بیانیه هفتم: نعل وارونه(4 تیر 1388)

 میرحسین موسوی که حالا به عنوان راس فتنه خود را در میان آشوبی خانمانسوز می بیند و گمان می کند می تواند آن را سر و سامان ببخشد و نظام را وادار به قبول خواسته هایش نماید، بجای بازگشت به مسیر قانون و انقلاب و پرهیز از جوسازی های مسموم که پای ضدانقلاب را به کشور باز می کند، حکومت را عامل نفوذ بیگانگان معرفی می کند! وی که به بهانه بازداشت عوامل روزنامه «کلمه» سبز بیانیه هفتم خود را صادر کرده می نویسد: «اين برخوردهاي غيرقانوني، مبتني بر تحليل نادرست دولت از شرايط اجتماعي حاكم است كه راه را براي نفوذ بيگانگان در تحولات كشور باز مي كند و حركت در مسير اصلاح امور جامعه را در چارچوب مباني نظام جمهوري اسلامي دشوار مي سازد».

 

بیانیه هشتم: پریشانی آشکار (4 تیر 1388)

میرحسین موسوی حالا کاملا گیج و سردر گم است و این پریشانی را در بیانیه شماره هشت او می توان به وضوح دید، این بیانیه چند ساعت بعد از بیانیه هفتم منتشر شد و حاوی هیچ نکته جدید نبود و به عبارتی خلاصه ای از بیانیه های قبلی بود که در آنها مکررا نظام را به سرکوب ملت، تقلب و دروغ پردازی متهم کرده بود. عجیب آنکه موسوی در این بیانیه ها هنوز دست دشمن را در تحولات نمی بیند! و نظام را متهم می کند که به دشمن بهانه ندهند!

 

بیانیه نهم: اسناد تقلب! (10 تیر 1388)

 بیانیه نهم بسیار طولانی تر از بیانیه هائی بود که پیش از این، میرحسین موسوی منتشر کرده بود.او در همان اول متن، به شورای نگهبان تاخت و نوشت: « شورای نگهبان با چشم بستن بر روی انبوه تقلب‌ها و تخلف‌های صورت گرفته، سرانجام نتایج دهمین دورة انتخابات ریاست جمهوری را تایید کرد». در واقع می توان این بیانیه را به نوعی فرستادن آدرس و گرا به دولت های غربی دانست تا فشارهای خود از بیرون از کشور را به نظام بیفزایند. میر حسین در این خصوص می نویسد: «از این پس ما دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوار ترین شرایط به سر می‌برد و اکثریتی از جامعه، که اینجانب نیز یکی از آنان هستم، مشروعیت سیاسی آن را نمی‌پذیرد».

جالب آنکه موسوی در این بیانیه نیز دم از اسلام و انقلاب می زند و خواستار بازگشت به اسلام ناب است! در حالی دم از آرمان آرمانهای امام می زند که با رفتار و کردار خود انقلاب را به پرتگاه می برد و خیابان ها را به جولانگاه ضد انقلاب تبدیل کرده بود.

به صداقت بازگردیم. چگونه از مردم می‌خواهیم ایمان‌های مذهبی‌شان را سرمایه اعتماد به ما قرار دهند در حالی که صراحتا به آنان دروغ گفته می‌شود؟ او که قوانین را به کلی نادیده گرفته بود در اقدامی فرافکنانه نظام را به پایبندی به قانون فرامی خواند، وی در بخشی از بیانیه خود می نویسد : «به قانون بازگردیم؛ به قانون اساسی، این بزرگترین میثاق ملت. به قوانینی که خود وضع کرده‌ایم پایبند بمانیم و آنها را اجرا کنیم. بدون این کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند».

میرحسین موسوی که رای ملت در روز 22 خرداد را نادیده گرفته بود در همین بیانیه می نویسد: «به مردم بازگردیم. چرا هر گره سهلی را با دندان‌های امنیتی باز می‌کنیم؟» او هم لحظه به آتش درگیری ها و اغتشاش می دمید و اعلام می کرد:«مسئولیت تاریخی ماست که به اعتراض خود ادامه دهیم» عجیب آنکه بعد از اینهمه قانون شکنی مدعی می شود که: «برای رسیدن به چنین هدفی جا دارد که ما حتی به جسد قانون احترام بگذاریم»میر حسین موسوی که تا کنون از ارائه اسناد تقلب! سر باز زده بود در این بیانیه خود می نویسد: «گرو‌هی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و با تشکیل جمعیتی قانونی صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طریق انتشار مدارک و اسناد تقلب‌ها و تخلف‌های انجام گرفته و نیز رجوع به محاکم قضایی پیگیری کنند و نتایج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اینجانب نیز به این جمع می‌پیوندم.» افسوس آنکه میرحسین موسوی و همفکرانش هیچگاه حتی یک برگ سند از تقلبی که مدعی آن بودند ارائه نکردند.

