چیزهائی که مرد عجیب اصلاحات در بوشهر گفت و چیزهائی که نگفت!

من برخلاف کسانی که صادق خرازی را مغز متفکر اصلاحات، پیوند دهنده جناحین چپ و راست، لابی پنهان اصلاح طلبان با حاکمیت و دیپلمات جذاب می دانند، ترجیح میدهم او را "مرد عجیب اردوگاه اصلاحات" بنامم.

کاری به امورات و روابط فامیلی  و کلکسیون و سبک زندگی اش ندارم، اینکه این بزرگوار چطور با مدرک زیر دیپلم عضو شورای مرکزی و معاون ستاد تبلیغات جنگ شورای عالی دفاع شدند، بماند! اینکه چطور با مدرک دیپلمی که بعدها می گیرد، میشود مشاور وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی و کمی بعد با همان مدرک می شود سفیر ایران در سازمان ملل متحد، بماند.

اینکه یکروز به تعریف و تمجید از مقام معظم رهبری می پردازد و دم از استراتژیست بودن ایشان می زند و روز دیگر چنین می گوید که "برخلاف خواست قدرت، در سال 76 دوم خرداد پدید آمد و بازهم در سال 92، برخلاف میل قدرت مطلقه، آقای روحانی سر کار آمدند." را می گذاریم به پای ذهن پر مشغله ایشان.

با، اینکه یکروز از خاطراتش با قاسم سلیمانی و شهید خرازی و شهید همت  در گلستان می گوید و روز دیگر با اصلاح طلبان خاص به گرمابه می رود، کاری نداریم. با، اینکه میگویند لیست اصلاح طلبانی که به کشور خیانت کرده اند را در اختیار دارم! و اینکه چرا این لیست و مدارکش را در اختیار قانون نمی گذارد کاری نداریم.

با، اینکه ایشان با کدام منطق گفته است " احتمال دارد که من هم برای انتخابات ۹۶ بیایم"، فعلا کاری نداریم، بگذریم. رفت و رفت و رفت تا "دیپلمات جذاب" برای سخنرانی به بوشهر آمد، بیاناتی فرمودند که اینبار اتفاقا خیلی هم به ما ربط دارد.

ظاهرا قرار بود ایشان برای سالروز دوم خرداد دعوت شوند که کسالت، موجب تغییر برنامه می شود و چه کسی دم دست تر از صادق زیبا کلام! زیباکلام دعوت می شود اما این صادق نتوانست جای خالی آن صادق را بگیرد و کام اصلاح طلبان بوشهری را آنچنان که باید و شاید شیرین نکرد. زیباکلام در دوم خرداد در بوشهر حرفهائی زد که به جز آن بخشِ کوبیدن دولتِ گذشته، چندان به مذاق اصلاح طلبان خوش نیامد.

به هر تقدیر صادق خرازی بار دیگر به بوشهر دعوت می شوند اما این بار به مناسبت  سالروز 24 خرداد. از همه حواشی و سخنرانی و مدعوین و مستمعین 3 نکته بیش از همه عجیب است.

1- جلسه سخنرانی یا همایش مسئولین!

کافیست به تصاویر منتشر شده از سخنرانی ایشان، نگاهی گذرا بیندازید، آنهائی که چهره مسئولین بومی بوشهر را می شناسند بیشتر معنای حرفم را می دانند، به جرات میتوانم بگویم بیش از 80% از کل جمعیت حاضر در سالن سخنرانی، مسئولان و همراهان آنها بودند، از شهرداران و بخشداران گرفته تا روئسای ادارات و فرمانداران و مدیران کل و معاونان استاندار، اگر شخص استاندار هم در جلسه حضور می داشت، میتوانستند همانجا یک جلسه شورای اداری استانی نیز تشکیل دهند! این مساله چنان آشکار بود که یکی از رسانه های مطرح اصلاح محلی، از خرازی به عنوان "اصلاح طلب دولتی" یاد کرد.

ای بسا اگر دوستان کامران نجف زاده در خبر 20:30 از داستان مطلع شوند، خوراک خوبی برای "صرفا جهت اطلاع" فراهم کنند! بگذریم، این مساله مهمی نیست.

2- کشور را بسیجی ها از جنگ نجات دادند نه آقای روحانی

ایشان در بخشی از سخنانشان گفته اند: "در دولت های نهم و دهم... عنقریب می رفت که سرنوشت کشورهای همسایه نصیب مان شود، ولی انتخابات 24 خرداد 92 سایه جنگ را از کشور برداشت."

این جمله را باید قاب گرفت و بر سر مزار تک تک شهدای مدافع حرم گذاشت! آقای دیپلمات ما مانده ایم دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را، مانده ایم تعریف و تمجیدهایتان از سردار قاسم سلیمانی را باورکنیم یا شنیدن علت امنیت در کشور را. با این تفسیر احتمالا علت عقب نشینی نسبی آمریکا در خلیج فارس و عقب نشینی ذلیلانه صدام نیز هیچ ربطی به شهید نادر مهدوی و همرزمانش در خلیج فارس و رشادت های رزمندگان اسلام در جبهه ها نداشته و صرفا بخاطر روی کار آمدند آقای هاشمی بوده، احتمالا جورج بوش هم بخاطر روی کار آمدن دولت آقای خاتمی به ایران حمله نکرده.

آقای خرازی عزیز! آرامش و امنیت و اقتدار این مملکت از صدقه سر بسیجی ها و پاسدارهائیست که مصداق بارز "الذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله" هستند، نه انتخاب این و آن.

سایه جنگ را محمود بیضائی و رسول خلیلی و محرم ترک و محمد احمدی جوان و اسماعیل حیدری و عباسعلی علیزاده و کمیل قربانی و مجتبی زوالفقار نسب و نادر حمید و حمید مرادی و امثال اینها از سر ملت دور کردند نه این وزیر و آن کابینه.

می ترسم اگر کسی چیزی نگوید، شما افتخارات و پیروزی های ایران در جبهه های 8 سال دفاع مقدس را مرهون تدابیر و طرح هایتان در ستاد پشتیبانی و تبلیغات جنگ بدانید نه شهادت ها و رشادت های رزمندگان!

3- ابوالمصائبی به نام احمدی نژاد

 "شریک نامطئن اصلاح طلبان" در بخشی از سخنان خود گفتند، "دولت احمدی نژاد با شعارهای آسمان کوب خود کشور را به مرز جنگ و سرکوب کشاند"، و گفتند "نتیجه حماسه 24 خرداد پاسخ نه به تفکری است که دروغ، فریب و سیاهی را بر ایران حاکم کرده بود"، و گفتند "پدیده احمدی نژادیسیم در این کشور مملکت را به ورطه نابودی کشاند"، و گفتند "تفکر احمدی نژادیسم در برابر شکوه حضور مردم سرابی بیش نیست" و گفتند و گفتند و گفتند! اما نگفتند با وجود این همه خرابی و ویرانی که دولت قبل ایجاد کرده چرا در سفرهائی که احمدی نژاد به شهرها و استانها دارد اینقدر مورد استقبال قرار می گیرد؟ نگفتند اگر سراسر دولت نهم و دهم بی برنامگی و حیف و میل بوده، مسکن مهر و یارانه ها و سدها و راه ها و عمران و آبادی ها توسط کدام دست نامرئی ایجاد شده.

نگفتند اگر سیاست خارجی دولت نهم و دهم بی منطق و احساسی و ماجراجویانه بود چرا  رهبر معظم انقلاب در مورد آن دولت می فرمایند "از لحاظ انعکاس بین‌المللی، کشور از یک عزت کم‌سابقه یا بی‌سابقه‌ای برخوردار است؛ ابهت نظام اسلامی، عظمت ملت ایران، رسایی و شفافیت اغراض و اهداف جمهوری اسلامی در دنیای اسلام، بیش از همیشه است؛ و حّتی در دنیای غیر مسلمان، امروز عزت و ابهت ملت ما بسیار برجسته است".

نگفتند با وجود اینهمه انحطاط و بحران آفرینی و تشنجی که دولت نهم و دهم ایجاد کرده چرا در دولت یازدهم بود که جیبوتی و مالدیو و امثالهم با ما قطع رابطه کردند؟

  از اینها بگذریم...، قبول...، دولت نهم و دهم ملغمه ای از دروغ و انحطاط! شما از دست آوردهای دولتی بگوئید که کمتر از یکسال به پایانش مانده اما کماکان ادعا می کند که در حال جبران مافات گذشته است. شما از طرح های بزرگ و عمده اقتصادی دولت بگوئید، از دست آوردهای برجام و سیاست خارجی هوشمندان و مدبرانه و ظریفش بگوئید. دریغ از یک مورد که "جناب دیپلمات سابق" در سالگرد انتخاب دولت یازدهم از دستاوردهایش گفته باشد.

به هر تقدیر میخواهم بگویم آقای دکتر سید محمدصادق خرازی، چندان هم خاص نیست، او عام هم نیست، او فقط "عجیب" است.

انتخاب لاریجانی و تاثیر آن بر آینده سیاسی ایران

 

«مرد فداکار اصلاحات» این روزها حال و روز خوشی ندارد و ای بسا امروز از فداکاری خود در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ پشیمان تر از هر زمان دیگریست چرا که شاید معتقد است از عارف آنگونه که خود را شایسته آن می دانست در دولت استقبال نشد.
با این وجود از سر لیستی او و انتخابش به عنوان مرد اول پایتخت به عنوان قدردانی جریان اصلاحات از عارف تعبیر شد که با نشستنش بر ریاست مجلس دهم تکمیل هم می شد. لاریجانی اما همه معاملات و معادلات را به هم ریخت.
پیروزی علی لاریجانی آن هم با اختلاف ۷۰ رای بر رقیبش، تاثیر زیادی بر فضای سیاسی و رفتار آینده سیاستمداران خواهد گذاشت؛

علی لاریجانی قدرتمند تر خواهد شد؛
«فیلسوف» اگر چه واژه اغراق آمیزی برای توصیف علی لاریجانی است اما چندان هم بی راه نیست. از دور خارج نشدن تخصص لاریجانی است که احتمالا طولانی ترین دوره ریاست بر مجلس شورای اسلامی را به نام خود ثبت خواهد کرد. او هیچگاه برای دوره ای طولانی از مرکز اردوگاه اصولگرایان دور نمانده است. از ۱۱ سال پیش تاکنون، لاریجانی سه بار در موقعیت حذف دائمی از مرکزیت جریان اصولگرایی قرار گرفته است اما هر بار توانسته است به مرکز باز گردد.
در سال ۸۴ رای ضعیفش در انتخابات ریاست جمهوری نهم، می رفت که او را برای همیشه از سیاست ورزی کنار بگذارد، لاریجانی اما حاضر شد با احمدی نژاد که آن موقع روزگار پرچالشی با هم نداشتند همکاری کند و به مرکز باز گردد.
سال ۸۸ از سوی مخالفانش لقب «ساکت فتنه» را گرفت و تا سال ۱۳۹۰ زیر سنگین ترین هجمه ها جان سالم به در برد تا اینکه رئیس مجلس نهم شد.
سال ۹۴ در قامت رئیس مجلس متهم به معامله با دولت شد و اینبار رسما او و حلقه یارانش از لیست اصولگرایان خارج شدند اما باز هم ضرافت های سیاستمدارانه و البته لابی های قدرتمندش، اصولگرایان را متقاعد کرد که تنها علی لاریجانی است که می تواند پس از انتخابات ۷ اسفند، لشکر بزرگ اما پراکنده آنها را متحد سازد.
حالا علی لاریجانی از نگاه راست ترین محور جریان اصولگرا، نه تنها «یار دیگران» نیست بلکه «محور دوستان» است. او البته در مجلس دهم از قدرت بیشتری برخوردار است چه آنکه اولا برخی مخالفان سر سختش از راه یابی به مجلس باز مانده اند و ثانیا آن جریان اصولگرا که به شدت با او مخالفت می کرد متقاعد شده از شدت مخالفت بکاهد.

