بهانه های مختلف خود را از معرکه دور نگه داشته اند لیاقت احراز پست ریاست جمهوری را ندارند. گرچه این ملاک تنها معیار انتخاب اصلح نیست اما این مساله٬ مساله مهمی است که افرادی که اکنون و در دوران عظمت و رشد جمهوری اسلامی "فریاد مبارزه" سر میدهند آیا در عرصه عمل( که نمونه بارز آن دوران مبارزه علیه رژیم شاه و دوران جنگ بوده ) نیز در میدان حضور داشته اند یا خیر.

۲- داشتن تیم و برنامه مدون برای اداره عقلانی امور کشور:

بعضی از افرادی که خود را در حد نفر اول اجرائی جمهوری اسلامی میدانند برنامه ای در حد اداره یک شهرستان هم ندارند چه رسد به برنامه عمیق سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور. تاکید این افراد بیش از انکه به استفاده از حلقه مشاوران توانمند باشد بیشتر پیرامون اظهار نظرهای شازی است که بیشتر اسباب خنده را فراهم میکند تا کسب رای مردم.(البته نوع برنامه ریزی نیز مهم است چه انکه برخی از افراد و گروه ها برای عقب گرد کشور برنامه بیشتری دارند تا توسعه و رشد آن)

۳- سابقه مدیریتی در عرصه های کلان کشوری:

مدیریت یک سازمان٬ وزارتخانه و یا پست های حساس ملی ابتدائی ترین شرط برای ورود افراد به این عرصه است. متاسفانه توهم" خود مدیر بینی" در برخی از آقایان موجب شده است که صرف چند دوره نمایندگی مجلس٬ سابقه استادنداری٬ ریاست یک دانشگا و ٬دبیر یک حزب بی نام و نشان و خلق الساعه خود را شایسته اداره امور مختلف کشور بدانند.

۴- ساده زیستی:

داشتن کارنامه شفاف مالی و اقتصادی٬ سبک زندگی غیر مرفهانه٬ مشروعیت ثروت به دست آمده ٬ عدم شهرت وی٬خانواده و فرزندان او به فساد مالی و شفافیت در میزان ثروت کاندیای مطرح شده از جمله مواردی است که داعیه دار پست ریاست جمهوری باید داشته باشد.

۵- داشتن مواضع شفاف٬ادبیات صحیح و بیان صادقانه:

به نظرم کسانی که در اظهارات خود پیرامون مسائلی همچون ولایت فقیه٬ آمریکا ٬فتنه٬ مفاسد دولتی و اقتصادی و... با دودلی و تردید مواجهند از صلابت لازم برای احراز ریاست جمهوری برخوردار نیستند. کسانی که در گفتار خود از ادبیاتی به دور از شان یک "سیاستمدار خبره" استفاده می کنند مسلما ظرفیت کسب جایگاه ریاست جمهوری را ندارد.

این موارد و البته پیروی از دستورات ولی فقیه و اعتقاد به ولایت فقیه که دروازه ورود به این ۵ شرط است مواردی هستند که به نظر میرسد در صورتی که کاندیداها در یکی از موارد ۵ گانه دارای مشکل باشند صلاحیت احراز پست ریاست جمهوری را ندارند.

 

آیا وزارت خارجه با بحران دیپلمات مواجه شده است؟

پاسخ به سوالی که به عنوان تیتر این مطلب انتخاب شده مسلما "نه"است. اینکه آیا چنین رفتارهائی، از سوی برخی دیپلماتهای جمهوری اسلامی طبیعی است؟ تا حدودی

و نهایتا اینکه آیا وزارت خارجه صلاحیت خود را برای جذب کادر این وزارت خانه از دست داه است؟ پاسخ به این سوال اما به صورت واضح "بله" است.

ادامه نوشته

نقدی بر نامه 313 امضائی

دعوت از کاندیداهای احتمالی برای ورود به عرصه انتخابات نه تنها امری مبارک در عرصه سیاسی- اجتماعی  بلکه  نشان از بار مردم سالارانه نظام جمهوری اسلامی است . اتفاقا همین مساله ی" حضور حاضران و وجود یاوران" است که اولیای دین را به پذیرش بسیاری از مناصب واداشته است. حضرت امام نیز در سخرانی مشهور خود در بهشت زهرا به مساله خواست و حمایت مردم از وی تاکید ویژه داشتند.

باری، اخیرا نامه ای از سوی 313 تن از دانشجویان دانشگاه تهران به منظور دعوت از دو تن از چهره های سرشناس سیاسی و اجرائی کشور برای حضور در انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری، منتشر شده است که گرچه دارای نفسی خوب است اما به نظر می رسد " متن" آن معیوب است.

