چاپ مقاله علمی- تخصصی(ره اورد سیاسی)
1.روابط و سیاست خارجی آمریکا و عراق از استقلال عراق تا پایان ریاست جهوری جورج بوش (1932-2008)
روابط اولیه آمریکا و عثمانی(که شامل عراق امروزی نیز میگردید) ماهیتی تجاری داشت و از اواخر قرن17میلادی آغاز گردید،در سال1831کاردار دیوید پورتر به عنوان اولین دیپلمات آمریکائی در پایتخت عثمانی منصوب شد، پس از جنگ جهانی اول آمریکا در طرح قیمومیت انگلیس برعراق،لندن را یاری کرد اما با استعمار رسمی آن مخالف بود .روابط آمریکا و عراق در دوره سلطنت هاشمی با تنش کمتری همراه بوده است در دوره جمهوری قاسم و پس از آن عبدالرحمن عارف به تیره گی گرائید و در دوره بعث نیز با فراز و فرودهای حاصل از جنگ سرد همراه بود، سقوط شوروی در 1990دست آمریکا را برای برخورد خشونت بار با عراق باز گذاشت و نهایتا منجر به یورش آمریکا و سقوط صدام حسین در سال2003گردید.در نوشتار پیش رو به فراخور موضوع پژوهش روابط آمریکا و عراق در 4دوره سلطنت تا حزب بعث، دوران حزب بعث،دوران 8ساله بوش و دوران4ساله اوباما مورد بررسی قرار گرفته است.
1-1.استقلال عراق تا روی کار آمدن حزب بعث (1930-1968)
در سال1930قراردای 3جانبه میان آمریکا، عراق و انگلیس به امضاء رسید که بر اساس آن یالات متحده عراق را به عنوان کشوری مستقل به رسمیت شناخت و همچنین آمریکا ازعان داشت که به دلیل وجود قرار داد ورسای روابطی ویژه میان بریتانیا و عراق برقرار است و امور نظامی و خارجی عراق تحت کنترل انگلستان خواهد بود، آمریکا در 30مارس1931کاردار خود را راهی بغداد کرد،در سال1932عراق استقلال مطلق خود را از انگلیس اعلام نمود.در جریان جنگ جهانی دوم موقعیت خاص عراق مورد توجه آمریکا قرار گرفت به طوری که در سال1942حکومت بغداد مشمول مقررات دریافت وام شد در طی سالهای جنگ جهانی دوم توافقاتی میان رهبران انگلیس و آمریکا پیرامون منافع متقابل نفتی در عراق صورت گرفت و به دنبال آن سطح روابط بغداد-واشنگتن به بالاترین سطح ممکن رسید، ایالات متحده در28دسامبر 1946نمایندگی دیپلماتیک خود در عراق را به سفارتخانه ارتقاع داد.قبل از کودتای عبدالکریم قاسم کنترل عراق عملا به دست ایالات متحده بود(منصوری،1385:ص151)
کودتای عبدالکریم قاسم در سال1958علیه رژیم سلطنتی، ایالات متحده را به وحشت انداخت چرا که قاسم بلافاصله عراق را از پیمان بغداد خارج ساخت و ضمن لغو قرادرداد کمک های نظامیِ آمریکا، روابط دیپلماتیک مسکو- بغداد را اعاده نمود(امامی،1370:ص168).
در سال1963طی یک کودتای خونین که با همکاری عبدالسلام عارف و حزب بعث صورت گرفت، قاسم از قدرت ساقط و اعدام شد،رژیم عارف در مقابل آمریکا انعطاف زیادی از خود نشان داد که نمونه بارز آن فشار مضاعف بر اکراد، سخت گیری بر جریان های کمونیستی و کوشش برای سست کردن پیوند عراق با جمهوری متحد عربی و کشورهای انقلابی بود.علاوه بر این برای اولین بار در تاریخ جمهوری عراق یک شخصیت سیاسی مورد اعتماد غرب به نام عبدالرحمن بزاز به نخست وزیری منصوب شد (امیر عبداللهیان،1386:ص26)
پس از ترور عبدالسلام در یک سانحه هوائی،عبدالرحمن عارف رئیس ستاد مشترک ارتش و برادر عبدالسلام به قدرت رسید و سیاست های ملی گرایانه ای را به اجرا گذاشت، او از سیاستهای پان عربیسم ناصری حمایت کرد و اقدام به اعزام نیرو در جنگ 1967اعراب و اسرائیل کرد.
عبدالرحمن در جریان یک کودتای بدون خونریزی در سال 1968 قدرت را به حزب بعث واگذار کرد.
2-1.دوران حزب بعث (1968-2003)
با روی کار آمدن حزب بعث در عراق و ریاست جمهوری حسن البکر و معاونت صدام حسین، آمریکا موفق شد که با کمک به انعقاد قرار داد الجزایر بین تهران و بغداد در سال1975 و متعاقب آن عادی شدن روابط عراق و کشورهای همپیمان غرب در منطقه و ضمن تشویق عراق به عدم همکاری با گروه های فلسطینی در دهه هفتاد به کامیابی بزرگی نائل گردید(منصوری،1385:ص151)ایالات متحده سعی می کرد ضمن جلوگیری از پیوستن عراق به اردوگاه شرق، سران بعث عراق را از تنش با همسایگان منع کرد.
با این حال رهبران حزب بعث از نظر ایدئولوژیک خود را مخالف سیاستهای آمریکا در جهان می دانست و خود را در جبهه کشورهای پیشرو در حمایت از فلسطینیان و مبارزه با رژیم صهیونیستی می دانستند اما با وجود حمایت نسبی عراق از مبارزان فلسطینی همواره سطحی از روابط میان این بغداد-واشنگتن وجود داشت( p109:1982,Rubin).
انزوای مصر در دنیای عرب به دلیل انعقاد پیمان کمپ دیوید و سقوط شاه در سال1979ایالات متحده را به نزدیکی بیشتر با دولت عراق تشویق کرد،با آغاز تهاجم عراق به ایران میزان روابط آمریکا و عراق به اوج خود رسید، ایالات متحده در این برهه سیل کمکهای اطلاعاتی ،تسلیحاتی و سیاسی خود را به منظور جلوگیری از سقوط بغداد و برهم زدن تعامل به نفع ایران روانه عراق کرد(,2003,Joyce gwu.edu)سفارتخانه ایالات متحده در سال1984در بغداد بازگشائی شد و این روابط تا جنگ دوم خلیج فارس و حمله عراق به کویت ادامه داشت.