قهر سیاسی عارف؛
اگر کناره گیری عارف از رقابت ریاست جمهوری یازدهم و حمایت از روحانی، از سوی همقطارانش «نرمش قهرمانانه» تلقی شد، اما از هیچ واژه ای به جز رودست خوردن برای توصیف شکست او در مقابل لاریجانی نمی توان استفاده کرد.
اگر الهه راستگو در انتخاب شهردار، آشکارا به قالیباف رای داد حالا بیش از 30 نفر از نمایندگانی که با لیست امید به مجلس آمدند به عارف رای ندادند. این همان چیزی است که احتمالا هر رفتار «عارفانه ای» را تغییر خواهد داد.
اگر چه انصراف عارف از کاندیداتوری به نفع حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و قدر نشناسی دولت آنگونه که باید و شاید، موجب «جدائی عارف از روحانی» نشد اما حالا احتمالا او به فکر جدائی بیفتد، انشعاب در احزاب همسو مساله جدیدی نیست، مجمع روحانیون مبارز، حزب اعتماد ملی و جبهه پایداری نمونه های بارز انشعاب دوستان ناراضی است.
شکست عارف در راه رسیدن به صدر مجلس احتمالا او را بر آن خواهد داشت تا تکلیف را با دوستانش روشن تر کند، دوستانی که تبعیت حزبی محکمی ندارند و نمی توان در روز مبادا رویشان حساب کرد. تاسیس حزب جداگانه احتمالا راهکار عارف برای این نقیصه باشد.

کاهش نفوذ و تغییر در تاکتیک احمدی نژاد؛
استقبال از سخنرانی های احمدی نژاد پس از پایان دولتش، از زمانی آغاز شد که مردم پی بردند دست دولت یازدهم در برنامه ریزی ها، خدمات و طرح های عمرانی و توسعه ای خالیست.
از سوی دیگر رسانه های حامی دولت چنان در تخریب احمدی نژاد افراط کردند که «نقش احمدی نژاد در خرابی ها» به شوخی های عامیانه مردم تبدیل شد چه آنکه برای هیچکس پذیرفتنی نبود که حالا بعد از ۳ سال دولت همه ناکامی هایش را به گردن دولت قبل بیندازد.
شکست احتمالی لاریجانی در انتخابات و یا حداقل شکست او در برابر عارف می توانست موجب تبدیل شدن این ظن به گمان شود که احمدی نژاد تنها کاندیدای بالقوه رقیب روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶ خواهد بود. اما حالا وضع کمی تغییر کرده، لاریجانی باز هم از صحنه به در نشد و به محور بازگشت، نتیجه آنکه اگر چه احمدی نژاد کماکان مورد توجه خواهد بود اما تنها پرچمدار رقبای روحانی نخواهد بود. ریاست لاریجانی بر مجلس مسیر احمدی نژاد را حداقل در سطح تاکتیکی تغییر خواهد داد، نباید از نظر دور داشت محمود احمدی نژاد کماکان محبوب است.

انشقاق اصلاح طلبان، تضعیف دولت؛
محمدباقر قالیباف، آیت الله جنتی و علی لاریجانی نتیجه انتخابات هایی هستند که اصلاح طلبان در آنها مدعی پیروزی بودند. این یعنی آنکه اتحاد اصلاح طلبان چندان محکم و پیروزیشان چندان واقعی و خطرناک نیست. از سوی دیگر اصلاح طلبان خود را ولی نعمت دولت قلمداد کرده اند، دولتی که چندان قدرشناس آنها نبوده، حالا هم یار وفادار خود، عارف را قربانی بی ملاحظگی دولتی ها می دانند و این یعنی عمیق تر شدن گسست ها.
هاشمی رفسنجانی تلاش زیادی دارد تا شکاف بین دولت و اصلاح طلبان را به هر نحو ممکن پر کند اما واقعیت آن است که اصلاح طلبانی که در جدول سیاسی کشور در چهار بازی تنها یک امتیاز کسب کرده اند (سه شکست در انتخابات شورای شهر ۹۲، خبرگان و مجلس شورای اسلامی ۹۴ و یک مساوی در ریاست جمهوری ۹۲) حالا احتمالا مسیری تازه و طرحی نو در اندازند تا به دولت ثابت کنند «بی وفایی هایش» بی جواب نخواهد ماند. حلقه اصلاح طلبان احتمالا از این به بعد حول «خاتمی- عارف» خواهد چرخید تا «روحانی- هاشمی» و این یعنی رادیکال تر شدن اصلاحات.
از سوی دیگر اما اصولگرایان روزهای خوششان را سپری می کنند، تا دو ماه پیش تصور اینکه جبهه پایداری و حزب موتلفه از ریاست لاریجانی بر مجلس حمایت کنند، عجیب به نظر می رسید اما ملاحظات و تجربه سیاسی، حتی راست ترین جریان جناح راست را متقاعد کرد تا از تبدیل علی لاریجانی به یک ناطق نوری دیگر پرهیز کنند.
طعم شیرین وحدت بر دهان اصولگرایان مزه کرده و اگر دوباره ساز ناکوک از اردوگاه اصولگرایان کوک نشود، شاید دولت تدبیر و امید در انتخابات ۹۶ بی تدبیر و ناامید بماند.

همین مطلب در خبرگزاری مهر

به جای تبریک روز پاسدار

نامه ای از برازجان به خان طومان

از بوشهر با شما سخن می گویم، از سرزمین موج های همیشه خروشان، از سرزمین رئیس علی و نادر مهدوی، از سرزمین زائر خضر خان و احمدی جوان، از خاک میرزا مجاهد برازجانی و علیرضا ماهینی و داریوش شاهینی، سلام بر روح بلندتان ای شهیدان افتاده به خون خان طومان، درود بر قلب آکنده از ایمانتان ای اسیران دشت خان طومان.

کربلا تاریخ مجمل شیعه است، تاریخی پر از شجاعت و مظلومیت، غربت و غم، زیبائی و تنهائی، مملو از استقامت و صبر، سرشار از عزت و افتخار. به خاک افتادن و به خون غلتیدن شیعیان حسین(ع) آن هم  در دشتی دور افتاده در شمال سرزمین شام، در روستای خان طومان، روستائی با جمعیتی معادل کوچکترین محله شهرما برازجان، شاید میخواهد بگوید كلّ يوم عاشورا و كلّ ارض، كربلاست برای شیعه. این روزها روز پاسدار است، روز میلاد سید الشهدا و روز شادی و جشن و شور و شعف اما مگر می توان بهجت بود و شاد بود از شنیدن این واقعه؟ صادقانه بگویم،بله، می توان شاد بود.

هر کس فلسفه "کربلا" و معنای "پاسدار" را بداند، از شنیدن داستان خان طومان رنگ از رخساره نمی بازد، پاسدار عصاره شجاعت و صبر و ایثار و عشق به حسین علیه سلام است. پاسدار دلداده ی زینب است و چه باک دارد از اسارت دلداده ی زینب، بگذارید اینگونه بگویم، چه چیزی شیرین تر از اسارت و شهادت برای شیفتگان دختر علی(ع)، یقین دارم غمی که در چهره آن پاسدار که با دست بسته در مقابل چشمان حرامیان وهابی چرخانده می شد نه از ترس بلکه از غصه بود، غصه آن که ای کاش در روز اسارت فرزندان و دختران حسین بن علی، ما بودیم و میان چشمان نامحرمان و گیسوان پریشان و بی محجر زینب فاصله می انداختیم.

روز پاسدار است و بناست از افتخارات سپاه خمینی سخن بگویم، کدام افتخار بالاتر از آنکه جوانان جان بر کف این سرزمین در لباس سبز پاسداری خانه و کاشانه را رها ساخته و برای دفاع از عزت و شرف ایران و دنیای تشیع سینه را آماج گلوله های سربی گرگ های وهابی کنند؟

چه افتخاری بالا تر از آنکه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امروز خار چشم دشمنان اسلام شده است و جوانانش سر می دهند تا این ملت در تاریخ سربلند بماند. چه شکوهی بالاتر از آنکه به واسطه ی استقامت عاشقان خمینی، ایران اسلامی که در کانون منطقه آتش و خون قرار دارد اینگونه استوار و برقرار و امن باقی مانده است؟ در روزهائی که آمریکای جنایتکار دنیا را ملک طلق خود می داند کدام قدرتی جز پاسداران انقلاب اسلامی جرات رویاروی و به اسارت گرفتن کماندو های آمریکائی را دارد؟

ای کاش قدر این همه شجاعت و ایثار و بزرگی و شکوه و عزت را بدانیم، ای کاش سیاستمداران ما بفهمند مجد و بزرگی ایران اسلامی با خون و جهاد و پیکار جوانان این سرزمین به دست آمده نه با مذاکره! ای کاش بدانند عظمت و بزرگی این خاک، با قدم زدن پاسداران خمینی در میدان مین به دست آمده نه با قدم زدن با دشمنان این سرزمین. ای کاش بدانند این ملت تنها در مقابل خداوند حسین(ع) زانو می زنند نه در مقابل هر بی خدا و کد خدائی.

در آخر شهادت جمعی از پاسداران انقلاب اسلامی از خطه ی میرزا کوچک خان را به امت حزب الله تبریک وتهنیت می گویم و در روز میلاد سالار شهیدان، حسین ابن علی(ع) که به نام روز پاسدار نام گذاری شده، دست و بازوی پاسداران انقلاب اسلامی  که پایمردانه و البته "مظلومانه" در مقابل همه تهمت ها و  فشارها و سختی ها، برای اعتلای نام ایران و انقلاب اسلامی و دنیای تشیع مبارزه می کنند را می بوسم.