 نامه در چند مورد، نقض غرض کرده است و البته تخطئه دیگران!

1-    در ابتدای نامه چنین آورده شده است"و آنهایی كه از مدتها قبل سودای كسب قدرت به هر قیمت را در سر می پرورانند نیز با فعال كردن ستادهای انتخاباتی خود و تبلیغات آشكار و پنهان، برخلاف تاكیدات چندباره رهبر معظم انقلاب تبلیغات زودهنگام انتخاباتی خود را آغاز كرده‎اند"

اولا منظور آقا از تاکید بر عدم ورود زود هنگام به انتخابات، جلو گیری از تخریب ها و  تهمت ها و فرافکنی ها و یاس آلود کردن فضای کشور است نه اینکه هیچ جلسه و مشورتی از سوی گروه ها و افراد صورت نگیرد.

کما اینکه برای رسیدن به گزینه مطلوب از سوی هر گروهی، مطرح کردن نام کاندیداها برای سنجش افکار عمومی الزامیست. همه می دیانیم که ائتلاف موسوم به 2+1 رئیس ستاد انتخابات خود را مشخص کرده، باز همه می دانیم که جبهه پایداری جلسات متعدد پیدا و پنهان برای رسیدن به نامزد نهائی تشکیل داده و به همین ترتیب رسانه هائی با گرایش های فکری متضاد از "کیهان تا آسمان"  از مباحث انتخاباتی چشم پوشی نکرده اند.

و اتفاقا همین مساله نشان از آزاد بودن انتخاب و انتخابات در جمهوری اسلامیست و ابدا به معنی نادیده انگاشتن فرمایش رهبر انقلاب نیست.

در ثانی اگر بپذیریم، طرح این مسائل( انتخاباتی) خلاف فرمایشات حضرت آقاست، به تبع به این نتیجه میرسیم که همین نامه(313 امضائی) نیز خلاف نظر رهبر انقلاب است!

2-    در بخش دیگری از نامه آورده شده است"آنچه بیش از همه نگران كننده است، خلاء جدی یك نامزد انقلابی، جوان، با نشاط، گفتمان محور، با برنامه، خوش سابقه، اخلاقمدار، با تجربه، ولایتمدار و در یك كلام کاندیدای اصلح است"

این بدان معنی است که تمامی کاندیداهای مظرح شده دارای ویژگی های منفی ئی همچون" غیر انقلابی بودن، کهولت و کسالت، بی انگیزه و بی نشاط، بی گفتمان، بی برنامه، بد سابقه، بی اخلاق، بی تجربه ، غیر ولائی و در یک کلام ناصالح" هستند!

اتفاقا منظور حضرت آقا از عدم ورود زود هنگام به انتخابات، جلو گیری از فضائی است که متاسفانه در همین سطورِ نامه به آن دامن زده شده است ضمن آنکه فتنه رقت بار 88، به ما آموخت که " تخریب رقیب" یعنی جم اوری هیزم برای آتش فتنه.

3-    در بخش دیگری از نامه آورده شده است"اما عده‎ای كه مدتهاست تبلیغات زودهنگام انتخاباتی خود را آغاز کرده اند، همچنان مسیر پیشرفت كشور را از روی جهل یا غرض، با پی گرفتن نظریات "دولت توسعه گرا" جستجو می كنند".

به نظر نمی رسد دولت توسعه گرا آنقدر مذموم و ناپسند باشد که طراحان آن را " غرض ورز و نادان" بپنداریم. اگر طراحان نامه، مدل  اشخاص مورد نظر خود را شرح می دادند حق مطلب بیشتر ادا می شد تا اینکه "طرح دیگران" را تخطئه کنند.

4-    در بخشی از نامه آورده شده است"از سوی دیگر، تكنوكرات‎هایی كه در طول عملکرد سال‎های گذشته‎شان نشان داده‎اند در عمل و علن سكولاریسم را دنبال می كنند مدعی انقلابی گری شده اند و  با كلید واژه چندپهلوی "اعتدال" و "عقلانیت" می خواهند تجربه شکست خورده سالهای 68 تا 76 را تكرار كنند."

نگارنده خود یکی از منتقدان دولت هاشمی رفسنجانیست، اما حقیقت این است که برچسب" سکولار" به افرادی همچون هاشمی رفسنجانی نوعی شیطنت و بی اخلاقی است. سکولار در معنی کلان آن یعنی کسی که عرصه دین را از عرصه اجتماع جدا می داند، اساس همه چیز را عقل محض انسان می داند نه آموزه های وحیانی و به دنبال خصوصی کردن " دیانت" در همه عرصه هاست.

