آن سوی چالش
تبیین بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری؛
«بخش مهمى از تبلیغات ضد جمهورى اسلامى، ناظر به این است که الگوسازى نشود؛ در چشم ملتهاى مسلمان، جمهورى اسلامى به صورت یک الگوى موفق درنیاید. به نظر من این نکتهى بسیار مهمى است که همهى ما باید به آن توجه کنیم. سعى دشمنان این است که جمهورى اسلامى به شکل یک الگوى موفق در چشم ملتها جلوه نکند.»
معظمله در دیدار با دانشمندان هستهای نیز که در اسفندماه 1390 رخ داد، بزرگترین دستاورد موفقیتها و پیشرفتهای دانشمندان جوان در عرصهی علم و فناوری هستهای را ایجاد احساس عزت نفس و عزت ملی در کشور و ارائهی الگویی به ملتهای منطقه و جهان از توانایی یک ملت برای ایستادگی در مقابل فشارها، استقلال و توانایی شکستن انحصار علمی قدرتهای استکباری دانستند.
با کنار هم قرار دادن این سخنان و تأکید رهبر انقلاب بر استقامت در مسیر هستهای، دو مفهوم «الگو و چالش» معنای روشنتری به خود میگیرند؛ به صورتی که میتوان اذعان کرد «الگوی مقاومت و پیشرفتِ» جمهوری اسلامی، «چالش» هستهای را که غرب برای ایران به وجود آورده به زیان غربیها هدایت کرده است.
گرچه بحث هستهای جمهوری اسلامی ایران از سالهای آغازین انقلاب اسلامی یکی از محورهای فشار غرب بر ایران بوده است و غرب از دههی هشتاد سعی کرد آن را به «چالشی فلجکننده» برای جمهوری اسلامی مبدل سازد، اما گمان نمیکرد این مسئله نه تنها این کشور را زمینگیر نکند، بلکه مسیر توسعهی آن را هموار سازد.
چه کسی در انزواست؟
غرب بر این باور بود که کشوری همچون جمهوری اسلامی ایران، با توجه به عدم حضور در سایهی ابرقدرتها، دیر یا زود مجاب خواهد شد که درهای خود را بر روی لیبرالدمکراسی غربی باز کند یا نهایتاً به حکومتی دنبالهرو و مطیع تبدیل خواهد شود.
غرب با صدور قطعنامههای چهارگانه بر آن بود که ایران به الگویی از کشوری منزوی تبدیل شود و به نوعی «درسی برای سایرین» باشد، اما اشتباه محاسباتی غرب و عدم واقعبینی در تحلیل شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و جغرافیایی ایران موجب شد که تهران به الگویی برای «مقاومت، استقلال و توسعه» برای کشورهای در حال توسعه تبدیل شود.
حمایت چندبارهی بیش از صد کشور عضو جنبش عدمتعهد و کشورهای سازمان کنفرانس اسلامی، به خوبی این مسئله را روشن ساخته است که ایران به زعم غرب، به انزوا کشیده نشده است و ادعای اجماع جهانی علیه ایران بیش از آنکه واقعیتی سیاسی باشد، حربهای تبلیغاتی است. یا به عنوان مثال، برگزاری کنفرانس کشورهای عضو جنبش عدمتعهد در تهران، در تابستان 1391 اوج شکست تئوری انزوای ایران بود.
تحریم جمهوری اسلامی در هر مسئلهای، موجب رشد بومی همان مسئله برای ایران شده است. به عبارتی، تحریمهای برخی از قدرتهای غربی اگرچه موجب اختلال کوتاهمدت میشود؛ اما نتیجهی نهایی آن، خودکفایی و پویایی سیاسی، اقتصادی، صنعتی، علمی و فرهنگیِ جمهوری اسلامی ایران بوده است. در بیانی کوتاه میتوان مدعی شد که تلاش غرب برای جلوگیری از «رشد» ایران موجب «توسعه«ی جمهوری اسلامی گردید.
این مسئله وقتی روشنتر میشود که بدانیم مفهوم رشد دارای ماهیتی کمّی و کوتاهمدت است و توسعه مربوط به برنامههای بلندمدت و کیفی جوامع در ابعاد سیاسی، اقتصادی و بینالمللی میشود.
افزایش سیزدهدرصدی صادرات جمهوری اسلامی، افزایش دورهی معافیت یازده کشور بزرگ اقتصادی، از جمله ژاپن، ایتالیا، انگلستان و... از تحریم خرید نفت ایران، توسعهی روابط تجاری و اقتصادی ایران با هند و چین و اخیراً راهاندازی لولهی انتقال گاز به پاکستان و احتمالاً به هند نشان از آن دارد که چالش هستهای که غرب به دنبال خلق آن برای جمهوری اسلامی ایران است، موجب پویایی جمهوری اسلامی شده است.
بحرانهایی که سِقط شدند
از سوی دیگری ایجاد بحرانهای پنجگانهی هویت، مشارکت، نفوذ، توزیع و مشروعیت از مجرای اِعمال تحریمها از سوی غرب نه تنها محقق نشد، بلکه موجب تقویت هویت ملی، مشارکت بیشتر و نهایتاً مشروعیت گستردهتر شده است.
