چیزهائی که مرد عجیب اصلاحات در بوشهر گفت و چیزهائی که نگفت!

من برخلاف کسانی که صادق خرازی را مغز متفکر اصلاحات، پیوند دهنده جناحین چپ و راست، لابی پنهان اصلاح طلبان با حاکمیت و دیپلمات جذاب می دانند، ترجیح میدهم او را "مرد عجیب اردوگاه اصلاحات" بنامم.

کاری به امورات و روابط فامیلی  و کلکسیون و سبک زندگی اش ندارم، اینکه این بزرگوار چطور با مدرک زیر دیپلم عضو شورای مرکزی و معاون ستاد تبلیغات جنگ شورای عالی دفاع شدند، بماند! اینکه چطور با مدرک دیپلمی که بعدها می گیرد، میشود مشاور وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی و کمی بعد با همان مدرک می شود سفیر ایران در سازمان ملل متحد، بماند.

اینکه یکروز به تعریف و تمجید از مقام معظم رهبری می پردازد و دم از استراتژیست بودن ایشان می زند و روز دیگر چنین می گوید که "برخلاف خواست قدرت، در سال 76 دوم خرداد پدید آمد و بازهم در سال 92، برخلاف میل قدرت مطلقه، آقای روحانی سر کار آمدند." را می گذاریم به پای ذهن پر مشغله ایشان.

با، اینکه یکروز از خاطراتش با قاسم سلیمانی و شهید خرازی و شهید همت  در گلستان می گوید و روز دیگر با اصلاح طلبان خاص به گرمابه می رود، کاری نداریم. با، اینکه میگویند لیست اصلاح طلبانی که به کشور خیانت کرده اند را در اختیار دارم! و اینکه چرا این لیست و مدارکش را در اختیار قانون نمی گذارد کاری نداریم.

با، اینکه ایشان با کدام منطق گفته است " احتمال دارد که من هم برای انتخابات ۹۶ بیایم"، فعلا کاری نداریم، بگذریم. رفت و رفت و رفت تا "دیپلمات جذاب" برای سخنرانی به بوشهر آمد، بیاناتی فرمودند که اینبار اتفاقا خیلی هم به ما ربط دارد.

ظاهرا قرار بود ایشان برای سالروز دوم خرداد دعوت شوند که کسالت، موجب تغییر برنامه می شود و چه کسی دم دست تر از صادق زیبا کلام! زیباکلام دعوت می شود اما این صادق نتوانست جای خالی آن صادق را بگیرد و کام اصلاح طلبان بوشهری را آنچنان که باید و شاید شیرین نکرد. زیباکلام در دوم خرداد در بوشهر حرفهائی زد که به جز آن بخشِ کوبیدن دولتِ گذشته، چندان به مذاق اصلاح طلبان خوش نیامد.

به هر تقدیر صادق خرازی بار دیگر به بوشهر دعوت می شوند اما این بار به مناسبت  سالروز 24 خرداد. از همه حواشی و سخنرانی و مدعوین و مستمعین 3 نکته بیش از همه عجیب است.

1- جلسه سخنرانی یا همایش مسئولین!

کافیست به تصاویر منتشر شده از سخنرانی ایشان، نگاهی گذرا بیندازید، آنهائی که چهره مسئولین بومی بوشهر را می شناسند بیشتر معنای حرفم را می دانند، به جرات میتوانم بگویم بیش از 80% از کل جمعیت حاضر در سالن سخنرانی، مسئولان و همراهان آنها بودند، از شهرداران و بخشداران گرفته تا روئسای ادارات و فرمانداران و مدیران کل و معاونان استاندار، اگر شخص استاندار هم در جلسه حضور می داشت، میتوانستند همانجا یک جلسه شورای اداری استانی نیز تشکیل دهند! این مساله چنان آشکار بود که یکی از رسانه های مطرح اصلاح محلی، از خرازی به عنوان "اصلاح طلب دولتی" یاد کرد.

ای بسا اگر دوستان کامران نجف زاده در خبر 20:30 از داستان مطلع شوند، خوراک خوبی برای "صرفا جهت اطلاع" فراهم کنند! بگذریم، این مساله مهمی نیست.

2- کشور را بسیجی ها از جنگ نجات دادند نه آقای روحانی

ایشان در بخشی از سخنانشان گفته اند: "در دولت های نهم و دهم... عنقریب می رفت که سرنوشت کشورهای همسایه نصیب مان شود، ولی انتخابات 24 خرداد 92 سایه جنگ را از کشور برداشت."