عارف یا لاریجانی؛ چه کسی رئیس مجلس دهم خواهد شد؟

 

نگاهی آماری به منتخبین مجلس دهم؛

به مجلس دهم در کنار همه عجایبش، این نکته را هم باید اضافه کرد که اولین مجلس تاریخ پس از انقلاب است که نمایندگان منتخب مردم در دور دوم ترکیب آینده آن را مشخص خواهند کرد.
در دور اول انتخابات که در هفتم اسفند سال گذشته برگزار شد، 221 نفر به مجلس راه یافتند، تکلیف 69 نفر در دور دوم که در دهم اردیبهشت برگزار خواهد شد روشن می شود.
از 221 نفری که توانسته اند به مجلس راه یابند، 98 نفر اصولگرا، 95 نفر اصلاح طلب و حامی دولت و 28 نفر مستقل هستند. با این حساب نمی توان هیچ یک از طیف های سیاسی را پیروز قاطع انتخابات لقب داد. اصلاح طلبان با اشاره به پیروزی قاطع خود در تهران به عنوان مهمترین و اثرگذارترین حوزه نمایندگی در ایران، خود را پیروز مجلس دهم می دانند، از طرف دیگر اصولگرایان با این استدلال که «تهران همه ایران نیست»، به اکثریت نسبی خود در سراسر کشور اشاره می کنند و خود را فاتح مجلس دهم می دانند.
اما نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه کرد آن است که طی سال های گذشته معمولا مجالسی که بلافاصله بعد از روی کار آمدن یک دولت شکل گرفته اند مجالسی طرفدار آن دولت بوده اند، مثل مجلس چهارم در سال 71 که مملو از طرفداران دولت سازندگی بود، یا مجلس ششم در سال 78 که با حضور قاطع طرفداران دولت اصلاحات همراه شد و نهایتا مجلس هشتم که با پیروزی قاطع کاندیداهای طرفدار دولت اصولگرا در سال86 شکل گرفت. مجلس دهم اما این سنت را شکست و طرفداران دولت نتوانستند پیروزی قاطع را از آن خود کنند.
رقابت های فشرده دور دوم؛
حالا همه چشم ها به دهم اردیبهشت و 69 نماینده ای که قرار است وزن مجلس دهم را به طرف یک طیف سنگین تر کنند دوخته شده، در بعضی از حوزه هائی که کانیداها به دور دوم راه یافته اند، رقابت تنها بین یک طیف سیاسی است مثلا در حوزه شهرستان های شهریار و بهبهان در هر صورت یک اصلاح طلب پیروز خواهد شد، چون هر دو کاندیدا اصلاح طلبند. و یا اینکه در شهرستان های قائمشهر استان مازنداران، ایذه خوزستان، مراغه آذربایجان شرقی، آبادان و چند شهرستان دیگر رقابت طرفا بین اصولگرایان خواهد بود.
در بعضی از حوزه ها رقابت بین اصولگرایان و اصلاح طلبها نفسگیر است مثل شیراز، مرند و جلفا، داراب، نورآباد و ممسنی، تبریز، ایذه و باغملک و چندین حوزه دیگر. در بعضی حوزه ها اگر چه هیچ اصلاح طلبی به دور دوم راه نیافته و رقابت بین مستقل ها و اصولگرایان خواهد بود اما مسلما اصلاح طلبها از کاندیدای مستقل ِ آن حوزه حمایت خواهند کرد مثل حوزه شهرستان های شبستر در آذربایجان شرقی و شهرضا در استان اصفهان. بر عکس در بعضی حوزه ها مثل بابل، ارومیه، زنجان و ایلام رقابت ظاهرا بین اصلاح طلبان و مستقل هاست اما بی شک اصولگرایان از مستقل ها برای ورود به مجلس حمایت می کنند. در بعضی از حوزه ها نیز رقابت صرفا بین مستقل ها است و مسلما طیف های چپ و راست از یکی از کاندیداها حمایت خواهند کرد مثل کاندیداهای حوزه خدابنده در استان زنجان و مریوان در استان کردستان.
فرایند تعیین رئیس مجلس؛
اصولگرایان و اصلاح طلبان در دور دوم در همه حوزه ها از کانیداها حمایت خواهند کرد لذا به حتمال قریب به یقین این 69 نفر با برچسب اصولگرا یا اصلاح طلب و حامیان دولت وارد مجلس دهم خواهند شد. با این فرض که از این تعداد 34 نفر به اردوگاه اصولگرایان و 34 نفر به اصلاح طلبان بپیوندند و 1 نفر نیز نهایتا بر مشی مستقل خود اصرار ورزند، ترکیب مجلس دهم اینگونه خواهد بود، اصولگرایان 132 نفر، اصلاح طلبان و حامیان دولت 129 نفر و نهایتا مستقل ها که 35 نفر .
برای انتخاب رئیس مجلس رای نیمی از کل نمایندگان بعلاوه یک رای یعنی مجموعا 146 رای لازم است، اگر کسی در مرحله اول رای گیری برای ریاست مجلس نتوانست این تعداد رای را از آن خود کند کار به دور دوم خواهد کشید، در دور دوم هر اکثریت نسبی لحاظ می شود یعنی هر کس رای بیشتری آورد، برای یکسال رئیس مجلس خواهد شد.

لاریجانی یا عارف؛
حالت اول، ریاست عارف؛ اگر 95 نماینده اصلاح طلبی که در دور اول به مجلس راه یافته اند، بعلاوه 34 اصلاح طلبی که در دور دوم به مجلس راه خواهند یافت همراه با 17 نفر از مستقل های مجلس به عارف رای دهند، او رئیس مجلس خواهد شد. این اگر چه بعید نیست اما نباید چند نکته را از ذهن دور داشت، اولا اینکه لزوما همه کسانی که تحت لوای اصلاح طلبی وارد مجلس دهم شده اند در رقابت بین لاریجانی و عارف به عارف رای نخواهند داد، نمونه بارز آن کاظم جلالی و بهروز نعمتی از تهران، که اگر چه در لیست اصلاح طلبان قرار دارند اما از یاران گلستان و گرمابه لاریجانی محسوب می شوند و بعید نیست در رای مخفیانه خود برای انتخاب رئیس، لاریجانی را برگزینند.
دوم اینکه برخی از حامیان دولت، ترجیح میدهند به دو دلیل لاریجانی رئیس مجلس بماند اولا تجربه ریاست لاریجانی بر مجلس از سال 92 تا 94 که بیشترین همراهی و همکاری با دولت از سوی مجلس انجام گرفت که نمونه بارز آن تصویب برجام و جلوگیری از استیضاح وزرای راه و آموزش و پرورش بود. ثانیا حامیان دولت این نگرانی را نیز دارند که عارف در پایان دور دوم دولت روحانی( البته در صورتی که در انتخابات ریاست جمهوری 1396 پیروز شود) بخواهد کانیدای ریاست جمهوری شود، مسلما حامیان دولت تمایل دارند از دورنِ خودِ دولت کاندیدائی دست و پا کنند، کسی مثل نوبخت، علوی، جهانگیری و امثال اینها.
از سوی دیگر عارف خود را نماینده ای با بیشترین تعداد آراء در ایران می بیند، او خود را در پیروزی حسن روحانی دارای سهم زیاد می داند و همکاری دولت برای ریاستش بر مجلس را حق خود و یا پاداشِ خود می پندارد، احتمال ریاست عارف بر مجلس 60% خواهد بود.
حالت دوم، ریاست علی لاریجانی؛ اگر 98 نماینده اصولگرائی که در دور اول به مجلس دهم راه یافته اند به همراه 34 نماینده ی اصولگرائی که در دور دوم به آنها خواهند پیوست بتوانند تنها رای 14 نماینده مستقل را جذب کنند، علی لاریجانی رئیس مجلس دهم خواهد شد. این البته چندان هم آسان نیست اولا همه اصولگرایان لزوما حاضر به ریاست علی لاریجانی نیستند خصوصا نمایندگان جبهه پایداری آنها حاضرند عارف به ریاست برسد اما لاریجانی نه، آنها با این استدلال که در صورت ریاست لاریجانی بر مجلس راه او برای ریاست جمهوری سال 1400 هموارتر خواهد شد شاید رای خود را به گلدان های عارف بیندازند. به احتمال قوی نمایندگان اصولگرای ضد لاریجانی ترجیح میدهند تکلیف خود را با رئیس آینده مجلس روشن کنند، رومی روم یا زنگی زنگ.
از سوی دیگر احتمال گرایش مستقل ها به عارف در فضای سیاسی کنونی بیشتر از لاریجانی است، چرا که مستقل ها به حمایت دولت چشم دارند و می توانند در پشت صحنه در معامله ای سیاسی، با رای به ریاست عارف وزن خود را نزد دولت بیشتر کنند. احتمال ریاست لاریجانی بر مجلس دهم 30% خواهد بود.
حالت سوم، ریاست نوبه ای؛ از آنجا که هیچ یک از طیف های سیاسی نتوانسته اند اکثریت مطلق را در مجلس از آن خود نمایند و با در نظر گرفتن این واقعیت که انتخابات ریاست مجلس و اعضای هیئت رئیسه برای یکسال خواهد بود، این مساله دور از ذهن نیست که اصولگرایان و اصلاح طلبان قدرت را در بین خود تقسیم کنند به این صورت که دو سال لاریجانی رئیس مجلس باشد و معاون اول او اصلاح طلب و معاون دومش از میان اصولگرایان انتخاب شود و در این مدت عارف ریاست فراکسیون اصلاح طلبان را بر عهده بگیرد، و بر عکس، وقتی عارف بر صندلی ریاست تکیه زد، معاون اول او اصولگرا و معاون دومش اصلاح طلب باشد و لاریجانی در جایگاه ریاست فراکسیون اصولگرایان قرار گیرد. احتمال وقوع این سناریو بیشتر از 10% نخواهد بود.

کدام مجلس در خرابی ها دست داشت؟

 

» فرار به جلو شیوه ای نه چندان جوانمردانه در مباحثات، سخنرانی ها و موضع گیری هاست که متاسفانه در کشاکش انتخابات ظهور و بروز ویژه ای می یابد. فرار به جلو یعنی اینکه برای پوشاندن ضعف خود، دقیقاً همان ضعف را با حجمی بزرگ و کاریکاتوری به طرف مقابل نصبت داد، نمونه بارز این استراتژی در سخنان دبیر حزب اعتدال و توسعه بوشهر است که در تجمع هواداران کاندیدای اصلاح طلب دشتستان ایراد شد.

در سخنان ایشان که به کرّات از صراط حق و انصاف و منطق خارج شده 4 نکته قابل تامل وجود دارد.

اول، حمله به شورای نگهبان؛

بعید است دبیر محترم حزب عدالت و توسعه استان بوشهر ندانند که حمله به شورای نگهبان این روزها به ترجیع بند رسانه های بیگانه تبدیل شده است و به هر طریقی سعی می کنند، این نهاد انقلابی را نمادی از غیرآزاد بودن انتخابات در جمهوری اسلامی معرفی کند.

