بررسی مقایسه ای مفهوم مقاومت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوره رهبری حضرت آیت الله خامنه ای

 

الله کرم مشتاقی1 و محمد میرشکاری2

ترکیب هوشمندانه دو مفهوم مقاومت انقلابی و عقلانیت اسلامی از زیر گفتمان های مهمی است که از بدو پیروزی انقلاب ذیل کلان گفتمان انقلاب اسلامی شکل گرفته و بنا به مقتضیات جغرافیائی، تاریخی، سیاسی و امنیتی و همچنین لزوم تغییرات تاکتیکی در عملیاتی سازی این مفهوم، در اشکال مختلف به تعریف و بازتعریف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پرداخته است. اگرچه مقاومت، عقلانیت و عدالت دال های مرکزی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده اند که جمهوری اسلامی هرگز از آنها عدول نکرده است اما در بره های گوناگون در اشکال مختلف تجلی یافته اند. در دوران رهبری مقام معظم رهبری گفتمان مقاومت در پنج برهه مختلف به پنج شیوه جلوه گر شده است. از سال 68-76 تحت عنوان «مقاومت انتقادی» بروز یافت، از سال 76-84 در قالب «مقاومت حکیمانه و عزت محور» تجلی کرد. این مفهوم در سالهای 84-92 با عنوان «سیاست تعاملی ضد نظام سلطه» به بازتعریف خود پرداخت و در سالهای 92-97 با توجه به مقتضیات زمان، مقاومت در قالب «نرمش قهرمانانه» بروز یافت. صدور بیانیه گام دوم در بهمن ماه 97 درواقع ورود ایران به پنجمین مرحله از اجرای سیاست مقاومت محور در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است که می توان آن را در قالب «مقاومت عزتمندانه نظام انقلابی در مقابل نظام سلطه بررسی و تحلیل نمود.»
پژوهش پیش رو با رویکرد تحلیل گفتمان با استفاده از منابع کتابخانه ای به روشی مقایسه ای به بررسی و تحلیل مفهوم مقاومت و اشکال مختلف آن در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران خواهد پرداخت و به این پرسش پاسخ خواهد داد که مفهوم مقاومت چگونه توانسته است در برهه های مختلف همچنان به عنوان راه حلی کارآمد در محور سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار داشته باشد.

واژگان کلیدی: انقلاب اسلامی ایران، مقام معظم رهبری، مقاومت انقلابی، عقلانیت اسلامی، نظام سلطه، گام دوم

1- دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی

2- دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات غرب آسیا و شمال آفریقا دانشگاه علامه طباطبائی

پیشران های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در بیانیه گام دوم

پیروزی انقلاب اسلامی ایران موجب خلق کلان گفتمان اسلامی-انقلابی در روابط بین الملل گردید که بسیاری از چارچوب ها و مفاهیم سنتی نظری و عملی این حوزه را با چالش های جدی مواجه کرد. به طبع سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز متاثر از این گفتمان جدید با تغییراتی بنیادی روبرو گردید. تعریف ماده و معنی به عنوان دو عنصر مکمل در طراحی راهبردها، تاکید بر مقاومت و استقلال، خودباوری و تاکید به قدرت درون زا به جای اتکای خارجی و همچنین پیوند ملت، امام و امت در سیاست خارجی از مهمترین ابتکارات جمهوری اسلامی ایران در طراحی و تدوین سیاست خارجی خود بوده است که امامین انقلاب در برهه های مختلف به فراخور زمان به گونه های مختلف به آن پرداخته اند و در بیانیه گام دوم نیز مورد توجه و تاکید قرار گرفته است. امام خمینی(ره) در دوره تاسیس و تثبیت گفتمان اسلامی-انقلابی  و مقام معظم رهبری در دوره تثبیت و تکثیر این گفتمان به تولید ادبیاتی دست زده اند که علاوه بر تقویت نظری کلان گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه سیاست خارجی، به عنوان معیاری عملی در اجرای آن گفتمان با توجه به مقتضیات زمان شناخته میشوند. بیانیه گام دوم اگر چه صرفا پیرامون سیاست خارجی ارائه نگردیده است اما احصا 29 مورد از 31 فراز بیانیه گام دوم که به صورت مستقیم و غیر مستقیم سیاست خارجی را مد نظر قرار داده است گواه توجه ویژه مقام معظم رهبری به سیاست خارجی در این بیانیه است. پژوهش پیش رو با روش تحلیل گفتمان و رویکردی کتابخانه ای به بررسی بایسته های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران که در بیانیه گام دوم انقلاب مورد تاکید قرار گرفته اند می پردازد.