این جمله را باید قاب گرفت و بر سر مزار تک تک شهدای مدافع حرم گذاشت! آقای دیپلمات ما مانده ایم دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را، مانده ایم تعریف و تمجیدهایتان از سردار قاسم سلیمانی را باورکنیم یا شنیدن علت امنیت در کشور را. با این تفسیر احتمالا علت عقب نشینی نسبی آمریکا در خلیج فارس و عقب نشینی ذلیلانه صدام نیز هیچ ربطی به شهید نادر مهدوی و همرزمانش در خلیج فارس و رشادت های رزمندگان اسلام در جبهه ها نداشته و صرفا بخاطر روی کار آمدند آقای هاشمی بوده، احتمالا جورج بوش هم بخاطر روی کار آمدن دولت آقای خاتمی به ایران حمله نکرده.

آقای خرازی عزیز! آرامش و امنیت و اقتدار این مملکت از صدقه سر بسیجی ها و پاسدارهائیست که مصداق بارز "الذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله" هستند، نه انتخاب این و آن.

سایه جنگ را محمود بیضائی و رسول خلیلی و محرم ترک و محمد احمدی جوان و اسماعیل حیدری و عباسعلی علیزاده و کمیل قربانی و مجتبی زوالفقار نسب و نادر حمید و حمید مرادی و امثال اینها از سر ملت دور کردند نه این وزیر و آن کابینه.

می ترسم اگر کسی چیزی نگوید، شما افتخارات و پیروزی های ایران در جبهه های 8 سال دفاع مقدس را مرهون تدابیر و طرح هایتان در ستاد پشتیبانی و تبلیغات جنگ بدانید نه شهادت ها و رشادت های رزمندگان!

3- ابوالمصائبی به نام احمدی نژاد

 "شریک نامطئن اصلاح طلبان" در بخشی از سخنان خود گفتند، "دولت احمدی نژاد با شعارهای آسمان کوب خود کشور را به مرز جنگ و سرکوب کشاند"، و گفتند "نتیجه حماسه 24 خرداد پاسخ نه به تفکری است که دروغ، فریب و سیاهی را بر ایران حاکم کرده بود"، و گفتند "پدیده احمدی نژادیسیم در این کشور مملکت را به ورطه نابودی کشاند"، و گفتند "تفکر احمدی نژادیسم در برابر شکوه حضور مردم سرابی بیش نیست" و گفتند و گفتند و گفتند! اما نگفتند با وجود این همه خرابی و ویرانی که دولت قبل ایجاد کرده چرا در سفرهائی که احمدی نژاد به شهرها و استانها دارد اینقدر مورد استقبال قرار می گیرد؟ نگفتند اگر سراسر دولت نهم و دهم بی برنامگی و حیف و میل بوده، مسکن مهر و یارانه ها و سدها و راه ها و عمران و آبادی ها توسط کدام دست نامرئی ایجاد شده.

نگفتند اگر سیاست خارجی دولت نهم و دهم بی منطق و احساسی و ماجراجویانه بود چرا  رهبر معظم انقلاب در مورد آن دولت می فرمایند "از لحاظ انعکاس بین‌المللی، کشور از یک عزت کم‌سابقه یا بی‌سابقه‌ای برخوردار است؛ ابهت نظام اسلامی، عظمت ملت ایران، رسایی و شفافیت اغراض و اهداف جمهوری اسلامی در دنیای اسلام، بیش از همیشه است؛ و حّتی در دنیای غیر مسلمان، امروز عزت و ابهت ملت ما بسیار برجسته است".

نگفتند با وجود اینهمه انحطاط و بحران آفرینی و تشنجی که دولت نهم و دهم ایجاد کرده چرا در دولت یازدهم بود که جیبوتی و مالدیو و امثالهم با ما قطع رابطه کردند؟

  از اینها بگذریم...، قبول...، دولت نهم و دهم ملغمه ای از دروغ و انحطاط! شما از دست آوردهای دولتی بگوئید که کمتر از یکسال به پایانش مانده اما کماکان ادعا می کند که در حال جبران مافات گذشته است. شما از طرح های بزرگ و عمده اقتصادی دولت بگوئید، از دست آوردهای برجام و سیاست خارجی هوشمندان و مدبرانه و ظریفش بگوئید. دریغ از یک مورد که "جناب دیپلمات سابق" در سالگرد انتخاب دولت یازدهم از دستاوردهایش گفته باشد.