ایشان در بخشی از سخنان خود اگر چه نامی از شورای نگهبان نمی برد اما به صراحت می گوید «با وجود تمامی اتفاقات ناخوشایندی که توسط نهادهای نظارتی اتفاق افتاد و خیل عظیمی از جوانان ، نخبگان و شخصیت های این مملکت تحت عنوان عدم احراز و رد صلاحیت اجازه ورود به انتخابات نداد...» خوب است به ایشان یادآور شد که شورای نگهبان از 12000 هزار کانیدای مجلس دهم، بیش از نیمی از آنان را تائید کرده است به گونه ای که هم اکنون برای هر صندلی مجلس بیش از 21 نفر رقابت می کنند، این در همه ادوار نه گانه مجلس شورای اسلامی رکوردی بی نظیر تلقی می شود. این بیان غیر منصفانه از سوی حزبی که منتصب به رئیس جمهور کشور است، بعید و دور از خردورزی است.

رهبر معظم انقلاب در 28ام بهمن ماه با اشاره به افرادی که در داخل، با تخریب شورای نگهبان، با دشمن همصدایی می کنند می فرمایند« بیشتر این افراد متوجه صحبتهای خود نیستند و نمی توان آنها را متهم به خیانت کرد، اما آنها باید متوجه شوند که نتیجه این هم صدایی، تکمیل کردن نقشه خطرناک دشمن است.»

دوم، سیاه نمائی دولت های گذشته

ایشان در بخش دیگری از سخنان خود انتخاب حجت الاسلام حسن روحانی را  « نه ملت بزرگ ایران به بی قانونی ها، به انزوای بین المللی، به غارت گری ها و چپاول بیت المال بوده و در یک مسیر توام با همدلی با همراهی مردم، آری به عقلانیت، تدبیر ، قانون مداری و برگرداندن کشور به مسیر تدبیر و امید» دانسته است. این در حالی است که اولا اگر آراء رئیس جمهور محترم 1% کمتر می بود، اکنون از نشستن بر روی صندلی ریاست جمهوری باز مانده بود، ثانیا نادیده گرفتن خدمات دولت های گذشته همراه با تخریب اغراق آمیز آن، ادعائی کاملا غیر منطقی است که از سوی هیچ عقل سلیمی پذیرفتنی نیست.

دبیر حزب عدالت و توسعه در ادامه مدعی شده است که، «دولت در دو سال اخیر مشغول آوار برداری از خرابی های به جا گذاشته شده از دولت گذشته بوده است»!!، واقعا جای تاسف و البته تعجب دارد که کم کاری ها و بی تدبیری ها و در یک کلام شکست های یک دولت به گردن دولت های پیش گذاشته شود. هیچ بعید نیست، دوستان مدعی عدالت و توسعه بعد از پایان چهار ساله دولت همین ادعا را تکرار کنند. رهبر معظم انقلاب می فرمایند «این حق کاندیداها است از هر چیزی که مورد انتقاد آنها است، انتقاد کنند؛ منتها توجه کنند که انتقاد باید به معنی عزم و نیت برای پیمودن آینده‌ی پرتلاش و افتخارآمیز باشد، نه به معنای سیاه‌نمائی و منفی‌بافی و بی‌انصافی»

سوم، اجماعی که وجود ندارد

دبیر محترم در بخشی از سخنان خود با اسم بردن از کاندیداهایی که به دلایلی با انصراف یا عدم احراز روبرو شده اند چنان وانمود کرده است که گوئی تمام اصلاح طلبان شهرستان با کاندیدای مورد نظر ایشان همراه و همسازند، در صورتی که به هیچ عنوان اینگونه نیست. اولا بخش مهمی از مجمع اصلاح طلبان دشتستان با کاندیدای کنونی دولت در این شهرستان مخالفند، ثانیا برخی از افرادی که از سوی دبیر حزب عدالت و توسعه نام برده شد به شدت از عملکرد اصلاح طلبان دشتستان دلخور و گله مند هستند چه آنکه اصلاح طلبانی که در معرفی کاندیدای مدنظر دولت عجله داشتند، حتی حاضر نشدند تا تاریخ اعلام نهائی اسامی تائید صلاحیت شدگان صبر کنند.

با این تفاسیر نمی توان این سخن ایشان را به کلی صحیح دانست، در حال حاضر نیز اصلاح طلبان زیادی هستند که در ستادهای دیگر کاندیداها رفت و آمد می کنند و حاضر به بپذیرش گزینه تحمیلی برخی از متنفذان جریان دوم خرداد نیستند.

چهارم، کدام مجلس در خرابی ها شریک بود؟

ایشان در بخش دیگری از سخنان خود با بی انصافی و البته زیرکی تمام اینچنین مجالس پیشین را مورد خطاب قرار می دهد «این مجلس و مجلس های پیشین در بخش اعظمی از خرابی ها، مشکلات، موانع و گرفتاری های مربوط به دولت های گذشته در ده سال اخیر، سهیم بوده اند»

تاکید دبیر محترم حزب عدالت و توسعه در بوشهر به «ده سال اخیر» اشاره به مجالس بعد از مجلس ششم دارد! مجلس ششمی که این روزها نماد سست عنصری و بیگانه پرستی است، مجلسی که خود اصلاح طلب ها سعی می کنند از زیر بار آن شانه خالی کنند و بحران های آن را به دوستان خود پاس می دهند!

تعجب آور است، دبیر محترم حزب که خود دانش آموخته علوم سیاسیست و به تبع اشراف کاملی به تحولات سال های نه چندان دور دارند چگونه مجلس ششم را از یاد برده اند؟ مجلسی هر دو معاونش جزء فتنه گران 88 بودند را چگونه نادیده می گیرند؟ مجلسی که هم و غمش سیاسست بازی بود، به گونه ای که محدود نمایندگانی که فریاد عدالت و بهبود وضع معیشت سر میدادند را «قابلمه به دست های جناح راست» می نامیدند.

مجلسی که بر سر اصلاح قانون مطبوعات و بازگذاشتن دست نویسندگانی که علنا به مقدسات، مفهوم شهادت، انتظار  و صاحت مقدس ائمه توهین می کرند، ماه ها جار و جنال سیاسی به راه انداختند.

مجلسی که حاضر شد این عبارت شرم آور را خطاب به رهبر انقلاب به قلم آورد که « اگر جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود» و نهایتا بحران استعفای دسته جمعی و تحصن نمایندگان این مجلس که همچون لکه ننگی بر دامان اصلاح طلبان نشسته است.

به هر تقدیر انتظار می رود از حزبی که نام اعتدال بر خود نهاده، با  طمانینه و نکته سنجی بیشتری به اظهار نظر بپردازد، شاید جوانی دبیر این حزب در استان بوشهر یا نسبت فامیلی کاندیدای مورد حمایت ایشان موجب بیان چنین اظهاراتی بوده باشد، هر چه باشد اما نباید مردم را و حافظه تاریخی آنان را هیچ انگاشت. مردم خوب میدانند چه مجلسی خوب و چه مجلسی بد بود.

انفعال دستگاه دیپلماسی تا کی؟

بعد از قتل عام شیعیان نیجریه، نوبت به شیخ مظلوم حجاز رسید

 

خبر کوتاه است اما تکان دهنده؛" شیخ نمر باقر النمر رهبر شیعیان عربستان به همراه 36 تن از یارانش اعدام شد" اگر قلب شیعه از شنیدن این خبر از تپش باز ایستد جای تعجب ندارد، من به قدری که از سعودی ملعون، این جرثومه فساد و تباهی ، این کانون تمام بحران های عالم اسلام و این  رژیم سراسر فتنه نگران و خشمگینم از دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی که هیچگاه در تراز انقلاب اسلامی نبوده نگرانم! از دولتی که امیدی به تدبیر آن نیست نگرانم، از سکوت مرگ آور آقایانی نگرانم که زبانشان تنها برای کوبیدن منتقدان داخلی برّان است. در داستان پر آب چشم اعدام نمر  که حاصل سکوت و محافظه کاری دستگاه سیاست خارجی ماست بیان چند مساله ضروری است ؛

1- عربستان سعودی که تا پیش از این از پشت به امت اسلام خنجر می زد و مزورانه در آتش بحران های فلسطین و سوریه و عراق و یمن و بحرین و مصر و ساحل عاج و نیجریه و آذربایجان و افغانستان و ده ها کشور دیگر هیزم می ریخت از سال گذشته تا کنون شمشیر را از روز بسته، عربستان سعودی بر خلاف دولت ما با کسی تعارف ندارد و در کج راهه خود به تاخت می تازد.

2- افسارگسیختگی سعودی ها از لشکرکشی به بحرین آغاز شد، با آتش افروزی و حمایت از تروریست های النصره و جیش الاسلام در سوریه و بحران آفرینی در عراق ادامه یافت، با به خون کشیدن ملت لبنان به اوج رسید، با کشتار مسلمانان در منا وقاحت را به حد اعلا رساند و امروز با اعدام شیخ مظلوم اعلام کرد که هیچ حد و مرزی را در بی شرمی و دد منشی نمی شناسد.

3- متاسفانه در مملکت ما و در سیاست خارجی ما و در دستگاه های تصمیم گیری ما عده ای هستند که هنوز معتقدند عربستان برادر ماست و عربستان قدرت اول اعراب است و عربستان مرکز ثقل دنیای عرب است و عربستان چه و چه است، حقیقت اما چیز دیگریست، و آن اینکه عربستان هیچ نیست. چه کسی می تواند ادعا کند که یک گروه غیر تروریست در دنیای اسلام از عربستان سعودی حمایت می کند؟ ما مفتخریم که الهام بخش شیعیان نیجریه و حوثی های یمن و مجاهدین فلسطینی و حزب الله لبنان و گروه های سیاسی- نظامی عراق هستیم، عربستان به کدام گروه افتخار دارد؟ به تروریست های النصره یا احمد الاسیر لبنانی؟ به طالبان افغانستان یا بی خرد های اخوانی؟ این رژیم سراسر فساد نه تنها از خردمندی در اداره کشور بی بهره است که حقوق اولیه مردم خود را نادیده می انگارد، اگر نفت از این جاهلان عصر مدرن گرفته شود باید باز به عصر بیایان گردی  و غارت یکدیگر، آنگونه که آبائشان می کردند باز گردند.

4- اگر دولت یازدهم محترم ادعا دارد که به واسطه سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی مملکت و برجام و اشتغال و تورم و رکود و این روزها آلودگی هوا و ... نمی تواند بر سیاست خارجی تمرکز کند باید پرسید، آیا کرنش های خارجی به سرو سامان دادن به داخل منجر شده است؟ پاسخ مسلما منفی است. مع الاسف نه چرخ اقتصاد می چرخد، نه چرخ سانتری فیوژها و نه هیچ چرخ دیگری!

5- رفتار وحشیانه عربستان سعودی حاصل کوتاه شدن مداوم آستانه صبر ما به عنوان جمهوری اسلامی در قبال فشار علیه شیعیان است، اگر جمهوری اسلامی و بالاخص دولت یازدهم نصبت به سرنوشت شیعیان از آذربایجان تا نیجریه و مصر و پاراچنار پاکستان حساسیت ویژه ای نشان می داد، امروز سعودی ها، این غاصب الحرمین های از خدا بی خبر، این چنین دل شیعه را داغدار نمی کردند.