واژگان کلیدی: سیاست خارجی ، گفتمان اسلامی-انقلابی، مقاومت، استقلال، معنا گرائی، خود باوری، پیوند امام-امت-سیاست خارجی.

1- دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی

2- دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی

الگوها و روندها در سیاست خارجی عربستان سعودی؛  تغییر و تداوم پس از 2011

الگوها و روندها در سیاست خارجی عربستان سعودی؛  تغییر و تداوم پس از 2011

[1]علی آدمی ، [2]الله­کرم مشتاقی

 

پیوند نفت، قبیله، پادشاه، اسلام وهابی و تعامل سنتی با ایالات متحده موجب شده است که عربستان سعودی به عنوان کشوری محافظه کار و موافق وضع موجود شناخته شود. عربستان تنها کشور موجود در غرب آسیا و شمال آفریقا محسوب میشود که از زمان تاسیس در سال 1932 تاکنون با هیچ کودتا، انقلاب و تغییر بنیادینی مواجه نشده است. این کشور با وجود تغییرات تاکتیکی همواره در سطح راهبردی رفتار مشابهی  در مقاطع مختلف تاریخی از خود بروز داده است که شناخت آن می تواند کمک زیادی در تحلیل، تبیین و آینده پژوهی سیاست خارجی ریاض بنماید. پژوهش حاضر با روش کیفی و با رویکرد توصیفی و تحلیلی به دنبال شناخت الگوهای رفتاری عربستان سعودی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا است و با مبنا قرار دادن تئوری رئالیسم تهاجمی که ذیل رهیافت رئالیسم نوکلاسیک تعریف می گردد به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که: تحولاتی که از سال 2011 دنیای عرب را در نوردید چه تحولی(تغییر و تثبیت) در الگوها و روندهای سیاست خارجی عربستان سعودی ایجاد کرده است.

واژگان کلیدی: عربستان سعودی، رئالیسم نوکلاسیک و تهاجمی، سیاست خارجی، موازنه سازی، نظم سنتی.