جملاتی که در این سطور از بیانه 313 امضائی عنوان شده مثل این است که طرفداران هاشمی رفسنجانی علیه دولت نهم و دهم چنین بنویسند"...با کلید واژه چند پهلوی " مهرورزی" و "خدمتگذاری" می خواهند تجربه شکست خورده سالهای 84تا 92 را تکرار کنند"!!

5-    شاید خطرناکترین جمله بیانیه این جمله باشد که عنوان می دارد"...لذا بدون تردید هر گفتمانی غیر از "گفتمان سوم تیر "به مثابه یك ارتجاع بزرگ برای انقلاب اسلامی خواهد بود".

می توان گفت که "گفتمان عدالت" یکی از محبوبترین گفتمانهای دولتهای پس از انقلاب بوده است که حتی گروه های مخالف دولت نیز بنیاد آن را انکار نمی کنند( اگر چه در شیوه اجرای عدالت با دولت هم رای نیستند) اما این دلیل نمی شود که دیگر گفتمان ها را ارتجاعی بنامیم.

ارتجاعی نامیدن گفتمان های دیگر به این معنی است که در صورت شکست مدعیان این گفتمان(گفتمان سوم تیر) ، انقلاب اسلامی با بحران" ارتجاع" روبرو خواهد شد. ضمن اینکه بسیاری از احزاب و چهره های سیاسی بر خلاف بنده و 313 امضا کننده نامه، گفتمان سوم تیر 84 را با گفتمان 22 بهمن 57 یکسان نمی پندارند و البته که ما حق نداریم آنها را به " ارتجاع، نادانی و غرض ورزی " متهم کنیم.

نهایتا اینکه اگر چه بسیاری از کسانی که نامه را امضا کرده اند، دوستان بنده بوده و  از لحاظ تجربه، درایت، سن و سجایای اخلاقی از من بالاترند اما فکر می کنم اولا باید با سعه صدر بیشتر با مسائل برخورد کنیم و ثانیا  اگر قرار باشد به جای "دعوت مخلصانه" از چهره ای سرشناس و تلاش برای روشن ساختن برنامه های اجرائی و چارچوب های فکری آنها، به تخریب دیگران و باز کردن بابی برای چنین اقداماتی از سوی رقبا بپردازیم. لاجرم باید منتظر "فتنه 92"باشیم.

اگر چه تعداد امضاء کنندگان این نامه یعنی 313 نفرکه به تعداد یاران اصلی حضرت ولی عصر(عج) در وقت ظهور اشاره دارد، نیز در جای خود محل بحث و نقد است.

 

 

اما و اگرهای انتخابات یازدهم

 

۱- در صورت حضور مصطفی پور محمدی در انتخابات ریاست جمهوری، کمترین رای را از آن خود خواهد کرد.

2- در صورت استمرار ائتلاف 2+1 حسن روحانی کاندیدا نخواهد شد، در صورت فروپاشی ائتلاف 2+1 حسن روحانی کاندیدا می شود.

3- کواکبیان، مهرعلیزاده و محمد شریعتمداری کاندیدا خواهند شد و هیچکدام به نفع دیگری کنار نمی روند.

4 - محمد رضا عارف به نفع یک اصلاح طلب کنار خواهد رفت.

5- طرفداران خاتمی از عارف، مهرعلیزاده و کواکبیان حمایت نخواهند کرد.  و همه رد صلاحیت میشوند!

6- متکی در صورت ثبتنام به نفع کاندیدای ائتلاف2+1 کنار می رود.

6- انتخابات به دور دوم خواهد کشید، رقابت در دور دوم بین کاندیدای 2+1 با محسن رضائی یا کاندیدای پایداری خواهد بود.

7- گزینه نهائی جبهه پایداری کسی غیر از فتاح و لنکرانی است.

8- دو نفر به صورت مستقل وارد انتخابات خواهند شد.

9- از طیف "اصلاح طلب- کارگزار"کسی کاندیدا نخواهد شد.

10- علی لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم موضعی انفعالی خواهد داشت، در صورتی که کسی غیر از حداد عادل نامزد نهائی این ائتلاف باشد، لاریجانی به صورت ضمنی از این ائتلاف حمایت می کند.

11- هاشمی به صورت ضمنی از کاندیدای 2+1 حمایت می کند.