6- بیانیه وزارت امور خارجه در محکومیت اقدام جنون آمیز سعودی آنقدر کوتاه و بی رمق است که اگر زحمت نوشتن آن را به خود نمی داد سنگین تر و وزین تر بود.

 

سه دهه، سه فتنه، سه درس

وجوه اشتراک فتنه بنی صدر، فتنه تیر 78 و فتنه 88

انقلاب اسلامی بحران های متعدد سیاسی، نظامی و اقتصادی را پشت سر گذاشته است، بحران هائی که گاهاً رنگ و بوی فتنه به خود گرفته اند، از آن جهت می توان واژه فتنه را به آن اطلاق کرد که شناخت حق و باطل در اثنای فتنه برای برخی، بسیار سخت و ناممکن می شود. فتنه بنی صدر در سال 60، فتنه تیر 78 و فتنه تقلب 88 از جمله گردنه های خطرناکی بوده اند که انقلاب اسلامی توانسته است به سلامت از آن عبور کند. در این مقاله به تشریح مختصر فتنه ها، چگونگی آغاز فتنه، رفتار فتنه گران، رهنمودهای امام امت و نهایتا بیان وجوه اشتراک آنها خواهیم پرداخت.

1- دهه‌ی شصت؛ فتنه بنی صدر،تلاش برای شکاف میان امت و امام

» آغاز ماجرا؛

در حالی که کمتر از دو سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود، گروهک هایی که با اهداف و آرزوهائی خاص توانسته بودند چند صباحی ماسک انقلابی گری به چهره خود بزنند کم کم با بروز رفتارهای ضد مردمی، ضد انقلابی و ضد دینی مسیر خود را از انقلاب اسلامی و امت خمینی جدا کردند. در ماجرای بزرگداشت روز 17 شهریور در میدان شهدا٬ بنی صدر در سخنانی، از اقلیتی سخن گفت که قصد تسخیر امور سیاسی و نظامی کشور را دارند و اولین هدف آنها رویارویی با رئیس‌جمهور و ازمیان‌بردن قدرت اوست. او گفت که آنان مترسک می‌تراشند، القای شبهه می‌کنند و دائم این گروه و آن گروه را پیش می‌کشند تا مردم بترسند.

بنی‌صدر سخنان تنش‌زای خود را در عاشورای 1359 و 22 بهمن نیز ادامه داد اما نقطه عطف بحران سازی ها در غائله 14 اسفندماه 1359 در دانشگاه تهران با اتحاد رئیس جمهور وقت، گروهک منافقین و کمی بعد، ضد انقلاب خارج نشین و آمریکا به وقوع پیوست، در این حادثه بنی صدر با سخنرانی جنجالی خود سعی داشت مردم و امام را در مقابل یکدیگر قرار دهد و شکاف امت و امام را کلید بزند.

» رفتارهای فتنه گرانه:

رفتار رئیس جمهور وقت موجب تحریک و تشجیع گروهک منافقین و اعلام جنگ مسلحانه انها علیه انقلاب اسلامی از خرداد 1360 شد، علاوه بر این موجبات حمایت گسترده سلطنت‌طلبان فراری از کشور را فراهم آورد.

با اوج‌گیری تنش در فضای سیاسی کشور، بنی‌صدر در مقابله با مجلس شورای اسلامی و دولت رجایی و در شرایط حساس ناشی از جنگ عراق علیه ایران با حمایت تبلیغاتی سازمان مجاهدین خلق مدعی رسیدن به «بن‌بست» شد و برگزاری رفراندوم را پیشنهاد کرد!

بنی‌صدر در این برهه زمانی مدام بر لزوم مقاومت، ایستادگی و تسلیم نشدن، تشویق به ادامه درگیری و حضور خیابانی، متهم نمودن انقلابیون و رفتارهای هنجار شکنانه پرداخت. بنی صدر در تصمیم گیری های خود به شدت تحت تاثیر برخی از نزدیکان و مشاورانش قرار داشت. حتی او روابط نزدیکی با رهبران غائله کردستان برقرار کرد. جالب آن‌که رد پای جاسوس‌هایی همچون محمدرضا سعادتی، عضو ارشد سازمان منافقین در حال انتقال اطلاعات به سرویس اطلاعاتی شوروی و عباس امیرانتظام، دوست قدیمی بنی‌صدر در حال جاسوسی برای آمریکا با اسناد غیر قابل انکار شناسایی، دستگیر و محاکمه و به اصلاع رئیس جمهور رسیده بود.

رفتار جنجال آفرینانه بنی صدر تا آنجا پیش رفت که نهایتا مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت سیاسی او برای ادامه ریاست جمهوری در 30 تیر 1360 رای داد.

» واکنش امام خمینی؛

تا پایان سال 59 حضرت امام متناسب با مسائلی که در جامعه ایجاد می‌شد و چالش بین جناح‌ها را به وجود می‌آورد، همواره سعی کردند با توجه به شرایط خاص جامعه به‌عنوان یک وزنه‌ تعادل ایجاد کنند و بی‌طرف باشند. اما درست پس از هر تدبیر امام که منجر به آرام شدن نسبی فضای جامعه می‌گشت، منافقین مانع از ثبات آرامش می‌گشتند.

امام همواره سعی داشت رئیس جمهور را به خط انقلاب باز گرداند، ایشان خطر منافقین و گروهک های ضد انقلاب را مکررا به ملت گوشزد می کردند. پس از غائله‌ی 14 اسفند،  بسیاری انتظار داشتند که امام تندتر از سابق با بنی‌صدر برخورد کند ولی ایشان برای اتمام حجت و نجات بنی‌صدر از چنگال منافقین، در تاریخ 25 اسفند طی یک بیانیه‌ی 10 ماده‌ای٬ مجدداً بر فرماندهی کل قوای بنی‌صدر تأکید نمودند تا شاید بنی‌صدر به خود آید. ایشان از سران مملکت خواستند تا سعی کنند تا پایان جنگ موضع‌گیری و سخنرانی‌ای نکنند که باعث اختلاف و درگیری شود. همچنین امام سایر نهادها نظیر مجلس و قوه قضائیه را هم مشروع و قانونی خواندند و تعرض به آنها را غیرقانونی اعلام کردند. از سوی دیگر هیئتی مرکب از نمایندگان طرفین و نماینده‌ی خود تشکیل دادند که ترمزی برای کارهای خلاف قانون باشد.

امام بعد از عزل بنی صدر در یک سخنرانی فرمودند؛ «کراراً من[به بنی‌صدر] گفتم که بیا برو از این گروهک‌های فاسد از این منافقین تبری کن ـ حیثیت خودت را از دست نده بیا برو در ملاءعام و اینها را از خود بران، اینها تو را به تباهی می‌کشند. این گرگ‌هایی که اطراف تو جمع‌ شده‌اند الا بعض معدود آنها، همه‌ی آنها گرگ‌هایی هستند که می‌خواهند تو را به تباهی بکشند. اینها را از خود بران و برای اینکه نتوانست بفهمد اسلام یعنی چه و کشور اسلامی یعنی چه و ملت اسلام یعنی چه و ارتش اسلام یعنی چه و سایر قوای مسلح اسلام یعنی چه، این خودش را به تباهی کشاند، متنبه بشوید و برخلاف این سیل‌ِ خروشان اسلام و ملت اسلامی شنا نکنید»

» حضور مردم؛

حضور خودجوش و گسترده مردم ایران در تظاهرات در 30 و 31 خرداد 1360، در تجدید پیمان با رهبری انقلاب و اعلام حمایت از مجلس شورای اسلامی و مخالفت با بنی‌صدر و عملیات ارعابی و شورشگرانه، منافقین را با ناکامی مواجه ساخت. مسعود بنی‌صدر، پسرعموی رئیس‌جمهور معزول و عضو وقت سازمان منافقین، در کتاب خاطرات خود با عنوان "خاطرات یک شورشی" در مورد نقش مردم در خنثی سازی فتنه بنی صدر می‌نویسد: «وجود انبوه افراد وفادار به آیت‌الله خمینی در آن دوره بیانگر این نکته است که او در وضعیت غیر قابل تصوری قرار داشت و علاوه‌بر این، می‌توانست با یک سخنرانی، اطلاعیه یا دعوت عمومی افراد بسیاری را به پای تظاهرات و نمازهای جمعه بکشاند که به‌خصوص نمونه‌های بسیاری از آن در همان حوالی خرداد 1360 اتفاق افتاد و به آن‌ها اشاره گردید. حتی بسیاری از خانواده‌های اعضای فعال سازمان نیز ... مخالفت با او را نوعی فروختن دین به دنیا می‌دانستند و حاضر به مبارزه با او نمی‌شدند.»

مسعود رجوی بعدها در یک سخنرانی، مردم را به واسطه حضورشان علیه بنی صدر و سازمان منافقین، مستحق مرگ دانسته بود، یکی از اعضای جداشده از منافقین عنوان داشته بود، رجوی از اوایل 1360 کینه عجیبی علیه مردم عادی به دل داشت، علت اصلی این کینه و تنفر نسبت به مردم کوچه و بازار حضور خستگی ناپذیر آنها پای انقلاب و امام خمینی بود.

2- دهه‌ی هفتاد؛ تلاش برای تبدیل ولی فقیه به پاپ

» آغاز ماجرا؛

در اواخر دهه 60 پس از پایان دفاع مقدس و ناامیدی از جدائی طلبان و گروهک های مسلح، ضد انقلاب داخلی و خارجی به این نتیجه رسیدند که باید سیاست خود علیه انقلاب را تغییر دهند، نقطه اوج اعلام این سیاست کنفرانس هامبورگ در سال 1368بود، جمع‌بندی مسائل مطرح‌شده در کنفرانس هامبورگ به این صورت بود که پایگاه مردمی و اجتماعی جمهوری اسلامی غیر قابل خدشه است و باید با برنامه‌های فرهنگی، زمینه‌ را برای استحاله مسئولین نظام و سپس مردم فراهم کرد.

در همین راستار بهزاد کریمی از رهبران فدائیان خلق و فعالان ضد انقلاب خارج نشین،"صراحتا بیان می کند تفکر فقاهتی باید از بین برود و بسیاری از تئوریسین‌های غربی و شرقی، راه نفوذ را تغییر در فرهنگ عاشورایی مردم در حمایت از رهبر خود اعلام می‌نمایند". فرانسیس فوکویاما نیز شیعه را به کبوتری تشبیه کرده بود که یک بال آن عاشورا و بال دیگر آن مساله مهدویت است، او گفته بود بدن این کبوتر با زره ای فولادین به نام ولایت فقیه پوشیده شده، برای از گای در اوردن این کبوتر باید ولایت فقیه را مورد هدف قرار داد.