مقدمه

سنت محافظه کاری یکی از دال های مرکزی سیاست، حکومت، جامعه، فرهنگ و سیاست خارجی عربستان سعودی است. بررسی تاریخ سیاست خارجی عربستان سعودی از زمان تاسیس این کشور توسط ملک عبدالعزیز در سال 1932 و دوران پادشاهی فرزندان وی(ملک سعود، ملک فیصل، ملک خالد، ملک فهد، ملک عبدالله و ملک سلمان) نشان دهنده آن است که سیاست خارجی ریاض در غرب آسیا و شمال آفریقا با وجود تغییرات ملایم در سطح تاکتیک و روش، همواره در سطح استراتژی و راهبرد از اصول مشخصی پیروی کرده است. ترکیبی از سنت قبیله ای و سیستم حکومت پدر شاهی، آموزه های وهابیت، وابستگی مفرط به نفت و تامین امنیت از طریق پیوند با ایالات متحده آمریکا موجب شده است حکومت عربستان نسبت به هر جریان، جنبش و نظریه ای که خواهان به چالش کشیدن سیستم سنتی و عمدتاً غربی حاکم بر منطقه است، به مقابله برخیزد. مخالفت ریاض با جریان های سوسیالیستی، مقابله با ملی گرائی عربی ناصری و بعثی، مخالفت با مقاومت ضد اشغالگری، مقابله با اسلام انقلابی محور مقاومت و نهایتاً مخالفت با قرائت اخوانی از اسلام عموماً برخاسته از رویکرد سنتی ریاض در حفظ وضع موجود قابل بررسی است. تحولات بیداری اسلامی و اتفاقات 2011 و پس از آن از نگاه عربستان سعودی حرکتی مخرب در جهت به هم خوردن توازن فرهنگی، سیاسی و ژئوپلیتیک منطقه تلقی گردید که با واکنش ریاض مواجه شد، اگر چه حضور نظامی در بحرین به پشتیبانی از نظام آل خلیفه در منامه و حمایت سیاسی، مالی و تسلیحاتی از گروه های معارض سوری و عدم همراهی با مقاومت فلسطینی در جنگ 51 روزه 2012 و نبرد 7 روزه 2014 در دوران ملک عبدالله به وقوع پیوست اما مرگ عبدالله و به قدرت رسیدن ملک سلمان و تصدی وزارت دفاع و ولایت عهدی توسط فرزند وی محمد بن سلمان در دنیای رویکرد تاکتیکی عربستان را به منظور مقابله با بر هم خوردن توازن در غرب آسیا و شما آفریقا تهاجمی تر کرد به گونه ای که عربستان از کشوری سنتی و محافظه کار هم اکنون به بازیگری مهاجم و فعال تبدیل کرده است.

پژوهش حاضر با مبنا قرار دادن رئالیسم نوکلاسیک به عنوان مبنای علمی پژوهش بر آن است این نظریه با ترکیبی از رئالیسم و سازه انگاری تا حدود زیادی می تواند توضیح دهنده رفتار سیاست خارجی سعودی در مقطع پس از بیداری اسلامی خصوصا سالهای پس از 2015 باشد. این پژوهش سعی دارد با روشی توصیفی، تحلیلی و تاریخی به این پرسش پاسخ دهد که اولا الگوهای ثابت حاکم بر سیاست خارجی عربستان سعودی چیست و درثانی آیا میتوان رویکرد مبتنی بر رئالیسم تهاجمی ریاض در سالهای اخیر را تجدیدنظر خواهی ریاض تلقی نمود؟ نگارندگان در پژوهش حاضر، عربستان را کماکان کشوری «ضد انقلاب[3]» و حافظ نظم سنتی و مصنوعی حاکم بر منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا می داند و فرضیه خود را بر این نکته استوار ساخته اند که تحرکات تهاجمی این کشور نه در جهت تجدید نظر طلبی بلکه در راستای تلاش برای مقابله با تجدید نظر طلبی و بازگرداندن نظم سنتی به منطقه است.

پژوهش پیش رو، سیاست خارجی عربستان سعودی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را «متغیر وابسته[4]» و توازن سنتی و نظم موجود را به عنوان «متغیر وابسته[5]» در نظر گرفته که هر گونه تغییر در آن موجب تغییر تاکتیکی در سیاست خارجی ریاض می گردد. در کنار این دو متغیر می توان از چهار عنصر یعنی «ایالات متحده، ویژگی حاکمان، نفت و وهالیت» به دلیل اهمیت فوق العاده آنان در طراحی سیاست خارجی عربستان سعودی با عنوان «متغیرهای مداخله گر[6]» نام برد، متغیر نوع اخیر میتواند تعميم پذيري يافته هاي پژوهش را كاهش مي دهد. اين متغير در فاصله زماني كه متغير مستقل به جريان مي افتد یا مورد بررسی قرار می گرد تا تا زمانی که اثر خود را بر متغير وابسته نمایان کند به وقوع می پیوندد و می تواند تغییراتی را در نتیجه تحقیق ایجاد نماید. در پژوهش حاضر ابتدا مفهوم رئالیسک نوکلاسیک و سپس رئالیسم تهاجمی که نحله ای از آن رهافت است مورد بررسی قرار می گیرد. پس از آن اشاره ای گذرا به تحولات داخلی عربستان سعودی که منجر به تغییر تاکتیکی در سیاست منطقه ای ریاض شده است خواهد شد، در بخش سوم الگوها و روندها در سیاست خارجی عربستان سعودی ذیل پنج بخش برونگرائی تهاجمی، برتری جوئی در شبه جزیره و موازنه سازی در منطقه، امنیت سازی در پیوند با ایالات متحده آمریکا، حفظ سیادت فرهنگی، رسانه ای و سیاسی در دنیای عرب و جهان اسلام و نهایتاً  مقابله با جنبش های اسلامی غیروهابی و  استراتژی های انقلابی که محور مقاومت و جنبش اخوان المسلمین در راس آنها قرار دارند مورد بررسی قرار می گیرد.