به هر تقدیر میخواهم بگویم آقای دکتر سید محمدصادق خرازی، چندان هم خاص نیست، او عام هم نیست، او فقط "عجیب" است.

انتخاب لاریجانی و تاثیر آن بر آینده سیاسی ایران

 

«مرد فداکار اصلاحات» این روزها حال و روز خوشی ندارد و ای بسا امروز از فداکاری خود در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ پشیمان تر از هر زمان دیگریست چرا که شاید معتقد است از عارف آنگونه که خود را شایسته آن می دانست در دولت استقبال نشد.
با این وجود از سر لیستی او و انتخابش به عنوان مرد اول پایتخت به عنوان قدردانی جریان اصلاحات از عارف تعبیر شد که با نشستنش بر ریاست مجلس دهم تکمیل هم می شد. لاریجانی اما همه معاملات و معادلات را به هم ریخت.
پیروزی علی لاریجانی آن هم با اختلاف ۷۰ رای بر رقیبش، تاثیر زیادی بر فضای سیاسی و رفتار آینده سیاستمداران خواهد گذاشت؛

علی لاریجانی قدرتمند تر خواهد شد؛
«فیلسوف» اگر چه واژه اغراق آمیزی برای توصیف علی لاریجانی است اما چندان هم بی راه نیست. از دور خارج نشدن تخصص لاریجانی است که احتمالا طولانی ترین دوره ریاست بر مجلس شورای اسلامی را به نام خود ثبت خواهد کرد. او هیچگاه برای دوره ای طولانی از مرکز اردوگاه اصولگرایان دور نمانده است. از ۱۱ سال پیش تاکنون، لاریجانی سه بار در موقعیت حذف دائمی از مرکزیت جریان اصولگرایی قرار گرفته است اما هر بار توانسته است به مرکز باز گردد.
در سال ۸۴ رای ضعیفش در انتخابات ریاست جمهوری نهم، می رفت که او را برای همیشه از سیاست ورزی کنار بگذارد، لاریجانی اما حاضر شد با احمدی نژاد که آن موقع روزگار پرچالشی با هم نداشتند همکاری کند و به مرکز باز گردد.
سال ۸۸ از سوی مخالفانش لقب «ساکت فتنه» را گرفت و تا سال ۱۳۹۰ زیر سنگین ترین هجمه ها جان سالم به در برد تا اینکه رئیس مجلس نهم شد.
سال ۹۴ در قامت رئیس مجلس متهم به معامله با دولت شد و اینبار رسما او و حلقه یارانش از لیست اصولگرایان خارج شدند اما باز هم ضرافت های سیاستمدارانه و البته لابی های قدرتمندش، اصولگرایان را متقاعد کرد که تنها علی لاریجانی است که می تواند پس از انتخابات ۷ اسفند، لشکر بزرگ اما پراکنده آنها را متحد سازد.
حالا علی لاریجانی از نگاه راست ترین محور جریان اصولگرا، نه تنها «یار دیگران» نیست بلکه «محور دوستان» است. او البته در مجلس دهم از قدرت بیشتری برخوردار است چه آنکه اولا برخی مخالفان سر سختش از راه یابی به مجلس باز مانده اند و ثانیا آن جریان اصولگرا که به شدت با او مخالفت می کرد متقاعد شده از شدت مخالفت بکاهد.

قهر سیاسی عارف؛
اگر کناره گیری عارف از رقابت ریاست جمهوری یازدهم و حمایت از روحانی، از سوی همقطارانش «نرمش قهرمانانه» تلقی شد، اما از هیچ واژه ای به جز رودست خوردن برای توصیف شکست او در مقابل لاریجانی نمی توان استفاده کرد.
اگر الهه راستگو در انتخاب شهردار، آشکارا به قالیباف رای داد حالا بیش از 30 نفر از نمایندگانی که با لیست امید به مجلس آمدند به عارف رای ندادند. این همان چیزی است که احتمالا هر رفتار «عارفانه ای» را تغییر خواهد داد.
اگر چه انصراف عارف از کاندیداتوری به نفع حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و قدر نشناسی دولت آنگونه که باید و شاید، موجب «جدائی عارف از روحانی» نشد اما حالا احتمالا او به فکر جدائی بیفتد، انشعاب در احزاب همسو مساله جدیدی نیست، مجمع روحانیون مبارز، حزب اعتماد ملی و جبهه پایداری نمونه های بارز انشعاب دوستان ناراضی است.
شکست عارف در راه رسیدن به صدر مجلس احتمالا او را بر آن خواهد داشت تا تکلیف را با دوستانش روشن تر کند، دوستانی که تبعیت حزبی محکمی ندارند و نمی توان در روز مبادا رویشان حساب کرد. تاسیس حزب جداگانه احتمالا راهکار عارف برای این نقیصه باشد.