رهبر انقلاب در هفتم آذرماه 1368نخستین هشدار را نسبت به رویکرد جدید دشمن به عرصه فرهنگی اعلام داشتند: «یک جبهه‌بندی عظیم فرهنگی که با سیاست، صنعت، پول و انواع و اقسام پشتوانه همراه است، الآن مثل یک سیلی راه افتاده که با ما بجنگد. جنگ هم، جنگ نظامی نیست.» ایشان بعدها با تعبیر «شبیخون فرهنگی»، ابعاد و عمق توطئه را تشریح نمودند و با هشدارهای خود کوشیدند تا اذهان مردم و مسئولان را به عملیات پیچیده دشمن متوجه نمایند.

»رفتار فتنه گرانه؛

هشدارهای رهبر معظم انقلاب اما از سوی متولیان فرهنگی چندان مورد توجه قرار نگرفت. فضای گفتمان رسانه‌ای به مرور به سویی رفت که سال‌های پایانی دهه هفتاد، توهین به مقدسات و زیر سوال بردن ارکان فکری انقلاب اسلامی به مساله ای روزمره برای رسانه ها و برخی از روشنفکران و حتی مسئولین تبدیل شده بود، اوج آن نیز تشنج در کوی دانشگاه در تیر ماه 1378 به بهانه تعطیلی روزنامه سلام بود، «محدودیت مطبوعات، خشم مردم را شعله ور خواهد کرد»، «زمان، حامل حوادث خشونت بار است»، «نظام باید هزینه های سنگینی بپردازد»، «دانشجویان ساکت نخواهند نشست»، «ورود به قلعه چپ گرایان یک ریسک خطرناک برای محافظه کاران است»، «مقابله با دولت و مخالفت با توسعه سیاسی» و «پایان سیاست ورزی» و... اینها تیتر روزنامه های زنجیره ای بود که روزهفده تیرماه سال 78 منتشرشد و ساعاتی نگذشته بود که در پی این جنجال رسانه ای روزنامه های زنجیره ای اصلاح طلب، دانشجویان عضو دفتر تحکیم در کوی دانشگاه تهران شروع به اعتراض کردند و فتنه ی هیجده تیر 87 سر باز کرد. با تشنج در خیابان‌های اطراف کوی دانشگاه در نیمه شب هجده تیرماه و شکستن شیشه‌های مهدکودکی در مقابل کوی، آتش زدن لاستیک و حمله به خودروها و بستن معابر و هجوم به ناجا، گروگان گرفتن سه سرباز نیروی انتظامی آغاز گردید.

همراهی کسانی که انتظار مقابله با فتنه از آن‌ها می‌رفت و قرار گرفتن آن‌ها در صف اغتشاش‌گران سبب دلگرمی سربازان میدانی این توطئه گردید و چهار روز تهران دست به گریبان اغتشاشات خیابانی گشت. این فتنه و آشوب دشمن را در راه رسیدن به اهداف خود امیدوار کرد.

» رفتار رهبر انقلاب؛

با آغاز فتنه در 18 تیرماه 1378 و اوج‌گیری آن در روزهای بعد، رهبر معظم انقلاب در رویارویی با این فتنه، به تبیین موضوع و روشنگری اهداف فتنه‌گران پرداختند و با تأکید بر اینکه؛ «دشمنان بدانند که خواب برگشتن آمریکا به این مملکت، یک خواب پریشان و غیرقابل تعبیر است» فرمودند: «دشمن را خوب بشناسید، مبادا از شناسایی دشمن غفلت کنید، غریبه‌هایی که خود را در لباس خودی در همه جا داخل می‌کنند، این‌ها را بشناسید، دست‌های پنهان را ببینید. هیچ کس به‌خاطر غفلت ستایش نمی‌شود. هیچ کس به‌خاطر چشم‌ها را بر هم گذاشتن، مدح نمی‌شود.» «این عناصر داخلی حقیر، این عناصر سیاسی مطرود و منفور که ملت این‌ها را مثل دندان فاسدی بیرون آورد و به یک طرف پرتاب کرد، هجده، نوزده سال است که کمین گرفته‌اند تا از ملت و از امام و از نام امام و از راه امام انتقام بکشند، این‌ها هم بدانند که اشتباه کردند، در همین قضیه هم اشتباه کردند، خودشان را لو دادند و چهره خودشان را مشخص کردند.»

مدیریت رهبری نظام موجب جلوگیری از ادامه درگیری های خیابانی و سیاسی شد، از یک سو خطوط قرمز را مشخص نمودند و از سوی دیگر از خودسری ها و برخی از رفتارهای غیرقانونی از جمله ورود نیروی انتظامی به کوی دانشگاه به شدت انتقاد کرده و مانع از تکرار آن گردیدند.

رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در سال 79 برای مأیوس کردن دشمنان و بازیگران داخلی فتنه، اتمام حجت کردند و فرمودند: «امروز به برکت ملت هوشیاری مثل ملت ایران، به برکت افکار برانگیخته‌ای مثل افکار ملت ایران، به برکت انقلاب بزرگی مثل انقلاب اسلامی ایران، نه آمریکا و نه بزرگ‌تر از آمریکا… قادر نیستند حادثه‏ای مثل حادثه صلح امام حسن را بر دنیای اسلام تحمیل کنند، این جا اگر دشمن خیلی فشار بیاورد، حادثه کربلا اتفاق خواهد افتاد.»

 

» رفتار مردم

21 تیرماه 1378 جمعی از مردم که از توهین به مقدسات خود توسط اغتشاشگران ناراحت هستند، به دیدار رهبر انقلاب می‌روند. سخنان رهبر انقلاب موجی از بیداری و عزم مقابله با فتنه‌گران را ایجاد کرد و از همان زمان مردم منسجم‌تر از قبل در برابر اغتشاش‌گران ایستادند. موج‌های مردمی به مرور به هم پیوند خورده و در راهپیمایی سراسری 23 تیرماه 1378، بار دیگر مردم برای فرو نشاندن فتنه به صحنه آمدند و غائله‌ای دیگر را پایان بخشیدند. حضوری که یادآور منطق بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران در اتکای به مردم بود.

 

3- دهه‌ی هشتاد؛ کودتای نرم

» آغاز ماجرا

استراتژی انقلاب رنگی که گاهاً انقلاب نارنجی، انقلاب گل سرخ، انقلاب گل لاله، انقلاب صدر( و واژه های دیگر با توجه به کشور مورد هدف) خوانده می شود توسط تئورسین های غربی برای تغییر کشورهای غیر همسو طراحی و در چند کشور از جمله لبنان، قرقیزستان، یوگسلاوی، اوکراین و گرجستان با موفقیت انجام گرفت، این موفقیت ها موجب شد جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یکی از اهداف انقلاب رنگی مورد هدف قرار گیرد.

انتخابات دور دهم ریاست جمهوری  سال 1388 به زعم گردانندگان و طراحان انقلاب رنگی بستر مناسبی برای اجرای آن بود، استفاده از مهره هائی که سال ها برای انقلاب و در خدمت مردم و  انقلاب اسلامی بودند و به عنوان مسئول در جمهوری اسلامی حضور داشتند روی دیگری از این توطئه بود.

ضد انقلاب با همسوئی برخی از فریب خوردگان داخلی سعی کردند با القای تقلب در انتخابات، موجبات رویاروئی امت و امام را فراهم اورند و ضمن بی اعتبار ساختن ولایت فقیه، مشروعیت ولی فقیه را زیر سوال ببرند.

» رفتارهای فتنه گرانه

بیش از یکسال به انتخابات 1388 مانده بود که عملیات روانی گسترده ای مبنی بر تیره و تار بودن وضعیت کشور از سوی برخی از کاندیداها و رسانه های حامی آنها شکل گرفت، برخی چهار ساله 84 تا 88 را با دوره مغول مقایسه کردند و یکی از کاندیداها حرکت کشور را به سوی پرتگاه خواند، رفتارهای بعدی این افراد روشن ساخت که حرفه های آنها صرفا تبلیغاتی و برای کسب رای نبوده است. با بسترسازی انجام شده در مرحله پیش از انتخابات، سناریوی «طرح تقلب» به عنوان «اسم رمز آشوب‌های خیابانی» به اجرا گذاشته شد و فتنه وارد فاز عملیاتی گردید و مدت هشت ماه – از 23 خرداد تا 22 بهمن88- پایتخت ایران و برخی استان‌های کشور صحنه جنگ نرم بود.

» رفتار رهبر انقلاب

رهبر انقلاب ماه ها پیش از انتخابات و آغاز فتنه سعی داشت سیاسیون را متنبه کند، ایشان در مورد تبلیغات مسموم جریان ها علیه یکدیگر فرمودند؛ "مواظب و مراقب خودمان باشیم؛ مراقب حرف‏زدن‌مان، مراقب اقدام‏کردن‌مان، مراقب تبلیغات‌مان، چیزهایی را که انسان می‌شنود، باور نمی‌کند که از زبان نامزدها و آن کسانی که دنبال این مسئولیت‌ها هستند، از روی صدق و صفا خارج شده باشد".

رهبر معظم انقلاب اسلامی روز اول فروردین ماه سال 88 در مشهد خطاب به نامزدهای انتخابات دهم در این باره فرمودند: «مبادا نامزدها در اثنای فعالیت‌های انتخاباتی خودشان جوری رفتار کنند و حرفی بزنند که دشمن را به طمع بیندازند…. انتخابات به فضل الهی و به حول و قوه الهی انتخابات سالمی است. من می‏بینم بعضی‏ها در انتخاباتی که دو سه ماه دیگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع کرده‏اند به خدشه کردن. این چه منطقی است؟ این چه فکری است؟ این چه انصافی است؟ از دشمن انتظاری جز دشمنی نیست؛ چه انتظاری هست؟ بی‏توقعی از دوستان است. بی‏توقعی از کسانی است که جزو این ملتند؛ واقعیات را دارند می‏بینند؛ می‏بینند که این انتخابات چگونه سالم و متقن انجام می‌گیرد، در عین حال، همان حرفی را که دشمن می‌زند، این‌ها هم می‌زنند!"

پس از تحولات و آشوب های روزهای پس از انتخابات رهبر انقلاب به طرق گوناگون سعی نمودند رهبران معترضان را به دایره انقلاب باز گرداند بر همین اساس طیفی از واکنش ها از نصیحت و مدارا تا هشدار و برخورد قاطع را انجام دادند.

رهبر انقلاب ابتدا ملت و مسئولان را دعوت به هوشیاری و پرهیز ار گفتار و رفتار تحریک‌آمیز دعوت فرمودند، با ادامه تحریکات بازندگان انتخابات، رهبر انقلاب آنها را به حضور پذیرفتند و چندین نوبت با آنان و نمایندگانشان به صحبت پرداختند.