روابط آمریکا و عراق در پی تهاجم عراق به کویت قطع شد، قبل از هر گونه اقدامی از سوی شورای امنیت سازمان ملل، آمریکا دست به لشکر کشی به منطقه خلیج فارس زد و عملیات گسترده ای را علیه عراق آغاز نمود،هدف بلند مدت ایالات متحده سقوط صدام حسین عنوان شد ( امیرعبداللهیان،1378 :ص42) در اواخر دهه90 نومحافظه کاران طرح حمله به عراق و ساقط نمودن فوری حکومت صدام را در دستور کار خود قرار دادند و پس از انتخاب بوش به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده ،حادثه یازده سپتامبر2001بهترین فرصت را برای اجرای این طرح فراهم آورد.
واشنگتن عراق را نسبت به حکومت انقلابی ایران شر کوچکتر می دانست و مسئولیت ارسال مقادیر عظیم جنگ افزار، آموزش نظامی، فناوری پیشرفته و ...به صدام را بر عهده گرفت با این وجود سعی می کرد تا توانائی ایران و عراق را برای به بار آوردن حداکثر ویرانی به یکدیگر افزایش دهد و رشد آنها را در جهت رسیدن به مقام قوی ترین کشورهای خاورمیانه متوقف کند(بلوم،1386: ص666)
به هر تقدیر سیاست آمریکا در قبال عراق در این برهه(1991-2003)یک سردرگمی طولانی را طی می کرد، زیرا سه سیاست به طور همزمان تداوم داشت، مصالحه با صدام برای تعادل درمنطقه، حفظ صدام در حالی که فاقد تحرک لازم بود و بالاخره تلاش در جهت سرنگونی صدام(منصوری،1385:ص159)
3-1.سقوط صدام تا پایان ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش (2003- 2008)
سیاست خاورمیانه ای بوش را میتوان به دو دوره تقسیم کرد، در دوره نخست دیک چنی سامان دهنده اصلی بود، در دوره دوم با آمدن رابرت گیتس و کاندولیزا رایس، دیدگاه های واقع گرایانه بر سیاستهای افراط گرایانه غلبه یافت(هادیان،1387:ص12)به عبارتی حمله به عراق به دست طیف افراطی نومحافظه کاران و اداره و کنترل آن توسط نومحافظه کاران رئالیست انجام گرفت.
بوش در خاورمیانه سه هدف را پیگیری میکیرد که عبارت بودند از تامین امنیت رژیم صهیونیستی، عبور امن نفت و حمایت از متحدان منطقه ای آمریکا که تبلور هر سه هدف فوق در حمله به عراق متبلور شد.
حمله آمریکا به عراق همچنین با هدف تثبیت هژمونی آمریکا در جهان، تضمین امنیت اسرائیل و در قالب رویکرد یکجانبهگرایانه نومحافظهکاران انجام شد. این اقدام که در طرح خاورمیانه بزرگِ نومحافظهکاران آمریکا به عنوان مرحله نخست ایجاد دگرگونی در ساختار این منطقه تلقی میشد، در جهت تبدیل عراق به یک دولت سرمشق دموکراتیک و لیبرال منطبق با نسخه آمریکایی آن برای تمام کشورهای خاورمیانه بود. از آنجا که این طرح بدون در نظر گرفتن واقعیات موجود و منافع سایر قدرتهای بزرگ جهانی از یک سو و قدرتهای منطقهای از سوی دیگر و صرفاً در جهت تأمین منافع ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک آمریکا طراحی شده بود، از همان ابتدا با مشکلات اساسی مواجه شد.
شرایط جدید و ناخواسته عراق یعنی ایجاد دولتی با محوریت شیعیان و اقدامات سرسختانه بعثیها و گروه القاعده باعث شد که آمریکا در مواجهه با تناقضات و دشواریهای پیشرو، استراتژی متفاوت و حتی در برخی مقاطع متناقضی را در پیش گیرد. در سال 2006 آمریکا به تدریج استراتژی پیروزی را کنار گذاشت و استراتژی جلوگیری از شکست را در پیش گرفت.
ابعاد اصلی این استراتژی عبارت از چرخش نسبی به سوی سنیها و کاهش حمایت از شیعیان عراق بودند که در مواردی چون عدم تمایل به توانمندسازی سیاسی و نظامی – امنیتی دولت نوری مالکی به دلیل تردیدهای پیشرو جلوهگر شد. بُعد دیگر سیاست جدید آمریکا که در قالب استراتژی آمریکا برای عراق در سال 2007 نمود آشکارتری یافت، جلب حمایت کشورهای عربی منطقه برای ایجاد ثبات وامنیت در عراق و تسلط بیشتر بر اوضاع این کشور و نهایتا مذاکره با ایران به دلیل نفوذ فکری و فرهنگی گسترده جمهوری اسلامی در میان گروه های عراقی برای برقرای ثبات و امنیت سازی در عراق بود که تقریبا هیچکدام از همسایه گان عراق به جز ایران خواستار آن نبودند.( واعضی،1386،csr.ir)
2.ثبات استراتژیک،تغییر تاکتیکی؛سیاست خارجی آمریکا در دوره باراک اوباما در قبال عراق
هر چند امضای توافقنامه امنیتی واشنگتن-بغداد از نگرانی های ایالات متحده درباره آینده عراق کاسته است، اما این کشور همچنان بزر گترين چالش پيش روی اوباما و تيم وی در حوزه سياست خارجی در بدود ورود او به کاخ ریاست جمهوری به شمار می رود (قهرمانپور،1387: ص8).در دوره اوباما بيشتر بر سر ابزار، راهها واستراتژيها توافقهايی صورت ميگيرد اما در مورد مفهوم تغییرات کلان درسیاست خارجی او، اجماع فراگیری وجود ندارد(هادیان،1387:ص11).
عراق را یکی از اصلی ترین عرصه های چالش میان دموکرات ها و جمهوری خواهان دانسته اند حتی آنرا مهمترین محل تنازع میان دو حزب اصلی آمریکا در تاریخ مدرن آمریکا دانسته اند2008,Haass):pp50-65) پس از حوادث11سپتامبر، جرج بوش سیاست «اضطرار و اجبار»را در پیش گرفت، مفهوم تئوریک مقوله اضطرار و اجبار به معنی تهیه و ترتیب اهداف، وسایل، چالش ها و استراتژی مقابله با وقوع غیرمترقبه تهدیدات غیر متقارن نه فقط در حوزه جغرافیای ملی کشور آمریکا بلکه حفظ منافع حیاتی آن کشور و متحدان واشنگتن در سطوح بین المللی و منطقه ای است.