 


[1] - دانشیار و رئیس گروه روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی           Email: Aliadami2002@yahoo.com

[2] - دانشجوی دکتری روابط بین‌الملل دانشگاه علامه طباطبائی                  Email: almo1366@yahoo.com

[3] -Counter revolution

[4] - Independent variable

[5] - Dependent  Variable

[6] - Intervening variable

بررسی منابع تأثیرگذار بر سیاست خارجی و استراتژی امنیتی رژیم صهیونیستی  پس از تحولات بیداری اسلامی

 

نگارش این مقاله را با الهام از پایان نامه  کارشناسی ارشدم با کمک جناب آقای دکتر دهشیری آغاز کردم، با این تفاوت که پایان نامه، تحولات سیاست خارجی رژیم صهیونیستی را تا پایان سال 2012 مورد بررسی قرار می داد اما در این پژوهش قصد داشتم تحولات این رژیم تا پایان دولت سی و سم اسرائیل(مارس 2015) را کار کنم و از آنجا که تحولات خارجی و داخلی رژیم صهیونیستی در این برهه به سرعت تغییر می کرد(تغییر دولت، جنگ51 روزه،بحران های مرزی اسرائیل)مجبور شدیم چند بار متن را مورد بازبینی قرار دهیم، پس چندان عجیب نیست که از زمان پایان نگارش ابتدائی مقاله تا چاپش بیش از یک سال به طول انجامید و نهایتا؛

این مقاله در فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی،سال دوازدهم، تابستان 1394، شماره 41، منتشر گردید.

چکیده:

پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، سیاست خارجی رژیم صهیونیستی در قبال جنبش های بیداری اسلامی را مورد بررسی قرار داده است. سیاست خارجی کشورهای منطقه با توجه به وسعت،سرعت و شدت این تحولات با تغیرات ماهوی، بنیادی، شکلی و تاکتیکی همراه بوده است. رژیم صهیونیستی نیز با آغاز این تحولات تغیراتی را در سیاست خارجی خود اعمال نموده است. این پژوهش به دنبال آن است که روشن سازد که آیا اولاً تغییرات امنیتی و سیاست خارجی تل آویو دارای ماهیتی بنیادین بوده یا رویکردی صرفا  تاکتیکی داشته است، ثانیاً تحولات بیدرای اسلامی کدام ابعاد از سطوح تصمیم گیری سیاست خارجی تل آویو را تقویت و کدام ابعاد را تضعیف نموده است.

نوشتار حاضر بنیان پژوهشی خود را به منظور بررسی سیاست خارجی و امنیتی رژیم صهیونیستی، سطوح پنج گانه تصمیم گیری "جیمز روزنا" قرار داده و تلاش نموده سیاست خارجی تل­آویو، از آغاز بیدرای اسلامی(نوامبر 2010)تا پایان دولت سی و سوم این رژیم(آوریل 2015)را مورد بررسی قرار دهد.

 

انتشار کتاب سیاست خارجی خاورمیانه؛ در آینه نظر و عمل

 کتاب "سیاست خارجی خاورمیانه" که مجموعه ای از 13 مقاله برتر در همایش  ملی نظریه های روابط بین الملل و سیاست خارجی کشورهای خاورمیانه دانشگاه علامه طباطبائی است منتشرشد.