ایشان عصر روز یک‌شنبه 24 خرداد، میرحسین موسوی را به حضور پذیرفتند. در این دیدار معظم‌له تأکید کردند: «مسائل باید از طریق قانونی دنبال شود.»حوادث روز 25 خرداد نشان داد که توصیه‌ها و تدابیر رهبر فرزانه انقلاب تأثیری در رفتار موسوی و حامیان وی نداشت. رهبر انقلاب همچنین فرصت دیگری را برای گفت‌وگو با معترضان فراهم آوردند و نمایندگان ستادهای چهار نامزد دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، عصر سه‌شنبه 26 خرداد 88 در نشستی دوستانه، به بیان  دیدگاه‌های خود پرداختند. رهبر معظم انقلاب اسلامی، با تأکید بر ضرورت وحدت و عزت ملی، فرمودند: «باید سعی کنیم، دقت کنیم که انتخابات مایه انشقاق نشود؛ این حرف اصلی من است. اینکه ما تصور کنیم که یک گروه مثلاً بیست‌و‌چهار میلیونی یک طرفند، یک گروه چهارده میلیونی یک طرفند، این به نظر من یک خطای بسیار بزرگی است؛ قضیه این‌جور نیست. همه در یک طرف قرار دارند. آن کسانی که به رئیس‌جمهور منتخب این دوره از انتخابات رأی دادند، همانقدر وابسته به انقلاب و کشور و نظامند، که آن کسانی که رأی ندادند. مجموعه‏های مردمی، فرزندان این کشورند؛ فرزندان این ملتند. …همه وظیفه دارند که با ایجاد نقار و دشمنی و کدورت مقابله کنند.» معظم‌له با تأکید بر رسیدگی به اعتراضات نامزدها از راه‏های قانونی، افزودند: «پیداست کسانی در وسط نمی‌خواهند این اتحاد و اتفاق در کشور شکل بگیرد. این حالا آسان‏ترینش است، بدترش هم همین کارهای خرابکاری‏ای است که شما می‏بینید انجام می‌دهند، که البته همه باید در مقابل این خرابکاری‏ها بایستند، اعلام موضع کنند.»

رهبر انقلاب در نماز جمعه 28 خرداد 1388 سعی در بصیرت افزائی و هشدار و خطر نفوذ بیگانگان و آشکار نمودن دست های پنهان آنها نمودند تا بلکه سران فتنه را به دایره انقلاب باز گرداند.

تا شهریور 1388 رهبر معظم انقلاب تلاش نمودند با نصیحت و خیرخواهی سران فتنه را از ادامه مسیر خود بازدارد، اما آنها این رفتار کریمانه را نشانه ی ضعف رهبری قلمداد کرده و روز به روز دامنه اقدامات هنجارشکنانه خود را گسترش دادند تا مرحله ای که به هتک حرمت عاشورا و حضرت سید الشهدا و امام خمینی انجامید، نهایتا رهبر انقلاب برای جلوگیری از بروز فاجعه و گسترده تر شدن دامنه فتنه و روشن نمودن این مساله که فتنه 88 دارای ریشه داخلی نیست با قاطعیت تمام با فتنه گران برخورد نمود، البته این نکته را باید یاداور شد که اگر وجود مقام معظم رهبری نبود  قطعا باید منتظر سرنوشت بسیار بدتری برای سران فتنه می بودیم.

» رفتار مردم

 

حضور مردم در نهم دی ماه 1388 مثل همیشه پسمانده های فتنه را شست و ثابت کرد پیوند امت و امام در جمهوری اسلامی ناگسستنی است، اگر چه تا پیش از نهم دی ماه نیز فتنه آخرین نفس های خود را می کشید اما این حضور از نگاه نگارنده عقبه خارجی آن را مورد هدف قرار داد. بعد از فتنه 88 دشمن سعی کرده است با طرق گوناگون از جمله نفوذ فرهنگی و سیاسی در این پیوند خدشه وارد کند.

نتیجه:

در تمامی فتنه هائی که علیه انقلاب اسلامی صورت گرفته است، دشمن و ضد انقلاب سعی نموده بین مردم و ولی فقیه و به تعبیر دیگر بین امت و امام شکاف ایجاد نمایند، در همه فتنه ها خنثی سازی توطئه ها دو رکن داشته است، ولی فقیه و مردم. به همین جهت است که دشمن پس از آخرین فتنه خود یعنی فتنه 88 استراتژی نفود را برگزیده تا  سبک زندگی ایرانی اسلامی که پیوند بین ولی فقیه و مردم است را خدشه دار نماید. اما بنا به گفته استاد بزرگوار ما جناب آقای دکتر منوچهر محمدی، حضرت امام خمینی اساس جمهوری اسلامی را به گونه‌ای طراحی کرده که جلو سوء استفاده خواص از حرکت های انقلابی مردم را به نفع خود گرفته. به همین دلیل است کا ما در تاریخ انقلاب عده‌ای از خواص از صحنه خارج شدند، بدون اینکه صدمه جدی به انقلاب وارد آید. مرجع تقلید حذف شد، قائم‌مقام رهبری عزل شد، رئیس‌جمهور حذف شد. اینها درخت انقلاب را نمی شکند، پیوند بین امام  و امت محکمتر از اینهاست.

ائتلاف ؛ شاید وقتی دیگر

روایتی از اختلافات پیچیده اصلاح طلبان استان بوشهر در راه ائتلاف

 

"اصلاحات در بوشهر وضعیت مناسبی ندارد"، این را اواخر مرداد ماه سال جاری یکی از روزنامه نگاران اصلاح طلب مطرح بوشهری گفته بود. او البته به درستی اذعان داشته که "اصلاح طلبان بوشهری بیشتر دغدغه سهم خواهی دارند، اگر تمام وجوه اصلاح طلبی در این نکته خلاصه شود نشان از یک آسیب اجتماعی- سیاسی می دهد.  به نظر می آید سهم خواهی افراطی  در کلیت  نیروهای اصلاح طلب  نشان از سرایت ناهنجاری اجتماعی به این عرصه است و زنگ خطری است که بایست شنیده شود".

این روزها اصلاح طلبان تلاش زیادی دارند تا نشان دهند جبهه شان از اتحاد و استحکام درونی برخوردار است، حقیقت اما حداقل در استان بوشهر چیز دیگریست، نمونه بارز آن حذف مصاحبه محمد باقر عباسی سملی رئیس انجمن اسلامی مهندسان استان بوشهر از خروجی یکی از سایت های معروف اصلاح طلب استان است، که در آن به واقعیت هائی از اختلافات گسترده و راه پیچیده ای که آنان برای ائتلاف در پیش دارند و همچنین اوضاع آشفته جریان دوم خرداد در حوزه های مختلف استان خبر داده بود.

یکی از کاندیداهای احتمالی اصلاح طلبان از حوزه های جنوبی استان گفته است " شورای سیاست گزاری اصلاح طلبان کشور به دنبال بیعت گیری است تا ائتلاف" لذا او همفکرانش حاضر به همکاری و گردن نهادن به تصمیم آنها نیستند. نمونه دیگری از سردرگرمی اصلاح طلبان فعالیت "ائتلاف اصلاح طلبان" است که با وجود انحلال آن در تمامی استان ها، در استان ما حضور فعالی دارد. نمونه دیگر این چندپارگی، یکه تازی "مجمع پیروان خط امام" است که با اعلام حمایت زود هنگام از کاندیداتوری پورفاطمی در شهرستان های دشتی و تنگستان بانگ کوس اختلاف را پرصدا تر کرد و البته ده ها نمونه دیگر که در جای خود قابل بررسی و تامل است. اختلاف اصلاح طلبان در استان بوشهر آنها را با بن بست های دشواری مواجه ساخته به گونه ای که حضور مقامات ارشد اصلاح طلب پایتخت در استان نیز نتوانسته اختلافات را چاره سازد.

حوزه بوشهر، گناوه و دیلم:

انتخابات مجلس دهم، زخم اختلاف کهنه بین اصلاح طلبان شهرستانهای بوشهر، گناوه و دیلم را تازه کرده است. از یک سو "شورای هماهنگی جبهه اصلاحات استان بوشهر" با دعوت از بزرگان اصلاحات انتظار دارد بتواند همه احزاب و گروه ها و رسانه های اصلاح طلب را زیر لوای خود هماهنگ سازد از سوی دیگر چندین  گروه و شخصیت شاخص اصلاح طلب حاضر به فعالیت زیر پرچم شورای هماهنگی نیستند.

ائتلاف اصلاح طلبان با مرکزیت مسعود شکوهی، شخصیت متنفذ و پرقدرت اصلاحات بوشهر، هنوز نتوانسته اند فاصله و اختلاف خود را با شورای هماهنگی در استان و شورای مشورتی و شورای عالی سیاستگذاری در مرکز مرتفع سازند. آنها انتظار دارند پرچم اصلاحات مثل همیشه در اختیار "پرچمداران واقعی اصلاحات" در استان بوشهر باشد.

» مصطفی سالاری جوانترین استاندار دولت یازدهم، نتوانسته خود را به عنوان نقطه ثقل اصلاح طلبان استان بوشهر تثبیت کند.

این روزها جریان اصلاح طلب استان بوشهر به دو گروه طرفداران استاندار و مخالفان او تقسیم شده اند

 

 

 

در این میان استاندار که باید مرکز ثقل و حل الاختلاف گروه های اصلاح طلب و حامی دولت باشد خود به بخشی از مشکل تبدیل شده است، تا پیش از حضور استاندار جدید، اصلاح طلبان به دو بخش اصلاح طلبان سنتی و اطلاح طلبان مدرن تقسیم می شدند که در پاره از مسائل اختلافات خود را کنار می گذاشتند اما حالا به دو طیف طرفدار استاندار و مخالفان او تبدیل شده اند.

از سوی دیگر باید از "شورای رابطین" به عنوان جدید ترین پدیده چالشی در بین اصلاح طلبان بوشهر نام برد، شورائی غیر منسجم و البته نانوشته از اصلاح طلبان بوشهری ساکن پایتخت همچون تبادار و سیاسی راد و دادفر و عدالت و... که سعی دارند با ایجاد پل میان استان و پایتخت اختلافات را کاهش دهند اما خواسته یا ناخواسته به بخشی از اختلافات دامن می زنند.

گروهی از اصلاح طلبان از جمله مجمع خط امام که خود را از پایه گذاران اصلاحات در استان می دانند چنان برای خود نقش ویژه ای قائلند که پیش از هماهنگی با سایر گروه های اصلاح طلب از کاندیداهائی در بخش هائی از استان حمایت کرده اند.

حالا از کاندیدای 34 ساله اصلاح طلب که ستاد خود را با عنوان "آینده روشن" فعال کرده تا امان الله شجاعی دشتستانی تبار که برای آمادگی بیشتر برای حضور قدرتمند تر در مجلس دهم شورای اسلامی از کاندیداتوری شورای شهر بوشهر انصراف داده است کاندیداهای بالقوه اصلاح طلبان در بوشهر هستند، از سوی دیگر دقیقا معلوم نیست نام ابراهیم میگلی نژاد یا مسعود شکوهی به عنوان کاندیدای نهائی ائتلاف اصلاح طلبان خارج شود، حضور زنان اصلاح طلب بوشهری از جمله حمیده ماحوزی، ندا عبدالله زاده و زهرا عرفان نیز غیر قابل تصور نیست، بعید نیست که اسماعیل تباردار که اصرار دارد وزنه فعالیت سیاسی خود را از پایتخت به نفع  استان سنگین تر کند و البته محمد دادفر در صورت اطمینان از تائید صلاحیت پا به میدان انتخابات بگذارند.