در ادبیات سیاسی بین الملل، مفهوم اضطرار، تهدید و اجبار به معنی به کارگیری همزمان نیروهای سیاسی، نظامی، بین المللی، اقتصادی و امنیتی دوجانبه و چند جانبه، شکل دهی آشکار و پنهان برای مقابله با تهدیدات نوظهور و نیز اعمال فشار بر دشمن برای تغییر رفتار تهدیدآمیز اطلاق می گردد(تمنّا،1387: صص32-35)با بررسی سیاستهای 4اوباما در خاورمیانه و واکاوی مواضع و تصمیمات دولت وی در قبال کشورهای این منطقه استمرار سیاست پیش گفته که توسط تیم بوش طراحی شده بود قابل مشاهده است.
چینش تیم امنیتی اوباما و استفاده از افرادی که قرابت ذهنی کمتری به او دارند مبین این واقعیت است که تنازع یاد شده از عمق چندانی برخوردار نیست و تغییرات مدنظر اوباما بیشتر در تاکتیک ها خواهد بود تا استراتژی های کلان.
انتخاب هیلاری کلینتون به عنوان وزیر امور خارجه در حالی وی اساسا با حمله بوش به عراق موافق بوده است و اختلافات جدی با اوباما در مورد مسائل خاورمیانه دارد،انتخاب رابرت گیتس(وزیر دفاع بوش) و لئون پانه تا به عنوان وزیر دفاع،انتخاب جیمز جونز(جمهوری خواه)به عنوان مشاور امنیت ملی و تعویض او با تام دانیلون که دارای تفکراتی افراطی در مقابل مخالفان است، انتخاب و تعویض مکرر روئسای کارکنان کاخ سفید با سوابق مبهم که نقش رئیس دفتر اوباما را نیز انجام می دهند گویای این مساله است
1-2.محیط خارجی:
متغیرهای مربوط به محیط خارجی یا متغیرهای سیستمی، دلالت بر خصوصیات نظام بین الملل و خصوصیت اقدامات بازیگران دولتی و غیردولتی تشکیل دهنده آن دارد. این مقوله همچنین تمامی جنبه ها و سطوح محیط خارجی آمریکا را در بر میگیرد که اقدامات انجام یافته در این محیط،بر گزینش های مقامات آمریکائی به نحوی تاثیر گذاشته یا انرا مقید می سازد(گوهری،1386:ص32)
چالشهای آمریکا و ناتو در افغانستان، تحولات2011 خاورمیانه و شمال آفریقا، نفوذ گسترده چین در منطقه پاسیفیک و مساله تروریسم از جمله عواملی است که ایالات متحده را به خروج نیروی نظامی خود از عراق تشویق کرده است(Landler (new york times;2011,.
2-2.شرایط داخلی: شرایط نامساعد اقتصادی، اعتراضات گسترده مردمی در آمریکا در اعتراض به سیاست های اقتصادی و همچنین انتخابات ریاست جمهوری اکتبر2012این کشور موجب تغییرات تاکتیکی در تصمیمات سیاست خارجی اوباما شده است.(Landler (new york times;2011,.
به عبارتی آنچه به عنوان گفتمان سیاست خارجی اوباما مورد بررسی قرار می گیرد را میتوان پاسخی به نیازهای عمومی جامعه آمریکا دانست(متقی،1388:ص21)
دلیل دیگری که شاید از دلایل ذکر شده مهم تر باشد، ملاحظات سیاسی در امریکا است. اوباما برای جمع آوری آرا در انتخابات اکتبر2012مورد سنجش دقیق و جزئی قرار خواهد گرفت و یکی از مواردی که این سنجش مطرح خواهد شد، مسئله چگونگی تعهدات او در به انجام رساندن دو جنگ عراق و افغانستان است. هر چند که کاندیداهای جمهوری خواه سعی در گشودن جبهه جدیدی از جنگ در خاورمیانه را دارند، اما منافع سیاسی و برگزیده شدن مجدد اوباما اقتضای پرهیز از این تنشها را دارد. لذا دولت اوباما عراق را نه به خاطر عراقیها یا تحقق اهداف نظامی امریکا ترک می کند، بلکه ترک می کند تا بتواند آرای بیشتری را در انتخابات سال آینده به دست آورد. این واقعیت با روایتهای مطرح شده در تضاد است.
3-2.نقش ها، نهادها
سیاستگذاری، روندی رسمی دارد که برای رسیدن به نتیجه تنظیم شده است. در ایالات متحده آمریکا این مسئولیت بر عهده قوه مجریه و کنگره قرار گرفته است که نفوذ و قدرت آنها بر روند تصمیم گیری در دوره های مختلف تاریخ آمریکا متفاوت بوده است، اما اینها صرفا عناوین کلی هستند، بازیگران متعددی در این فرایند دخلیند، رئیس جمهور، مشاوران کلیدی او، وزیر امور خارجه، دفاع، بازرگانی و خزانه داری و مشاور امنیت ملی و کارکنان شورای امنیت ملی در مرکز شکل دهی رسمی سیاست خارجی آمریکا قرار دارد.
ساختار سیاست خارجی آمریکا ساختاری است که گروه های ذی نفوذ را قادر به اثر گذاری در تصمیم سازی ها می سازد.استفاده از قدرت رسانه ها برای جهت دهی به افکار عمومی، تحریک قدرت رای مردم، تشکیل لابی های فعال در کنگره و سنا، تشکیل اتاق های فکر که تحقیقات آکادمیک و دکترین های سیاسی را در اختیار دولت قرار دهند و ارتباط با بروکرات ها و نمایندگان سیاسی تضمین کننده موفقیت گروه های ذی نفوذ است(موسوی و کد خدائی،1390:صص33-34)
4-2.نخبگان مسلط:
رهبری اجرائی و ویژگی های ریاست قوه مجریه در ایالات متحده و تفاوت های او و تمایزات فردی،در نحوه مدیریت قدرت جهانی آمریکا موثر خواهد بود. بخش عمده کم و کیف تصمیم گیری در مهادهای دولتی ایالات متحده، علاوه بر مسائل ساختاری به شخصیت فرد تصمیم گیرنده باز می گردد، در نظام سیاسی آمریکا با توجه به شورائی بودن ساختارهای سیاسی، رئیس جمهور تنها شخصی است که پتانسیل ایفاگری نقش رهبری را در جامعه دارند(Mckay,2004:p170)از این رو آمدن اوباما تاثیری قابل توجه است ولی تحولی که در کنار تداوم باید دیده شود.تداوم ساختار و تحول فردی گویائی بیشتری از تداوم محض یا تغییر همه جانبه دارد(سجادپور،1387:ص14)
3.روابط و سیاست خارجی ایران و عراق؛پس از صدام:
عراق جدید برای جمهوری اسلامی ایران فرصتها و تهدیداتی را توأماً در برداشته است و این امر ضرورت اتخاذ استراتژی مناسب با تحولات مزبور را ایجاب کرده است. حذف رژیم بعث در عراق که همواره به عنوان عامل تنش و ناامنی منطقهای عمل میکرد و قدرتیابی مبارزان و گروههای مردمی شیعی در عراق که طی 33 سال گذشته از حمایتهای بیدریغ جمهوری اسلامی ایران برخوردار بودهاند، طبعاً از سوی جمهوری اسلامی ایران تحولی بسیار مثبت تلقی میشود. اما در عین حال حضور نیروهای آمریکایی در عراق، بیثباتی، ناامنی و گسترش شکاف قومی – مذهبی و در نتیجه افزایش احتمال تجزیه عراق نیز از جنبههای منفی تحولات مذکور از دیدگاه ایران بوده است.
