الگوها و روندها در سیاست خارجی عربستان سعودی؛ تغییر و تداوم پس از 2011
[1]علی آدمی ، [2]اللهکرم مشتاقی
پیوند نفت، قبیله، پادشاه، اسلام وهابی و تعامل سنتی با ایالات متحده موجب شده است که عربستان سعودی به عنوان کشوری محافظه کار و موافق وضع موجود شناخته شود. عربستان تنها کشور موجود در غرب آسیا و شمال آفریقا محسوب میشود که از زمان تاسیس در سال 1932 تاکنون با هیچ کودتا، انقلاب و تغییر بنیادینی مواجه نشده است. این کشور با وجود تغییرات تاکتیکی همواره در سطح راهبردی رفتار مشابهی در مقاطع مختلف تاریخی از خود بروز داده است که شناخت آن می تواند کمک زیادی در تحلیل، تبیین و آینده پژوهی سیاست خارجی ریاض بنماید. پژوهش حاضر با روش کیفی و با رویکرد توصیفی و تحلیلی به دنبال شناخت الگوهای رفتاری عربستان سعودی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا است و با مبنا قرار دادن تئوری رئالیسم تهاجمی که ذیل رهیافت رئالیسم نوکلاسیک تعریف می گردد به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که: تحولاتی که از سال 2011 دنیای عرب را در نوردید چه تحولی(تغییر و تثبیت) در الگوها و روندهای سیاست خارجی عربستان سعودی ایجاد کرده است.
واژگان کلیدی: عربستان سعودی، رئالیسم نوکلاسیک و تهاجمی، سیاست خارجی، موازنه سازی، نظم سنتی.
مقدمه
سنت محافظه کاری یکی از دال های مرکزی سیاست، حکومت، جامعه، فرهنگ و سیاست خارجی عربستان سعودی است. بررسی تاریخ سیاست خارجی عربستان سعودی از زمان تاسیس این کشور توسط ملک عبدالعزیز در سال 1932 و دوران پادشاهی فرزندان وی(ملک سعود، ملک فیصل، ملک خالد، ملک فهد، ملک عبدالله و ملک سلمان) نشان دهنده آن است که سیاست خارجی ریاض در غرب آسیا و شمال آفریقا با وجود تغییرات ملایم در سطح تاکتیک و روش، همواره در سطح استراتژی و راهبرد از اصول مشخصی پیروی کرده است. ترکیبی از سنت قبیله ای و سیستم حکومت پدر شاهی، آموزه های وهابیت، وابستگی مفرط به نفت و تامین امنیت از طریق پیوند با ایالات متحده آمریکا موجب شده است حکومت عربستان نسبت به هر جریان، جنبش و نظریه ای که خواهان به چالش کشیدن سیستم سنتی و عمدتاً غربی حاکم بر منطقه است، به مقابله برخیزد. مخالفت ریاض با جریان های سوسیالیستی، مقابله با ملی گرائی عربی ناصری و بعثی، مخالفت با مقاومت ضد اشغالگری، مقابله با اسلام انقلابی محور مقاومت و نهایتاً مخالفت با قرائت اخوانی از اسلام عموماً برخاسته از رویکرد سنتی ریاض در حفظ وضع موجود قابل بررسی است. تحولات بیداری اسلامی و اتفاقات 2011 و پس از آن از نگاه عربستان سعودی حرکتی مخرب در جهت به هم خوردن توازن فرهنگی، سیاسی و ژئوپلیتیک منطقه تلقی گردید که با واکنش ریاض مواجه شد، اگر چه حضور نظامی در بحرین به پشتیبانی از نظام آل خلیفه در منامه و حمایت سیاسی، مالی و تسلیحاتی از گروه های معارض سوری و عدم همراهی با مقاومت فلسطینی در جنگ 51 روزه 2012 و نبرد 7 روزه 2014 در دوران ملک عبدالله به وقوع پیوست اما مرگ عبدالله و به قدرت رسیدن ملک سلمان و تصدی وزارت دفاع و ولایت عهدی توسط فرزند وی محمد بن سلمان در دنیای رویکرد تاکتیکی عربستان را به منظور مقابله با بر هم خوردن توازن در غرب آسیا و شما آفریقا تهاجمی تر کرد به گونه ای که عربستان از کشوری سنتی و محافظه کار هم اکنون به بازیگری مهاجم و فعال تبدیل کرده است.