 

بیانیه دهم: تقلب دادگاهی!(11مرداد 1388)

این بیانیه اولین بیانیه بعد از خطبه نماز جمعه هاشمی رفسنجانی بود که در 26 تیر ماه ایراد شده بود. سران فتنه که تا دیروز مدعی تقلب در انتخابات بودند و از ارائه اسناد و مدارک درمانده شده بودند حالا مدعی برگزاری دادگاه های تقلبی شدند، میر حسین موسوی در بیانیه شماره ده خود دادگاه ها را تقلبی خواند و هرگونه اعتراف را ناشی از «شکنجه ی قرون وسطائی» متهمان دانست!

بیانیه یازدهم: تکرار ادعای تقلب(14 شهریور 1388)

این بیانیه که یکی از طولانی ترین بیانیه های 19 گانه موسوی بود ضمن تکرار ادعای تقلب و کشتار و شکنجه پرسشی را با عنوان «چه باید کرد» و بلافاصله می گوید: «در پاسخ به اين پرسش نخستین قدم آن است که بدانیم چه باید بخواهیم تا بهترین و بیشترین را خواسته باشیم». میر حسین موسوی که تصور می کرد با تکیه بر اغتشاشات خیابانی می تواند منویات خود را بر نظام دیکته کند صراحتا خواستار فراتر رفتن از ابطال انتخابات می شود.

موسوی مدعی می شود که :«ما خواستار احیای آن بخش فراموش شده از اهدافی هستیم که این نهضت عظیم به امید تحقق آنها آغاز شد». حال آنکه اغتشاشگرانی که وی از آنها به عنوان نهضت عظیم یاد می کند اصول انقلاب را زیر پاگذاشته بود. اصولی مثل ولایت فقیه، حاکمیت قانون و حمایت از مظلومان عالم. موسوی در آخر باز هم پیشنهاداتی را ارائه کرد که در صورت تحقق، اولین کسی که باید مورد محاکمه قرار می گرفت خود او بود چرا که یکی از پیشنهادات او، تشکیل کمیته ای برای بررسی تقلب در انتخابات بود! سوال اینجاست که اگر سندی در راستای وجود تقلب در دست داشتند چرا آنرا منتشر نکردند؟

 

بیانیه دوازدهم: مظلوم نمائی(19 شهریور 1388)

بیانیه دوازدهم میرحسین موسوی در خصوص بازداشت موقت مرتضی الویری، سید علیرضا بهشتی و محمد عزلتی مقدم منتشر شد، این سه نفر مسئولیت كمیته آنچه که فتنه گران آن را «پیگیری امور آسیب دیدگان حوادث ایام اخیر» می دانستند بودند. به عبارتی این کمیته با «کشته سازی» و رساندن تعدا کشته های فتنه 88( که البته بعدها مشخص شد بسیاری از آنها زنده اند و خود از کشته شدن خود اطلاعی نداشته اند!) این سه تن 18 شهریور ماه یازداشت و 4 روز بعد آزاد شدند.

 

بیانیه سیزدهم: نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران! (6 مهر 1388)

 در حالی که ملت مسلمان ایران هر ساله در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان در حمایت از روز مردم فلسطین به خیابان ها می امدند این بار اما عده ای شعارهای عجیبی سر می دادند، نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران! میر حسین موسوی که معمولا در همان روز نسبت به حوادث واکنش نشان میداد اینبار با تاخیری ده روزه بیانیه خود را صادر کرد و به تشریح و در واقع توجیه افتضاحی که اغتشاشگران در این روز به وجود اورده بودند پرداخت و تلاش نمود شعارهای ضد فلسطینی! اغتشاشگران پرده پوشی کند. او در این بیانیه نیز خود را در خط امام و انقلاب دانست! این درحالی بود که فتنه به اوج خود رسیده بود و روزانه میلیاردها تومان به اموال امومی و مایملک مردم خسارت وارد می شد.

 

بیانیه چهاردهم: تقلا برای بقا(9 آبان 1388)

 فتنه گران که سعی داشتند حضور اغتشاشگران در خیابان ها را به سالگردها و مناسبت های مختلف گره بزنند اینبار نیز 13 آبان را بهانه قرار دادند و ضمن تحریک هواداران خود برای حضور در خیابان ها مصرانه بر خواسته های خود که اینبار ابعدا مختلفی به غیر از ابطال انتخابات به خود گرفته بود اصرار می ورزیدند. میر حسین موسوی که این همه خسارت به انقلاب و نظام و ملت را گوئی نمیدید در این بیانیه می نویسد: «راه سبز ما یک مسیر عقلانی است ... اگر دچار تندروی و رفتارهای افراطی بودیم شک نکنید که با دستانی خالی از نیمۀ راه باز می‌گشتیم» در واقع موسوی از بیانیه چهاردهم به بعد تلاش داشت به هر نحو ممکن در مقابل نظام عرض اندام کند این در حالی بود که تعداد اغتشاشگران روز به روز کمتر می شد و حضورشان در خیابان ها فقط به مناسبت هایی بود که در تقویم وجود داشت مثل روز قدس، سیزده آبان، 22 بهمن و ...