با توجه به تهدیدات و فرصتهای یاد شده، راهبرد ایران در عراق بعد از سقوط صدام بر مبنای مشارکت فعال و سازنده برای کمک به دولت و مردم عراق استوار بوده است. سیاست ایران از اهداف و ابعاد متعددی برخوردارست که عمدهترین آنها دولتسازی براساس الگوی دموکراتیک مبتنی بر رأی اکثریت مردم، همکاری با دولت عراق برای ایجاد امنیت و توسعه عراق و افزایش رفاه و اشتغال مردم و همچنین نهادینهسازی روابط یا ایجاد روابط استراتژیک بین دو کشور میباشند
جمهوری اسلامی ایران حمایت از همه دولتهای عراق پس از صدام و کمک به آنها در جهت ایجاد ثبات وامنیت در این کشور را در کانون سیاست خارجی خود قرار داده است. در این راستا، جلوگیری از شکلگیری کانونهای تهدید امنیتی در عراق، برقراری و ایجاد ارتباطات مستحکم با همه گروههای عراقی از جمله شیعه، کرد و سنی و حمایت از آنها در اولویت قرار گرفته است. ( واعضی،1386،csr.ir)
4. چالشها و اشتراکات با جمهوری اسلامی ایران
حذف رژیم صدام نه تنها حذفِ خطر پرچالش ترین واحد در منطقه خلیج فارس و شرق خاورمیانه محسوب میشد که تقریبا نسبت به خاک تمامی همسایگان خود مطامع ارضی داشت بلکه فروپاشی حکومتی بود که بیشترین چالشهای امنیتی را پس از انقلاب اسلامی ایران از طرق تهاجم نظامی، حمایت از ضد انقلاب، فشارهای سیاسی و فشارهای تبلیغاتی برای جمهوری اسلامی ایجاد کرده بود.
اگر چه سقوط صدام موجب شد که «شیعیان و کردهای سنی دوستِ ایران»قدرت را در بغداد بدست گیرند با این وجود اشغال طولانی مدت عراق برای ایران مطلوب نبود چرا که این ذهنیت را پس از تهاجم ارتش آمریکا به افغانستان و عراق تقویت میبخشید که ایالات متحده در پی محاصره استراتيیک مرزهای جمهوری اسلامی ایران است و پس از عراق، واشنگتن ارتش خود را به سوی سوریه و سپس ایران گسیل خواهد کرد.
عراق، عرصه ای است که جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا به عنوان دو رقیب و دشمن دیرینه بیشترین میزان از تفاهم و اشتراک منافع را در آن تجربه کرده اند(Katzman,2012:pp47-49)با وجود این همگرائی های بی سابقه میان تهران-واشنگتن،ایران و آمریکا به عنوان دو قدرت دارای منافع در عراق دارای تعارضات متعددی هستند.
1-4.چالشهای ایران و آمریکا در عرصه عراق
1-1-4. حضور نیروهای خارجی در عراق:
نارضایتی مردم از رژیم بعث و عدم مقاومت جدی مردم در مقابل نیروهای اعتلاف موجب آن نشد که حضور نیروهای غربی درعراق به پدیده منفی اشغالگری تبدیل نگردد، ظهور این پدیده و پیامد های آن بسیاری از طرح ها و برنامه های پیش بینی شده را بر هم زد، به گونه ای که ادامه این وضعیت مسیر جریان و تحولات را با تغییر مواجهه ساخت(منصوری،1385:ص169)اگر چه از ابتدا رویکرد مشترکی میان همه گروه های داخلی، واحد های منطقه ای و سازمان ها و کشورهای بین المللی در قبال تهاجم و استمرار حضور نظامی نیروهای ائتلاف در عراق وجود نداشته است اما با گذشت 9سال از سقوط صدام بسیاری از گروه ها و سازمانهای داخلی،منطقه ای و بین المللی خواهان خروج نیروهای نظامی خارجی از عراق هستند.
در زمینه چالش ناشی از حضور این نیروها در عراق و تاثیر آن بر منافع ملی ایران، استدلال محوری این است که این حضور نه تنها تهدیدات امنیتی جدیدی را برای این به همراه داشته بلکه به نوعی مانع از گسترش نفوذ و قدرت و افزایش نقش ایران در دامنه فرهنگی، سیاسی و امنیتی خود میشود(برزگر،1386: ص147) علاوه بر این تداوم حضور آمریکا در عراق منجر به شکاف میان ایران و کشورهای منطقه خواهد شد بدین معنی که عدم استقلال حکومت مرکزی در سایه حضور گسترده سیاسی-نظامی نیروهای خارجی موجب ساخت غیر طبیعی و ناپایدار حکومت و سامان سیاسی عراق می گردد و زمینه برای دخالت کشورهای منطقه در عراق و متعاقب آن باز شدن جبهه شیعه – سنی یا عربی- فارسی فراه می گردد در صورتی که در روند طبیعی فرایند سیاسی عراق با توجه به بافت اجتماعی،فرهنگی و مذهبی آن بدون دخالت کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای در راستای منافع ملی جمهوری اسلامی ایران است.
به طور کلی هموارتر شدن زمین های گسترش نفوذ فرهنگی و اطلاعاتی آمریکا، افزایش تهدید رژیم صهیونیستی، گسترش حضور ناتو در منطقه همراه با محاصره استراتژیک ایران از مهمترین چالشهای داخلی، ملی و منطقه ای ایران و آمریکا پس از اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف به شمار میروند (رازانی،1384:صص82-270) که ادامه اشغالگری بر ابعاد آن می افزاید.
2-1-4.ماهیت دولت عراق
حمله به عراق که در طرح خاورمیانه بزرگ نومحافظه کاران آمریکا به عنوان مرحله نخست ایجاد دگرگونی در ساختار این منطقه تلقی می شد، در جهت تبدیل عراق به یک دولتِ سرمشقِ دموکراتیک و لیبرال منطبق با نسخه آمریکا برای تمام کشورهای خاورمیانه بود، بر اساس طرح اولیه آمریکا، عراق به کشوری دموکراتیک و لیبرال با نقش برجسته شیعیان سکولار، به رهبری افرادی مانند ایاد علاوی به عنوان دولتی سرمشق در دنیای عرب، همکار استراتژیک آمریکا و دارای مواضعی آشتی جویانه مانند ترکیه در قبال رژیم صهیونیستی، موازنه گرا و حتی رقیب ایدئولوژیک ایران تبدیل می شود(واعظی،1378: صص22-23).