پژوهش حاضر با مبنا قرار دادن رئالیسم نوکلاسیک به عنوان مبنای علمی پژوهش بر آن است این نظریه با ترکیبی از رئالیسم و سازه انگاری تا حدود زیادی می تواند توضیح دهنده رفتار سیاست خارجی سعودی در مقطع پس از بیداری اسلامی خصوصا سالهای پس از 2015 باشد. این پژوهش سعی دارد با روشی توصیفی، تحلیلی و تاریخی به این پرسش پاسخ دهد که اولا الگوهای ثابت حاکم بر سیاست خارجی عربستان سعودی چیست و درثانی آیا میتوان رویکرد مبتنی بر رئالیسم تهاجمی ریاض در سالهای اخیر را تجدیدنظر خواهی ریاض تلقی نمود؟ نگارندگان در پژوهش حاضر، عربستان را کماکان کشوری «ضد انقلاب[3]» و حافظ نظم سنتی و مصنوعی حاکم بر منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا می داند و فرضیه خود را بر این نکته استوار ساخته اند که تحرکات تهاجمی این کشور نه در جهت تجدید نظر طلبی بلکه در راستای تلاش برای مقابله با تجدید نظر طلبی و بازگرداندن نظم سنتی به منطقه است.
پژوهش پیش رو، سیاست خارجی عربستان سعودی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را «متغیر وابسته[4]» و توازن سنتی و نظم موجود را به عنوان «متغیر وابسته[5]» در نظر گرفته که هر گونه تغییر در آن موجب تغییر تاکتیکی در سیاست خارجی ریاض می گردد. در کنار این دو متغیر می توان از چهار عنصر یعنی «ایالات متحده، ویژگی حاکمان، نفت و وهالیت» به دلیل اهمیت فوق العاده آنان در طراحی سیاست خارجی عربستان سعودی با عنوان «متغیرهای مداخله گر[6]» نام برد، متغیر نوع اخیر میتواند تعميم پذيري يافته هاي پژوهش را كاهش مي دهد. اين متغير در فاصله زماني كه متغير مستقل به جريان مي افتد یا مورد بررسی قرار می گرد تا تا زمانی که اثر خود را بر متغير وابسته نمایان کند به وقوع می پیوندد و می تواند تغییراتی را در نتیجه تحقیق ایجاد نماید. در پژوهش حاضر ابتدا مفهوم رئالیسک نوکلاسیک و سپس رئالیسم تهاجمی که نحله ای از آن رهافت است مورد بررسی قرار می گیرد. پس از آن اشاره ای گذرا به تحولات داخلی عربستان سعودی که منجر به تغییر تاکتیکی در سیاست منطقه ای ریاض شده است خواهد شد، در بخش سوم الگوها و روندها در سیاست خارجی عربستان سعودی ذیل پنج بخش برونگرائی تهاجمی، برتری جوئی در شبه جزیره و موازنه سازی در منطقه، امنیت سازی در پیوند با ایالات متحده آمریکا، حفظ سیادت فرهنگی، رسانه ای و سیاسی در دنیای عرب و جهان اسلام و نهایتاً مقابله با جنبش های اسلامی غیروهابی و استراتژی های انقلابی که محور مقاومت و جنبش اخوان المسلمین در راس آنها قرار دارند مورد بررسی قرار می گیرد.
[1] - دانشیار و رئیس گروه روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی Email: Aliadami2002@yahoo.com
[2] - دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبائی Email: almo1366@yahoo.com
[3] -Counter revolution
[4] - Independent variable
[5] - Dependent Variable
[6] - Intervening variable