چرا بیدرای اسلامی به انقلاب اسلامی تبدیل نشد؟
آغاز بیدرای اسلامی در روزهای پایانی سال 2010 در تونس و تحولاتی که پس از آن به سرعت تمام شبه جزیره عربستان و قسمت اعظمی از دنیای عربی- اسلامی را فرا گرفت، بسیاری از تحلیلگران را متقاعد ساخت که این تحولات را با انقلاب اسلامی ایران همسنگ و هماهنگ بدانند. سقوط حکومت های نزدیک به غرب ، رشد احساسات ضد غربی در منطقه، افزای شگرایشات ضد اسرائیلی و حمایت از فلسطینی ها و حضور گروه ها و چهره های اسلام گرا در راس بعضی از حکومت ها موجب شد که بیدرای اسلامی، پس لرزه های واقعی انقلاب اسلامی ایران دانسته شود. اما چه شد که این بیداری اسلامی آنگونه که انتظار می رفت به ثمر ننشست؟
در یک مقایسه می توان جریان بیدرای اسلامی را با انقلاب مشروطه ایران از یک جهت قیاس کرد و آن اینکه هر دو این جریانات در ابتدا با گرایش های دموکراسی خواهانه در پیوند با اسلام خواهی و توسط اسلام گرایان آغاز شدند اما بنا به دلایل متعدد به انحراف کشیده شدند.
حضور گسترده زنان در تحولات بیدرای اسلامی، جنبش سراسری و فرا طبقه ای، اتخاذ شعارهای ضد غربی و خودباورانه، استفاده از نماد های اسلامی، نقش موثر مساجد و نمازهای جمعه در ساماندهی اعتراضات، مسالمت آمیز بودن تحرکات، حضور مستمر جوانان در صحنه اعتراضات و نفی نظام سلطه از جمله اشتراکات انقلاب اسلامی ایران و بیدرای اسلامی محسوب می شود اما در بررسی علت انحراف بیدرای اسلامی در بخش اعظمی از دنیای عرب و اینکه چرا این تحولات دقیقا در جائی به ثمر نشسته و ادامه دارد که جمعیت شیعه در اکثریت هستند، دلایل مختلفی وجود دارد که در ادامه بیان خواهد شد؟