اشتباه محاسباتی آمریکا در برآورد توان نیروهای متعارض مسلح، عدم همراهی کشورهای عرب ی همسایه عراق، عدم شناخت صحیح جامعه عراق و یکجانبه گرائی در تدوین نقشه راهِ عراق موجب شد که نه تنها سکولارها در عراق طی انتخابات گوناگون به حاشیه روند بلکه محیط داخلی عراق با بحران های امنیتی،سیاسی و اقتصادیِ متعددی همراه شود.ایالات متحده برای جبران سیاست یکجانبه گرائی، سیاستهائی از جمله حمایت از شیعیان، حمایت از اهل تسنن، افزایش نیرو، تعامل با همسایگان عراق و سر انجام خروج ارتش از این کشور را در پیش گرفت(فلسفی و زروندی،1390: صص190-195)
اگر چه این مساله که هیچ رژیمی بدون مشارکت فعال عناصر شیعی در عراق توان شکل گیری را ندارد و بازگشت حزب بعث به قدرت امکان پذیر نیست برای آمریکا مسلّم است اما واشنگتن سعی می کند در هر دو مساله نگاه خود را اعمال نماید به همین لحاظ از یک سو از شیعیان سکولار برای به قدرت رسیدن حمایت می کند و از سوی دیگر خواهان ایجاد تعادل میان شیعیان و اهل تسنن با مشارکت نسبی عناصر حزب بعث می باشد.
3-1-4.نقش عراق در نظام امنیتی خلیج فارس
نظم زمانی محقق می گردد که روابط بین بازیگران و صرف نظر از مساله عدالت، قابل پیش بینی و کنترل شده باشد و هیچگونه حرج و مرجی در آن وجود نداشته باشد. (ذاکریان،1389:صص140-141)
اهمیت فوق العاده خلیج فارس،حضور قدرتهای بزرگ و تزاحم منافع بازیگران منطقه ای و مداخله گر موجب شده است تا الگوهای امنیتی در این منطقه در طول یک قرن اخیر، عمدتا وارداتی و طبعاً ناپایدار باشد،چنین وضعیتی را علاوه بر غیر بومی بودن مدل های امنیتی ، باید در تنش های سیاسی، تاریخی و هنجاری موجود در میان بازیگران منطقه ای جستجو کرد که موجب شده است نه تنها اجماع بر روی مدل امنیتی بومی که مورد توافق همه اعضاء باشد با دشواری روبرو گردد بلکه امنیت در منطقه خلیج فارس به مساله ای شکننده تبدیل گردد.
همین تجربه حاکی است که امنیت منطقه خلیج فارس غیر قابل تفکیک و تقسیم است و هر چالش منطقه ای در یک منطقه از خلیج فارس تاثیر مستقیم و سریعی بر تحولات سایر کشورهای منطقه خواهد گذاشت.
به طور کلی الگوهای غالب مدیریت امنیتی در داخل" مجموعه های امنیتی منطقه ای"در خلیج فارس از قرن 17 میلادی تا کنون شامل الگوهای زیر می باشد:
الف:الگوی صلح بریتانیائی ؛در دوره ای که انگلستان دارای سیطره کامل بر هند و خلیج فارس بوده است
ب:الگوی دو ستونی نیکسون
ج:الگوی امنیتی در دوران جنگ سرد که شامل هژمونی غیر مستقیم پنهان (1945-1957)،موازنه غیر مستقیم غرب و شرق(1957-1960) و هژمونی غیر مستقیم آشکار از 1960تا پیروزی انقلاب اسلامی می شود.
د:الگوی امنیتی شورای همکاری خلیج فارس
ه:نظم هژمونی – چالشگر که شامل دو دوره چیروزی انقلاب اسلامی تا 1991 و 1991 تا 11 سپتامبر2001 می شود.
و: نظم امنیتی خلیج فارس پس از 11 سپتامبر که اعمال نفوذ مستقیم آمریکا با هدف اثبات هژمونی این کشور در منطقه را در بر داشته است.
مطالعه نظام امنیتی موجود منطقه خلیج فارس از قرن 17م تا کنون این نتیجه را به دنبال دارد که اولا در شکل گیری الگو های یاد شده واقعیات سیاسی و اجتماعی و ملاحضات امنیتی کشورهای منطقه نادیده گرفته شده اند، دوم اینکه اکثر الگوهای یاد شده غیر بومی و به صورت آشکار و نهان "مداخله گرمحور"بوده اند، سوم اینکه هیچکدام از الگوهای یاد شده نه تنها در برگیرنده ی همه ی کشورهای پیرامون خلیج فارس نبوده اند بلکه در مقاطی سعی شده است با عضو نمودن کشورهای منطقه ای غیر هم مرز با خلیج فارس و حتی سازمانهای مثل ناتو ،خلع قدرت موجود را جبران نمایند.
عراق بعثی همواره به عنوان کشوری غیر قابل اعتماد ، مخل امنیت با گرایش های شدید توسعه طلبی شناخته می شد، عراق در دوران سلطه حکومت بعث، نسبت به اکثر کشورهای همسایه دارای مطامع ارزی بوده است، به ایران و کویت مستقیما حمله نظامی کرده و در چندین نوبت با کشور عربستان وارد درگیری های نظامی محدود شده است و گاها بخشهائی از سرزمین های این کشور را اشغال کرده است.
در شرایط فعلی قطب عربستان و شورای همکاری خلیج فارس طرفدار حفظ وضع موجود هستند در حالی که ایران و عراق از تغییر نظام امنیتی خلیج فارس حمایت میکنند (بزرگمهری،1383:ص243) که البته این به معنی همگرائی تهران-بغداد در شکل دهی نظم امنیتی جدید در خلیج فارس نیست.
ایالات متحده تلاش دارد از نزدیک شدن عراق به ایران و شورای همکاری خلیج فارس جلوگیری کند، اگر چه نگرانی آمریکا از آینده سیاسی بغداد موجب شده است که تمایل چندانی به تقویت گسترده نیروی دریائی عراق نداشته باشد(Mausner,2011:PP25-29)اما تلاش دارد عراق را در نظم امنیتی مورد نظر خود وارد سازد به عبارتی ایالات متحده با اعطای نقش بالانس دهنده به عراق از یک سو مانع از قدرت اجرای نظم مورد نظر جمهوری اسلامی و شورای همکاری خلیج فارس می گردد و از سوی دیگر نظام مورد نظر خود را که ایالات متحده در محور آن قرار دارد به اجرا در آورد.