12-گزینه دولت برای انتخابات دوره یازدهم کاندیدائی کمتر شناخته شده و زیر 50 سال خواهد بود که البته توفیق چندانی نخواهد یافت.

13- مشارکت در انتخابات بین 50-60% خواهد بود.

14- بیشترین تخریب ها علیه قالیباف(در صورت کاندیداتوری) و کاندیدای جبهه پایداری خواهد بود.

15- طرفداران هیچکدام از بازندگان انتخابات فتنه 88 را تکرار نخواهند کرد و البته ضد انقلاب تحرکات خاص خود را در صحنه مجازی و میدانی خواهد داشت.

16- در صورت کاندیداتوری مشائی و رد صلاحیت او از سوی شورای نگهبان، رئیس جمهور تهدید به استعفا می کند.

17 کاندیدای نهائی 2+1 محمد باقر قالیباف خواهد بود.

۱۸- توکلی٬ مطهری٬اکثر نمایندگان فراکسیون پیروان ولایت و رهپویان از ۲+۱ حمایت می کنند.

۱۹- گزینه مورد حمایت اصلاح طلبان طرفدار خاتمی٬شخصیتی کمتر شناخته شده٬ فرهنگی- علمی- مذهبی خواهد بود تا سیاسی.

گفتمان دولت یازدهم چیست؟

تجربه ۱۰ دولت گذشته مشخص کرده است که در ادوار مختلف٬بیش از یک سال مانده به پایان هر کدام از دولتها٬ آنتی تز موجود علیه گفتمان دولت وقت به صورت گسترده ای خود را برای رقابت با گفتمان مستقر تولید کرده است. برای اولین بار پس از ۳۴ سال در حالی که ۸ ماه به پایان دولت مانده است هیچ گفتمان یا آنتی تزی علیه گفتمان "عدالت محور" به وجود نیامده است.

این بدان معنی است که گفتمان عدالت یا به همین شکل موجود(در صورت پیروزی کاندیدای معرفی شده از سوی دولت) و یا به شکلی دیگر( در صورت پیروزی کاندیدای دیگر اصولگرایان- در طیف های مختلف-) ادامه خواهد یافت. به عبارت دیگر " گفتمان عدالت ادامه خواهد یافت"

ادامه نوشته

ادب مرد به از دانش اوست

* نگاه و نگرش سخت افزاری جمهوری اسلامی ایران نسبت به مسائل داخلی و خارجی٬ اولویت قائل شدن بر تقویت نظامی در دو سطح سلاح های متعارف و تسلیحات هسته ای است.(ص97)

* ناراحتی مردم و بخش اصلی و عمده خورده بورژاوزی و بورژوازی دلال از برنامه های اقتصادی اصلاح طلبان٬ آنان را به سمت کاندیدایی سوق داد که توانست در نهایت...(ص128)

* البته پیروزی احمدی نژاد را نمی توان تنها به خاطر اشتباهات اصلاح طلبان و ضعف مدیرتی آنها دانست، بلکه طرح یک سری شعارهای عوام پسندانه [ موجب شد که] خیلرای دهندگان را که مشارکت آنها در توسعه سیاسی، ارادی، آگاهانه و سازمان یافته نیست..به سوی احمدی نژاد سوق داد.(ص 129)

* او( احمدی نژاد) دردرجه اول علاقه مند به تحقق جدی بنیادگرائی در عرصه سیاست داخلی است.(ص131)

* در روند تحولات منتهی به جمهوری چهارم(دور نهم ریاست جمهوری)، نقل بر عقل، بنیادگرائی بر نو گرائی،مطلقه بر مشروطه، پیر بر جوان، اطاعت بر انتقاد،گل بر گلوله، خشونت بر مسالمت و.... غالب شد.(ص134)

* [ضمن اسم بردن از مقامات وزارت امور خارجه و شورای عالی امنیت ملی] وفاداری به نظام جهت حفظ قدرت از خصوصیات دست اندر کاران سیاست خارجی دولت احمدی نژاد است.(ص140)

................................

جملات فوق فرازهائی هستند از کتاب " چارچوب ها و جهت گیری ها سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران" نوشته دکتر علیرضا ازغندی، استاد علم سیاست دانشگاه شهید بهشتی. جملاتی که (مثل جمله اول که  در چند جای کتاب تکرار شده است) تنه به اخبار و بیانیه های وزارت امور خارجه آمریکا میزند!

جای تاسف است که شخصی که خود را "استاد و پژوهشگر" می داند این چنین به دور از شئونات اخلاقی و چهارچوب های علمی با مسائل سیاسی برخورد می کند.

ادامه نوشته