اشتباه استراتژیک و خطای محاسباتی غرب در برخورد با ایران پس از آغاز بیداری اسلامی در نوامبر 2010 تا کنون، یکی دیگر از معیارهایی است که میتوان ادعا کرد چالش هستهای نه تنها به ضرر جمهوری اسلامی تمام نشده، بلکه غرب را با «بحران الگوسازی» مواجه کرده است.
سقوط رژیمهای متمایل به غرب در برخی از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا و ادامهی اعتراضات در برخی دیگر از این کشورها، نیاز انقلابیون و حکومتهای جدید به یک الگوی حکومتی را بیش از پیش ضروری ساخته است.
موج دوم تلاش گستردهی غرب برای تشدید فشارها بر ایران از اواخر سال 2010 تا کنون بر این محور قرار دارد که الگوی حکومتی ایران را کمرنگ نماید. حال آنکه مقاومت جمهوری اسلامی همراه با توسعهی سیاسی و اقتصادی و استقلال خارجی موجب شده است که نخبگان جدید کشورهای تحتِ تحولات بیداری اسلامی باور کنند که میتوان استقلال و آزادی را همراه با الگوی اسلامی حکومتداری و قرار گرفتن در مسیری غیر از غرب و شرق توأمان دارا بود.
چرا اقتصاد ایران فلج نشد؟
آنچه از مفاد قطعنامهها و تحریمهای برخی از کشورهای غربی علیه جمهوری اسلامی مستفاد میگردد، مبیّن آن است که مقامات برخی از کشورهای غربی بر این باورند که ایجاد بحران اقتصادی کانالی است که نهایتاً به بحران مشروعیت ختم خواهد شد.
اما چرا غرب موفق نشده است ایران را به زعم خود «فلج» کند؟ و در عوض خیابانهای پاریس و لندن و نیویورک شاهد بزرگترین اعتراضات ضدسیستمی از سوی طبقات فرودست جامعه شده است؟ پاسخ اینجاست که اختلالات ایجادشده برای جمهوری اسلامی، مصنوعی، کوتاهمدت و غیربنیادی است و در عوض، چالشی که غرب با آن مواجه است دارای مبنایی هویتی و ایدئولوژیک است. اینکه قدرتهای اروپایی با تمامی امکانات و بدون کوچکترین تحریمی از سوی دیگر کشورها، از درون دچار تزلزل شدهاند، نشاندهندهی آن است که دوران سیاستهای اقتصادی لیبرالسرمایهداری به پایان رسیده است.
افزایش سیزدهدرصدی صادرات جمهوری اسلامی، افزایش دورهی معافیت یازده کشور بزرگ اقتصادی، از جمله ژاپن، ایتالیا، انگلستان و... از تحریم خرید نفت ایران، توسعهی روابط تجاری و اقتصادی ایران با هند و چین و اخیراً راهاندازی لولهی انتقال گاز به پاکستان و احتمالاً به هند نشان از آن دارد که چالش هستهای که غرب به دنبال خلق آن برای جمهوری اسلامی ایران است، موجب پویایی جمهوری اسلامی شده است.
بحرانسازی امنیتی؛ زهر یا پادزهر
چالشسازی امنیتی در بُعد داخلی و بینالمللی یکی دیگر از مواردی است که دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و سرویسهای جاسوسی غرب و خصوصاً رژیم صهیونیستی از مجرای مسئلهی هستهای ایران و در قالب ایرانهراسی در صدد القای آن است.
توطئهی قتل سفیر عربستان در آمریکا، راهاندازی پروندهی انفجار آمیا در آرژانتین و مهمتر از همه به شهادت رساندن دانشمندان هستهای ایران، از نمونههای بارز آن محسوب میشود.
همین مسائل موجب شده است که دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران با نگاه جامع و دقیقتر به مواجهه با مخاطرات داخلی و خارجی بپردازد که نتیجهی آن، کشف و ردیابی عاملان ترور دانشمندان هستهای و کنترل و مهار هواپیماهای بدون سرنشینِ جاسوسی آمریکا و به زمین نشاندن آنها برای اولین بار در خاورمیانه است.
شاید برای سرویسهای جاسوسی اسرائیل قابل پیشبینی نبود که کمتر از 40 روز پس از شهادت مصطفی احمدی روشن، جمع کثیری از دانشمندان و متخصصان هستهای ایران، طی نامهای عنوان کنند که «قطعاً این عداوتهای عاجزانهی استکبار، بر تلاش و اعتقاد معنوی ما در عرصهی رشد و تعالی مسلمانان و عدالتخواهان جهان خواهد افزود.»
جمهوری اسلامی از محدود حکومتهایی است که ثابت کرده است قدرت فوقالعادهای در تبدیل تهدیدها به فرصتها دارد و چالش هستهای یکی از این موارد است که جمهوری اسلامی از قِبَل آن توانسته است به دستاوردهای بزرگ ملی، منطقهای و بینالمللی نائل گردد.
این بار شاید حق با جک استراو، وزیر سابق امور خارجهی انگلیس باشد که پس از مذاکرات ایران و 5+1 در آلماتی، طی مقالهای در روزنامهی تلگراف لندن عنوان داشته است: «توصیه میکنم که جامعهی جهانی وضعیت فعلی پروندهی هستهای ایران را بپذیرد و این کشور را جزء خانوادهی کشورهای برخوردار از تکنولوژی انرژی هستهای بداند. اعتراف میکنم که برنامهی هستهای ایران به هیچ وجه راهحل نظامی ندارد و نمیتوان مانع هستهای شدن ایران شد.»