4-1-4.منابع انرژی عراق
عراق سومین دارنده نفت خام جهان پس از عربستان و ایران و یکی از اعضای مهم اوپک است. اقتصاد این کشور و درآمد مردم عراق به شدت وابسته به درآمدهای نفتی است. از اینرو هرگونه دگرگونی در این حوزه می تواند پیامدهای اقتصادی و امنیتی قابل توجهی را به دنبال داشته باشد.
بررسی قانون جدید نفت عراق نشان میدهد که خصوصی کردن بخش نفت این کشور یکی از مهمترین خواسته های ایالات متحده در این زمینه می باشد. از نگاه بین المللی تصویب این قانون می تواند با انتقال کنترل تولید نفت عراق به آمریکا، کشورهای صادر کننده نفت از جمله ایران را متاثر نماید.
رویکرد اصلی قانون جدید نفت عراق معطوف به سه موضوع اساسی خصوصی سازی بخش نفت،حمایت گسترده از شرکت های بین المللی برای توسعه بخش خصوصی عراق و استفاده از سیستم «موافقت نامه مشارکت در تولید» در توسعه میادین نفتی و تدوین قرارداد با شرکتهای بین المللی نفت است.
قانون جدید نفت عراق از چند جهت میتواند اقتصاد ایران را تحت الشعاع قرار دهد که کاهش قدرت اوپک و تاثیر منفی در بخش سرمایه گذاری خارجی در بخش نفت از جمله آنهاست، علاوه بر این حضور شرکتها با فناوری بالا در بخش پتروشیمی عراق و تولید محصولات پتروشیمی به وسیله این شرکتها، بازارهای منطقه ای محصولات پتروشیمی ایران را تحت تاثیر قرار خواهد داد و متعاقبا صادرات این محصولات از سوی ایران را با کاهش روبرو خواهد ساخت. (حسن زاده و قربانی،1387:صص108-116).
6-1-4.ساماندهی امنیت داخلی عراق
به خطر افتاده امنیت منطقه و جهان توسط رژیم صدام مهمترین دلیل آمریکا برای حمله به این کشور بود، با سقوط حکومت بعثی و تاسیس دولتهای موقت و قانونی پس از صدام امنیت به مهمترین دغدغه عراق جدید،آمریکا و جمهوری اسلامی که هر کدام به دلایلی خواهان استقرار آن بودند شد. اگر افغانستان بهترین مکان برای القاعده جهت آموزش نظامی و عملیاتی بود، ناامن شدن عراق به دنبال اشغال آن،این کشور به بهترین مکان برای القاعده جهت اجرای عملیات و ایجاد یک کارگاه آموزش عملیاتی در سراسر عراق تبدیل کرد. آمریکا تا کنون به گونهای رفتار کرده که این فرضیه را تقویت میکند که هم القاعده به آمریکا نیازمند است و هم آمریکا برای اجرای سیاستهای خود در منطقه نیازمند به حفظ القاعده است ( واعضی،1386،csr.ir)
عراق نمونه آشکار وجود شکاف عمیق میان روند دموکراسی سازی و امنیت سازی و تاثیر آن بر کشورهای همسایه از جمله جمهوری اسلامی ایران است(برزگر،1386:ص150)اگر چه ایالات متحده به صورت کلی خواهان استقرار امنیت و ایجاد تشکیلات نظامی و امنیتی در عراق است اما سامان مورد نظر آمریکا سیستمی آمریکائی تحت نظر و نفوذ ویژه نظامیان آمریکائی است این مساله را به وضوح می توان در گزارش گروه تحقیق بیکر-همیلتون مشاهده کرد(بیکر و همیلتون،1385:صص90-104)
2-4.اشتراکات ایران و آمریکا در عرصه عراق
1-2-4.مبارزه با تروریسم
ایران و آمریکا از محدود بازیگران موثرِ حاضر در عراق هستند که عزم جدی برای مبارزه با تروریسمِ ضد مردمی ، ضد دولتی و خشونت های مذهبی در این کشور دارند تا حدی که مساله دو رقیب استراتژیک یعنی آمریکا و ایران را به میز مذاکره کشاند. تمامی کشورهای عربی همسایه عراق (به جز کویت) پیش از حمله نیروهای ائتلاف به این کشور مخالفت خود را با این تهاجم اعلام کرده بودند و اگر چه نهایتا از خاک و آسمان انها برای حمله به عراق استفاده شد اما اعراب هرگز حاضر به همکاری برای برقرای امنیت در عراقِ جدید نبودند.(نصر،1387:ص233-245).
برای مهار شورش ها و بحران های موجود در عراق و برقرای ثبات و امنیت نسبی در این کشور، ایالات متحده نیاز مبرم به توافق با کشورهای همسایه از جمله مهمترین آنها یعنی ایران دارد به ویژه اینکه دولت مردان آمریکائی متوجه شده اند ثبات و آرامش در عراق بدون همکاری با ایران امکان پذیر نیست(یزدانی و تویسرکانی،1385:صص92-94)
ایدئولوژی ضد غربی و ضد شیعی گروه های تکفیری موجود در عراق خصوصا خشونتهای گسترده صورت گرفته توسط شاخه عراقی سازمان القاعده که با ماهیتی بنیادگرایانه و رویه ی همزمان ضد آمریکائی و ضد شیعی در سال 2004تشکیل شده بود موجب شد که جمهوری اسلامی از یک سو و ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر به اتحادی طبیعی علیه تروریسم تبدیل شوند.
2-2-4.برقرای امنیت داخلی و تثبیت دولت ملی عراق
اگر چه بیشتر کشورهای خاورمیانه دارای تنوع قومی، فرهنگی و مذهبی هستند اما این مساله در عراق به دلیل فقدان وجود دولت-ملت قوی همواره موجب درگیری ها و تعارضات خونین بوده است، با وجود اکثریت شیعی جمعیت عراق، این کشور از زمان استقلال تا سقوط صدام همواره تحت سیطره اهل تسنن بوده است. سقوط صدام و سامان دهی قدرت در عراق بر اساس رای مردمی با توجه به اکثریت شیعیان، نخبگان شیعی را در راس قدرت و به تبع دیگر گروه های قومی و مذهبی را با توجه به میزان جمعیتشان در مراحل بعد قرار داد.