 مقالات این مجموعه در دو بخش سیاست خارجی از منظر تئوریک و سیاست خارجی در حیطه عملی دسته‌بندی شده‌اند و سعی گردیده تا مهمترین تحولات سیاست خارجی در منطقه خاورمیانه را بعد از وقوع بیداری اسلامی توضیح دهند.

مقاله ای که از من چاپ شده در واقع برداشتی از پایان نامه کارشناسی ارشدم با عنوان " بررسی منابع تاثیر گذار در سیاستگذاری خارجی رژیم صهیونیستی" بود. مقاله من که با راهنمائی دکتر دهشیری(معاون وقت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و معاون پژوهش مرکز ملی مطالعات جهانی شدن) و مشاوره دکتر ظریف(وزیر امور خارجه) تدوین شده در بخش سیاست عملی و با عنوان"مطالعه سیاست خارجی اسرائیل از 2000 تا 2014 بر اساس چهارچوب نظری تصمیم گیری جیمز روزنا"چاپ شده.

 

انتشار مقاله

مقاله " معنی و ریشه های بیدرای اسلامی از نگاه رهبر انقلاب اسلامی" که  چندی پیش به عنوان یکی از مقالات برگزیده همایش" نظریه پردازی بیدرای اسلامی" شناخته شده و در شماره اول فصلنامه مطالعات جهان اسلام نیز منتشر شده بود. ماه گذشته در کتابی شامل نه مقاله با عنوان"بیدرای اسلامی: ملاحظات ایرانی و غربی" توسط انتشارات دانشگاه امام صادق(ع) منتشر شد.

این مقاله تحت نظارت و راهنمائی استاد گرانقدر جناب آقای دکتر اخوان کاظمی نگاشته شده است.

چاپ مقاله علمی- پژوهشی در فصلنامه مطالعات جهان اسلام

معنی و مفهوم بیدرای اسلامی از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی

 

این مقاله ای رو تحت راهنمائی و نظارت استاد بزرگوار جناب آقای دکتر بهرام اخوان کاظمی٬ دانشیار دانشگاه شیراز و با همکاری ایشون نوشتم که علاوه بر پذیرش به عنوان اثر برگزیده همایش "نظریه پردازی بیدرای اسلامی" در شماره اول فصلنامه مطالعات جهان اسلام٬ بهار ۱۳۹۱ منتشر شد. دومین شماره از این فصلنامه نیز منتشر شده و بنا به نظر کمیسیون نشریات علمی وزارت علوم به عنوان فصلنامه ی علمی - پژوهشی شناخته شده است.

 

سؤال اصلی این نوشتار پرسش از دلایل و ریشه‌های درون‌زا و برون‌زای بیداری اسلامی  از دیدگاه مقام معظم رهبری است که با استفاده از روش تحلیل اسنادی نگاشته‌شده‌است. به همین دلیل علاوه بر بررسی دیدگاه‌های ایشان، از آراء برخی از اندیشمندان اسلامی نیز بهره‌گیری‌شده‌است. از جمله نتایج این پژوهش آن است که عنوان بیداری اسلامی مفهومی است که بنا به ملاحظات تاریخی، فرهنگی و هویتی، بهتر می‌تواند حوادث و رخدادهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را تحلیل و تبیین‌کند. ضمن آنکه علل و ریشه‌های این بیداری و تحولات مرتبط در خاورمیانه و شمال آفریقا را باید در دو گروهِ عواملِ درون‌زا، یعنی"مسائلی" همچون شکست الگوهای غیراسلامی و رشد اسلام‌خواهی، احساس سرخوردگی، تحقیر تاریخی و بازگشت به هویت اسلامی، تلاش شخصیت‌های بزرگ فکری و جهادی و جریان‌ساز اسلامی و عواملِ برون‌زا، یعنی "حوادثی" از جمله وقوع انقلاب اسلامی ایران، پیشینه استعماری و حضور قدرت‌های غربی در منطقه، بحران فلسطین و وجود حکومت‌های فاسد، غرب‌گرا و غیرمردمی پی‌جویی‌کرد