 

بیانیه پانزدهم: بسیجی خوب، بسیجی بد!(4 آذر 1388)

 همانگونه که پیش از این ذکر شد، میرحسین موسوی صدوربیانیه هایش را محدود به مناسبت های خاص کرده بود چرا که برای آن دسته از کسانی که گمان می کردند در انتخاباتريال تقلبی ایجاد شده این سوال پیش آمده بود که «پس کجاست اسناد تقلب؟». موسوی به ذعم خود می خواهد به این پرسش، پاسخ دهد که: «بسیج چه بود و چه هست و چه باید باشد؟»

فتنه گران که در طول ماهها فتنه گری از هیچ توهینی به ارزشها و آرمانهای انقلاب و امام و شهدا فروگذاری نکرده بودند اکنون می خواهند بسیج را برای مردم باز تعریف کنند!. میر حسین موسوی در این بیانیه نیز به صراحت و گاهی در لفافه بسیج را به جهل و سرکوب متهم کرد؛ او گفت: «نسل جدیدی که بسیجی نامیده می‌شود امروز در بوته تاریک‌ترین شبهه‌ها و فتنه‌ها قرار دارد». وی همچنین در این بیانیه تلویحا با محکوم کردن بسیج می نویسد: «لباس‌های مخوف می‌پوشند و ‌در خیابان‌های شهر آرایش‌های نظامی به خود می‌گیرند تا هم‌وطنانشان را مرعوب کنند» او در ادامه نیز به کشتار و حبس و شکنجه و ارعاب مردم توسط نیروهای امنیتی و بسیج اشاره می کند.

گوئی فتنه گران فقط بسیجی ها و پاسدارانی را دوست دارند و بسیجی واقعی می نامند که یا دیگر در این دنیا نباشند و یا شهید شده باشند، بسیجی ها و شهدائی مثل شهید همت، شهید باکری، امام خمینی و شهید بهشتی!

 

بیانیه شانزدهم: مساله چیز دیگریست!(15 آذر 1388)

میرحسین موسوی اینبار نیز به بهانه 16 آذر و روز دانشجو دست به قلم شد و بیانیه ای را صادر کرد، فتنه گران دیگر از تقلب در انتخابات نمی گفتند و تنها برای بقا دست و پا می زدند، در فرازی از این بیانیه امده: «از ما می‌خواهند که مسئله انتخابات را فراموش کنیم، گویی مسئله مردم انتخابات است. چگونه توضیح دهیم که چنین نیست؟» فتنه گران  گوئی صدای آمریکا و انگلیس و ضد انقلاب و منافقین را در همایت از اغتشاشگران نمی دیدند و یا وارونه می دیدند چرا گه در بخشی از این بیانیه می نویسند: «در چند ماه گذشته ملت‌ها ایرانیان را بسیار ستودند»!

 

بیانیه هفدهم: طغیان علیه حسین(ع) (11 دی 1388)

بساط اغتشاش آن زمانی برچیده شد که اغتشاشگران که دیگر نقاب از چهره برداشته بودند خود را علنا و عملا در مقابل عزاداران امام حسین قرار دادند. میر حسین موسوی اما این را نفهمید یا نخواست بفهمد، او در این بیانیه که شرم اورترین بیانیه وی محسوب می شود اغتشاشگران را «مردم خداجو» خواند.

او که انگار خود را به خواب زده بود و جسارت ها را ندیده بود می نویسد: «باز همه ملت ها و جهانیان شاهد بودند که در میان طوفانی از تهدیدها و تبلیغات و تکفیرها و اهانتها، عزاداران حسینی در این روز مقدس حسین حسین گویان به صورت مسالمت آمیز و بدون شعارهای تند روانه میدانها و مسیرهایی شدند که خود انتخاب کرده بودند» میرحسین در این بیانیه به صراحت می گوید که نظام باید او را به رسمیت بشناسد : «بنده به صراحت می گویم تا وجود یک بحران جدی در کشور به رسمیت شناخته نشود، راهی برای خروج از مشکلات و مسائل پیدا نخواهد شد».

 

بیانیه هجدهم: آخر خط(25 بهمن 1388)

این آخرین بیانیه میرحسین موسوی بود، سران فتنه و اغتشاشگران که یا در 22 بهمن حضور نداشتند و یا به سردادن شعارهای ضدانقلابی مبادرت می کردند حالا به بهانه حمایت از انقلاب مصر و تونس! می خواستند به خیابان بیایند. موسوی در این بیانیه تمام آنچه را که در هفده بیانیه ی گذشته گفته بود را تکرار کرد! از تقلب در انتخابات گرفته تا اتهام کشتار مردم! وی حتی حرکتهای مردمی را که در حمایت از انقلاب شکل گرفته بود را تجمعات سفارشی و اتوبوسی نام نهاد.

این اما تلاش آخر میرحسین موسوی بود. در روز 27 بهمن ماه، شورای عالی امنیت ملی تصمیم به حصر او و کروبی گرفت و آنچه وی نهضت راه سبز می نامید به پایان رسید اما هیچگاه داستان خیانت ها و ظلم هائی که توسط مدعیان انقلاب و پیروی از امام به انقلاب و امام و شهدا شد از یادها نخواهند رفت.