اگر چه عراق کشوری با اکثریت جمعیت شیعی محسوب میشود اما اهل تسنن عراق و کشورهای عربی، عراق را کشوری عضو دنیای تسنن عربی می دانند و سقوط دولت سنی بعثی را به مثابه به قدرت رسیدن شیعیان و تقویت ژئوپولتیک شیعه در خاورمیانه بر می شمارند،به عبارتی دیگر با وجود بحران سازی های مکرر رژیم بعث در منطقه و چشم داشت صدام به خاک کشورهای همسایه خود، هیچکدام از کشورهای عربی مایل به جایگزینی یک حکومتی شیعی به جای حکومت سنی مذهب بغداد نبودند و در موقعیت های مختلف از جمله اجلاس 2003شرم الشیخ مخالفت خود با حمله آمریکا به عراق را اعلام داشتند، از نگاه کشورهای محافظه کار عرب تشکیل دولت شیعی در عراق یعنی آغاز فصل جدید در تعاملات سیاسی- امنیتی خاورمیانه و تشدید شکاف در جهان عرب و تضعیف هرچه بیشتر آن(آیتی،1389:ص227)
از نگاه حاکمان سنی کشورهای عربی، عراق بخشی مهمی از "هلال شیعی"در خاورمیانه است،از سوی دیگر قدرت گيري شيعه، هرچند ابتدا ممكن است پيامدهاي فرهنگي و مذهبي داشته باشد ، درنهايت ، ايران را در « رأس جريان احياي شيعه »قرار خواهد داد.از نگاه آنان قدرت گیری شیعه در عراق، خیزش ایران برای دست یابی به قدرت منطقه ای و رشد شیعیان در افغانستان، پاکستان، بحرین، لبنان و آذربایجان سه پایه قدرت شیعه در منطقه محسوب میگردد(حاجی یوسفی،1388:ص166)
علاوه بر دلایل استراتژیک و ایدئولوژیک دغدغه های امنیتی برخی از همسایه گان عراق از جمله عربستان و سوریه موجب شده است که استراتژی زمین گیر کردن آمریکا در عراق در دستور کار آنها قرار گیرد. مساله امنیت و تضعیف حکومت شیعی عراق دو محوری است که کشورهای عربی همسایه عراق(حد اقل از سال2003تا2007) اساس کار خود را بر آن نهاده اند.
با توجه به اینکه ناامنی و ضعف حکومت مرکزی در عراق بستری مناسب برای حضور گروه های تروریستی را که عمدتا رویکردی ضد شیعی دارند در این کشور افزایش میدهد و همچنین فضای تنفسی گروه های مسلح ضد جمهوری اسلامی ایران را گسترش می بخشد لذا شکست دولت شیعی عراق و ضعف«دوستان ایران» و نهایتا کناره گیری آنان مساله ای است که موجب همگرائی نسبی جمهوری اسلامی با آمریکائی گردد که شکست دولت مرکزی عراق را به مثابه هزینه های سنگین سیاسی، اقتصادی و نظامی برای خود می داند.
اگر چه ایالات متحده ترجیح می دهد دولتی با ماهیت سکولار قدرت را در بغداد در دست بگیرد اما واشنگتن به این نتیجه رسیده است که وجود دولتی مقتدر در بغداد با وجود نزدیکی به تهران بهتر از ایجاد خلاء سیاسی، استمرار ناامنی و ناپایداری سیاسی در عراق است.
از یک سو جمهوری اسلامی ایران با تلاش برای برقرای تعامل میان گروه های شیعی و اقناع آنان به پرهیز از اقدامات یکجانبه و از سوی دیگر آمریکا با فشار بر کشورهای عربی همسایه عراق برای جلوگیری از حمایت آنان از گروه های تروریستی و تشویق این کشورها برای کنار آمدن با واقعیات سیاسی عراقِ جدید تلاش دارند ثبات را در عرصه عراق حاکم سازند.اگر چه ممکن است تعارضات جمهوری اسلامی ایران و آمریکا پس از استقرار دولت مرکزی قوی در عراق و ثبات سیاسی در این کشور مجددا آغاز شود اما تهران و واشنگتن در حال حاضر هرکدام بنا به دلایل مورد نظر خود حمایت از دولت مرکزی عراق را در دستور کار قرار داده اند.
شواهد نشان میدهد که دو کشور ایران و آمریکا از یک سو نیازمند همکاری های متقابل امنیتی در حوزه های بحرانی می باشند و از سوی دیگر دارای تضادهای ایدئولوژیک بوده و هر یک تلاش دارند تا حقانیت خود را در روند رقابت های استراتژیک آینده بازسازی کنند. به عبارت دیگر الگوی رفتاری ایران و آمریکا نه تنها نشانه هائی از همکاری متقابل را منعکس می کند بلکه به موازات چنین همکاری هائی می توان جلوه هائی از تعارض و اختلاف نظر را نیز مورد ملاحضه قرار داد.به همین دلیل است که روابط ایران و آمریکا را باید در چارچوب «همکاری های نامتقارن» تحلیل نمود(متقی،1388:صص14-15)
3-2-4. وحدت عراق و عدم تجزیه این کشور
یکی از محدود مسائلی است که در عرصه عراق تمامی کشورهای خاورمیانه به جز رژیم صهیونیستی صراحتا از آن حمایت می کنند، یکپارچگی عراق است.این مساله برای جمهوری اسلامی ایران مساله ای امنیتی، برای اعراب مساله ای هویتی و برای ایالات متحده آمریکا دارای ماهیتی سیاسی است.
از آنجا که تجزیه عراق به سه کشور شیعی، سنی و کردی با توجه به وجود اقلیت های قومی سه گانه ی یاد شده در کشورهای همجوارِ عراق، موجب تحریک اقلیت ها برای به وجود آمدن وضعیتی شبیه به همکیشان خود در عراقِ تجزیه شده می گردد لذا نه ایران نه ترکیه و نه سوریه و عربستان با هر گونه اقدامی که منجر به تجزیه عراق باشد مخالفت می ورزند.
ایالات متحده نیز تمایل ندارد خود را به عنوان کشوری مداخله گر و تجزیه طلب معرفی نماید از سوی دیگر آمریکا وجود کشوری با اکثریت مطلق شیعی با ذخایر بالای انرژی در بخش شمال غربی خلیج فارس را زنگ خطری برای حرکتهای مشابه در عربستان و بحرین و تغییر توازن امنیتی در منطقه خاورمیانه به نفع جمهوری اسلامی ایران می داند. لذا اگر چه تهران و واشنگتن هر کدام دلایل متفاوتی را برای حمایت از یکپارچگی عراق دنبال می کنند اما نهایتا مساله «وحدت ارضی» این کشور به مساله ای برای نزدیکی آمریکا و ایران در عرصه عراق تبدیل شده است.