فایل اصلی و متن کامل مقاله را دراینجا مشاهده کنید

چاپ مقاله علمی- تخصصی(ره اورد سیاسی)

 مقاله "الزامات افتراق و اشتراك سياست خارجي دولت اوباما و جمهوري اسلامي ايران در عراق"توسط بنده و برادر عزیزم آقای مصطفی اسماعیلی ٬دانشجوی دوره دکترای رشته سیاست گزاری علامه طباطبائی و سردبیر فصلنامه ره آورد سیاسی٬ در شماره ۳۵-سال نهم٬ بهار ۱۳۹۱-این فصلنامه  نوشته .

مقدمه:

ویژگی های سیاسی، تاریخی، مذهبی و فرهنگی ایران و عراق و همچنین شرایط جدید بین المللی موجب شده است که در میان قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا دارای نقشی عمده و برجسته‌ در روند سیاسی عراقِ پس از صدام ‌باشند.

در سه دهه گذشته ایران و آمریکا هر کدام به دنبال حذف و کمرنگ نمودن نفوذ و قدرت سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی یکدیگر در منطقه خاورمیانه بود‌ه‌اند. عراق یکی از محدود عرصه هائی است که منافع ایران و آمریکا نزدیگی زیادی با یکدیگر دارد و دو کشور را به سوی اتحادی طبیعی سوق میدهد. تداوم بی‌ثباتی و ناامنی‌ در عراق و حتی تشدید آن و نگرانی‌های موجود در خصوص احتمال گسترش بحران این کشور به یک منازعه‌ منطقه‌ای موجب شده است الگوها و سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه از سوی آمریکا و تلاش این کشور برای کنار گذاشتن جمهوری اسلامی ایران از معادلات منطقه‌ای با توجه به نفوذ غیرقابل انکار آن مورد بازبینی قرار گیرد.

اگر چه نمی توان انتظار داشت که با ظهور باراک اوباما در ایالات متحده استراتژی های کلان این کشور در جهان دستخوش «تغییر» بنیادین شوند اما شکست نسبی اهداف آمریکا در خاورمیانه و خصوصا عراق موجب شده است که تیم جدید سیاسی و نظامی ایالات متحده تاکتیک های متفاوتی را در منطقه اتخاذ نمایند که دوری از یکجانبه گرائی،بهره گیری از قدرت نرم و توجه به واقعیات موجود برخی از اصول آن به شمار می رود.

پژوهش حاضر که تلاشی برای بررسی تاثیر عوامل داخلی، نهادی،شخصی،حاکمیتی و جهانی در اتخاذ سیاستهای اوباما در خاورمیانه است با روشی توصیفی و تحلیلی کوشیده است ضمن مداقّه در بررسی تغییرات رفتار بوش و اوباما را در عرصه عراق همگرائی و واگرائی های ایالات متحده در این کشور را با جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار دهد.

نگارندگان در بخش اول کوشیده است برای روشن شدن فضای تاریخی و ذهنی مخاطب ابتدا به بررسی مختصر روابط ایالات متحده و عراق بپردازد، در بخش دوم به بررسی رفتار دولت اوباما و شرایط مختلفی که ایالات متحده را به «تغییر» رفتار وا داشته است می پردازد و در این راستا از سطوح تصمیم گیری 5گانه روزنا استفاده می نماید، بخش سوم تاملی مختصر در روابط و نگاه ایران به عراق پس از صدام است و قسمت نهائی که بخش اصلی پژوهش حاضر محسوب میشود به بررسی تعارضات و اشتراکات ایران و آمریکای دوره اوباما در عرصه عراق گرداخته است.

 

مقاله در پایگاه اینترنتی نشریات کشور، magiran

ادامه نوشته