کاهش نفوذ و تغییر در تاکتیک احمدی نژاد؛
استقبال از سخنرانی های احمدی نژاد پس از پایان دولتش، از زمانی آغاز شد که مردم پی بردند دست دولت یازدهم در برنامه ریزی ها، خدمات و طرح های عمرانی و توسعه ای خالیست.
از سوی دیگر رسانه های حامی دولت چنان در تخریب احمدی نژاد افراط کردند که «نقش احمدی نژاد در خرابی ها» به شوخی های عامیانه مردم تبدیل شد چه آنکه برای هیچکس پذیرفتنی نبود که حالا بعد از ۳ سال دولت همه ناکامی هایش را به گردن دولت قبل بیندازد.
شکست احتمالی لاریجانی در انتخابات و یا حداقل شکست او در برابر عارف می توانست موجب تبدیل شدن این ظن به گمان شود که احمدی نژاد تنها کاندیدای بالقوه رقیب روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶ خواهد بود. اما حالا وضع کمی تغییر کرده، لاریجانی باز هم از صحنه به در نشد و به محور بازگشت، نتیجه آنکه اگر چه احمدی نژاد کماکان مورد توجه خواهد بود اما تنها پرچمدار رقبای روحانی نخواهد بود. ریاست لاریجانی بر مجلس مسیر احمدی نژاد را حداقل در سطح تاکتیکی تغییر خواهد داد، نباید از نظر دور داشت محمود احمدی نژاد کماکان محبوب است.

انشقاق اصلاح طلبان، تضعیف دولت؛
محمدباقر قالیباف، آیت الله جنتی و علی لاریجانی نتیجه انتخابات هایی هستند که اصلاح طلبان در آنها مدعی پیروزی بودند. این یعنی آنکه اتحاد اصلاح طلبان چندان محکم و پیروزیشان چندان واقعی و خطرناک نیست. از سوی دیگر اصلاح طلبان خود را ولی نعمت دولت قلمداد کرده اند، دولتی که چندان قدرشناس آنها نبوده، حالا هم یار وفادار خود، عارف را قربانی بی ملاحظگی دولتی ها می دانند و این یعنی عمیق تر شدن گسست ها.
هاشمی رفسنجانی تلاش زیادی دارد تا شکاف بین دولت و اصلاح طلبان را به هر نحو ممکن پر کند اما واقعیت آن است که اصلاح طلبانی که در جدول سیاسی کشور در چهار بازی تنها یک امتیاز کسب کرده اند (سه شکست در انتخابات شورای شهر ۹۲، خبرگان و مجلس شورای اسلامی ۹۴ و یک مساوی در ریاست جمهوری ۹۲) حالا احتمالا مسیری تازه و طرحی نو در اندازند تا به دولت ثابت کنند «بی وفایی هایش» بی جواب نخواهد ماند. حلقه اصلاح طلبان احتمالا از این به بعد حول «خاتمی- عارف» خواهد چرخید تا «روحانی- هاشمی» و این یعنی رادیکال تر شدن اصلاحات.
از سوی دیگر اما اصولگرایان روزهای خوششان را سپری می کنند، تا دو ماه پیش تصور اینکه جبهه پایداری و حزب موتلفه از ریاست لاریجانی بر مجلس حمایت کنند، عجیب به نظر می رسید اما ملاحظات و تجربه سیاسی، حتی راست ترین جریان جناح راست را متقاعد کرد تا از تبدیل علی لاریجانی به یک ناطق نوری دیگر پرهیز کنند.
طعم شیرین وحدت بر دهان اصولگرایان مزه کرده و اگر دوباره ساز ناکوک از اردوگاه اصولگرایان کوک نشود، شاید دولت تدبیر و امید در انتخابات ۹۶ بی تدبیر و ناامید بماند.

همین مطلب در خبرگزاری مهر