مساله اصلی در شرایط حاضر،تلاش کردها برای خودمختاری بیشتر در چارچوب مرزهای سیاسی عراق است. در شرایط وجود و تقویت رقابت میان شیعیان و سنی ها،گروه های کرد عراقی به صورت آرام و تدریجی به سمت تحقق خواسته نهائی خود یعنی تشکیل یک حکومت مستقل کردی پیش می روند،سایقه تقویت و وجود ارتش مستقل،حکومت و پارلمان محلی مستقل،اقتصاد و روابط خارجی مستقل،قانون اساسی،پرچم،زبان و... همگی مثال های بارزی از تلاش گروه های سیاسی کرد در جهت حرکت به سوی تحقق یک حکومت مستقل می باشد(برزگر،1386:ص201)
نتیجه:
پژوهش حاضر به دنبال اثبات این فرضه بود که اگر چه اوباما با شعار تغییر در آمریکا به قدرت رسیده است و برخی از روشها و ابزار ایالات متحده در رسیدن به اهداف این کشور در مناطق مختلف جهان مورد بازنگری قرارگرفته است اما این تغییرات را نمی توان تغییراتی بنیادین در اهداف و اصول سیاست های جهانی و حتی منطقه ای آمریکا دانست.
عبور از یکجانبه گرائی،رویکرد نرم افزاری و توجه به بعد اقتصادی و فرهنگی از جمله مسائلی است که می توان از آنان با عنوان تغییرات مد نظر اوباما در منطقه خاورمیانه و عراق به عنوان مهمترین مساله آمریکا در این منطقه یاد کرد.
پژوهش حاضر کوششی بود برای بررسی شرایط مختلفی که موجب این تغییرات گردیده است همچنین تلاش شده است که در خلال بررسی تفاوت های موجود در نگاه تیم بوش و اوباما به واکاوی تعارضات و اشتراکات منافع جمهوری اسلامی ایران و امریکا در عرصه عراق بپردازد.
منابع و مآخذ
الف. منابع مکتوب
فارسی:
- آیتی،علیرضا(1389)،عراق کانون تاثیر گذار،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،تهران.
- امامی،حسام الدین(1370)،صدام و بحران خلیج فارس،انتشارات جاویدان،تهران.
- امیرعبداللهیان،حسین(1378)،استراتژی مهار دوگانه،انتشارات بعثت،تهران.
- امیرعبداللهیان،حسین(1386)،دموکراسی متعارض ایالات متحده آمریکا در عراق جدید،مدیا، تهران.
- برزگر،کیهان(1386)،سیاست خارجی ایران در عراق جدید، مرکز تحقیقات استراتژیک،تهران.
- بزرگمهری،مجید(1383)،آموزه نظامی-امنیتی آمریکا در خلیج فارس پس از جنگ عراق،الگوی احتمالی؛مجموعه مقالات پانزدهمین همایش بین المللی خلیج فارس ،جلد اول، به کوشش پرویز افشاری،دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی،تهران.
- بلوم،ویلیام(1386)،کشتن امید؛مداخله ارتش آمریکا و سیا پس از جنگ جهانی دوم،ترجمه منوچهر بیگدلی خمسه،اطلاعات،تهران.
- تمنّا،فرامز(1387)، سیاست خارجی آمریکا در افغانستان، پژوهشکده مطالعات راهبردی،تهران.
- حاجی یوسفی،امیر محمد(1388)،هلال شیعی؛تهدیدها و فرصت ها،دانش سیاسی،سال پنجم،شماره اول، بهار و تابستان.
- حسن زاده،محمد و عادل قربانی(1387)، تحلیلی بر قانون جدید نفت عراق و آثار آن بر امنیت اقتصادی ایران، موسسه تحقیقاتی اقتصاد پویا، تهران.
- ذاکریان،مهدی(1389)، خاورمیانه پژوهی؛بحران غزه و عراق، انتشارات دانشگاه امام صادق، جلدچهارم، چ اول،تهران.
- رازانی،احسان(1384)، پیامدهای حضور نطامی آمریکا در عراق بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران،سازمان عقیدتی سیاسی ناجا،تهران.
- سجادپور، محمدکاظم(1387)،معنی و مفهوم انتخاب اوباما؛ بازسازی رهبری، همشهری دیپماتیک، شماره30و31، آذر و آبان.
- قهرمانپور،رحمان(1387)،جهان پیش روی اوباما، همشهری دیپلماتیک، شماره 30و31، آذر و آبان.
- گوهری مقدم،ابوذر(1386)،سیاست خارجی آمریکا پس از 11سپتامبر،مرکز اسناد اقلاب اسلامی،تهران.
- متقی،ابرهیم(1388)، همکاری نامتقارن ایران و آمریکا در دوران اوباما، روابط خارجی، سال1، شماره3،پائیز.
- منصوری،جواد(1385)،آمریکا و خاورمیانه، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران.
- موسوی،محمد علی و الهام کدخدائی(1390)،روند تصمیم گیری در سیاست خارجی آمریکا، فصلنامه روابط خارجی،سال3،شماره2،تابستان.
- نصر،ولی(1387) پیامدهای منطقه ای ناشی از احیای شیعی در عراق در سامان سیاسی در عراق جدید، به کوشش امیر محمد حاجی یوسفی و احمد سلطان خواه،دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی،تهران.
- هادیان، ناصر(1387)سیاست خارجی اوباما، همشهری دیپلماتیک، شماره30-31،آذر و آبان.
- واعظی،محمود(1387)رویکرد گروه های داخلی عراق به ایران و آمریکا، در عراق پس از صدام و بازیگران منطقه ای،پژوهشکده تحقیقات استراتژیک، تهران.
- یزدانی،عنایت الله و مجتبی تویسرکانی(1385)دگرگونی های سیاسی عراق و روابط ایران و آمریکا،اطلاعات سیاسی و اقتصادی،سال20،شماره 9و 10،خرداد و تیر.
لاتین:
-Haass.Richard(2008),Restoring The Balance,Broking,unaited state.
- Katzman, Kenneth(2012) Iran: U.S. Concerns and Policy Responses, Congressional Research Service,us.
- Landler. Mark(2011), Iraq, a War Obama Didn’t Want: Shaped His Foreign Policy, new york times, December 17.
-Mausner. Adam, Charles Loi & Peter Alsis(2011) US Strategic Competition with Iran: Competition in Iraq ,SCIS,Washington DC.
-Mckay.David .H(2004)American Politics And Society,Blackwell Publishing ,Unite states .
-Rubin.burry(1982), United State-Iraq Rilation,In a Spring Thaw,Tim Niblock,Iraq: The Contemporary State,London.
ب:سایت ها
- واعظی.محمود، تعامل ایران و آمریکا در عراق(تاریخ مراجعه به سایت خرداد91)
http://www.csr.ir/departments.aspx?lng=fa&abtid=07&&depid=44&semid=1463
http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/18971.html/
Joyce.battle, The U.S. Tilts toward Iraq, 1980-1984,see in 6/12/2012 in:
http://www.gwu.edu/~nsarchiv/NSAEBB/NSAEBB82/