احتمال قریب به یقین بخش عمده ای از اصلاح طلبان بوشهر، گناوه و دیلم از حسن لاوری، اصلاح طلب بوشهری که مدیر مسئولی هفته نامه نصیر بوشهر را در اختیار دارد و به عنوان یکی از اعضای ارشد شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و مجمع پیروان خط امام در استان شناخته می شود، حمایت خواهند کرد.

از سوی دیگر باید از محد حسین بکمی نماینده حزب اراده ملت ایران در بوشهر یاد کرد که اگر اصلاح طلبان توانسته بودند در سال 86 و 90 او را از رقابت با محمد مهدی پور فاطمی در حوزه دشتی و تنگستان منصرف کنند اما حالا این جوان 34 ساله قصد خود برای حضور را جدی تر از پیش اعلام کرده است. محمد حسین بکمی، فرزند شهید محمد امین بکمی از وقتی 26 ساله بود سودای مجلس در سر داشت، چندی پیش اعلام کرد اگر چه با پور فاطمی رقابت نخواهد کرد اما ثبتنامش در حوزه بوشهر، گناوه و دیلم که به گفته او انتخاباتش " عاری از مسائل قومی و قبیله ای  است و مردم آن  تفکری بلند دارند " ثبتنام خواهد کرد، این در حالی است که وی در انتخابات شورای اسلامی چهارم شهر بوشهر با میزان آراء کمی بیش از 2 هزار رای در جایگاه 83ام ایستاد. این اقدام او یعنی انصراف از کاندیداتوری وی در تنگستان و دشتی را نباید بی ارتباط با نامه مجمع نیروهای خط امام استان بوشهر به وی برای ترغیب او به کناره گیری از انتخابات در حوزه دشتی و تنگستان دانست.

مرتضی سراجی مسئول حزب اعتماد ملی در بوشهر و یکی از روئسای دوره ای شورای هماهنگی اصلاح طلبان این استان که دوستان منتقدش معتقدند "در جایی استاندار را ناکار آمد میداند و در جایی دیگر از او تعریف میکند. جایی اصرار دارد از مدیران دولت احمدی نژاد هم می شود استفاده کرد و در جایی دیگر گله مند است چرا این مدیران هنوز مسئولیت دارند." و البته موافقان و طرفداران سرسختی هم دارد یکی از گزینه های جریان دوم خرداد برای مجلس دهم است.  سیروس بنه گزی مسئول حزب کارگزاران در استان و دیگر مسئولان شاخه استانی احزاب عمده اصلاح طلب کاندیداهای بالقوه ای هستند که امید دارند نامشان مورد اجماع همفکرانشان قرار گیرد.

وضعیت اصلاح طلبان بوشهر وقتی بغرنج تر خواهد شد که در صورت رد صلاحیت  احتمالی اصلاح طلبان نامدار همچون دادفر و لاوری، اصلاح طلبان نسل دوم و حتی سوم اصلاحات حاضر به کناره گیری به نفع یکدیگر نشوند و یا اینکه هر یک از افرادی که احراز صلاحیت نشده اند از یک شخص خاص دیگر حمایت کند. اگرچه اصولگرایان این حوزه نیز با تعدد کاندیدا مواجه هستند و احتمالا با چند کاندیدا وارد انتخابات شوند اما بعید به نظر می رسد که بتوانند آراء زیادی را از سبد رای  جمیری، نماینده خوشنام و اصولگرای کنونی بوشهر، گناوه و دیلم به نفع خود سرازیر نامیند، به هر تقدیر می توان پیش بینی کرد تعداد کاندیداهای نهائی اصلاح طلبان و اصولگرایان در حوزه بوشهر، گناوه و دلیم هر کدام 3 نفر خواهد بود، با این تفاوت اصلاح طلبان توانائی این را دارند که رای قابل توجهی از هم حزبی های خود را بکاهند، اما جمیری کماکان به عنوان مرکز ثقل اصولگرایان خواهد ماند و کاندیداهای اصولگرای دیگر توانائی کاهش شدید آراء او را نخواهند داشت.

حوزه دشتستان:

اختلاف اصلاح طلبان دشتستان آنقدر شدت یافته که حاضرند به منظور حذف یکدیگر، آراء خویش را به نفع رقبای سیاسی خود در جناح مقابل به صندوق اخد رای بریزند!، اصلاح طلبان دشتستانی اگر چه مانند بوشهری ها اصراری بر وجود "ائتلاف اصلاح طلبان" ندارند اما مانند آنها به موافقان و مخالفان استاندار تقسیم شده اند، یکی از هفته نامه های متنفذ اصلاح طلب دشتستانی اخیرا با انتشار مقاله ای، یکی از کاندیداهای اصلی اصلاح طلبان این شهرستان را "غضنفر اصلاحات دشتستان" نامیده و روش  تبلیغاتی او را "غیر اخلاقی و غیر اسلامی و غیر انسانی " دانسته است.

 

 

» اکبر صابری که در اواسط دهه هفتاد از دروازه راست سنتی وارد دنیای سیاست شد، این روزها به عنوان یکی از فعالترین اصلاح طلبان استان بوشهر تلاش زیادی برای اتحاد و ائتلاف همفکرانش به خرج می دهد، تلاشی که ثمر چندانی نداشته. گفته می شود بسیاری از تصمیمات اردوگاه اصلاح طلبی استان با تصمیم و لابی گری های او اتخاذ می شود.

 

 

به هر تقدیر ترافیک کاندیداهای اصلاح طلب دشتستانی به سوی بهارستان نیز سنگین و پر ترافیک است، اکبر صابری، مدیر مسئول هفته نامه اتحاد جنوب، رئیس دوره ای شورای هماهنگی اصلاح طلبان استان، رئیس استانی چند حزب در استان بوشهر  و مرد پر حضور دشتستانی احتمال کاندیداتوری خود را رد نکرده است، از سوی دیگر محمد باقر سعادت از آن جهت که در دوره ای که هیچکس گمان نمی کرد حسن روحانی رئیس جمهور شود، ریاست ستاد او را در استان بر عهده گرفته بود، حالا حق خود می داند که نامش به عنوان کاندیدای شماره یک  مجامع اصلاح طلب از این شهرستان معرفی شود. او البته جایگزینی هم در صورت انصراف دارد، عادل دهدشتی؛جوانی 33 ساله که کمی بیش از یک سال معاوت سیاسی- اجتماعی فرمانداری دشتستان را بر عهده داشد. دهدشتی از قدرت بیشتری برای اجماع اصلاح طلبان برخوردار است اما به غیر از مسئولیت یک سال اخیر، هیچ فعالیت اصلاح طلبانه ی دیگری در کارنامه خود ندارد، این البته می تواند وزنه او را در میان دیگر کاندیداها کمتر کند.

احمد زاده، اصلاح طلب دیگری است که به احتمال بسیار زیاد به نفع اصلاح طلبی دیگر کنار خواهد رفت اما کماکان جلسات تبلیغاتی متعددی را برای خود تدارک دیده است و بخشی از اقشار جوان و تحصیلکرده را گرد خود جمع کرده. حجت الاسلام احمد رزمجو که به عنوان اصلاح طلبی میانه رو شناخته می شود نیز بی میل به حضور در انتخابات نیست، در صورتی که اجماع نسبی بر روی نام او صورت بگیرد، احتمال حضور او در انتخابات قطعی خواهد شد.

اگرچه طرفداران کدخدا پور از حضور وی در انتخابات دشتستان نا امید شده اند اما حمایت او از هر یک از کاندیداهای اصلاح طلب از یک سو موجب افزایش آراء او و از سوی دیگر می تواند انشقاقی دیگر در صف اصلاح طلبان ایجاد کند.

مجمع اصلاح طلبان دشتستان هنوز با اجماع فاصله زیادی دارند و دقیقا مشخص نیست "دود سفید" به نام چه کسی از ساختمان مجمع بیرون خارج خواهد شد. حشمت الله جعفری فعالیت انتخاباتی چشمگیرتری نسبت به دیگر اصلاح طلبان دشتستان دارد، جلسات متعددی را برگزار کرده و آراء طیفی از اصلاح طلبان را به خود جذب کرده است. اگر چه این "اصلاح طلب روشنفکر" کسی است که همواره در جبهه اصلاحات بوده اما اختلافات عمده ای با اکبر صابری، مرد پر نفوذ اصلاحات دشتستان که از "اصولگرائی به اصلاحات و سپس اعتدال" رسیده دارد.

یدالله قائدی کاندیدای بالقوه دیگری است که اگر فضا را نسبتا آماده ببیند، بعید به نظر می رسد که به میدان نیاید. کما اینکه در مجامع خصوصی ابراز تمایل به حضور در رقابت های انتخابات کرده است، او گفته "با جدیت فعالیت انتخاباتی خود را آغاز کرده"، فرماندار نمونه دولت اصلاحات اگر چه پیوند وثیقی با دولت سازندگی و اصلاحات داشته اما فعالیت چندانی در ستاد حسن روحانی از خود بروز نداده و اخیرا نیز در پی شیوه انتصاب و استعفایش از "حزب جبهه تدبیر و توسعه ایران اسلامی" حواشی به نامش رقم خورد که دردسرهائی برای وی ایجاد کرد.

جبهه اصلاحات دشتستان نگرانی های دیگری هم دارد، از جمله حضور اصلاح طلبان گمنام، جوان تر و "لحظه آخری"؛ علی اکبر کیانی جوان 36ساله دشتستانی که با مشی اصلاح طلبانه اخیراً با شعار "دشتستان سربلند؛ طلوعی دوباره" فعالیت سایبری گسترده ای را آغاز کرده از جمله این افراد است. غریب زاده نیز اصلاح طلبی غیر مترقبه است که سابقه کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی را دارد و حضور یا عدم حضورش در انتخابات حتی از سوی خبره ترین سیاستمداران و تحلیلگران، غیر قابل پیش بینی است. همینطور باید از سهیلا محمد خانی و چندین چهره گمنام دیگر اصلاح طلب نام برد که آشفتگی جریان اصلاحات روز به روز آنان را برای حضور آماده تر می کند.

دشتی و تنگستان:

تمام کسانی که در حوزه دشتی و تنگستان زیر 34 سال سن دارند، از 16 سال پیش که اولین رای خود را به صندوق ریختند، تنها یک نفر را به عنوان نماینده خود در مجلس شورای اسلامی دیده اند، سید محمد مهدی پور فاطمی، اصلاح طلب بی حاشیه ای که کمتر او را پشت تریبون مجلس دیده ایم اما مجموعه ای از عوامل قومیتی، اعتقادی، طایفه ای و به میزان کمتری سیاسی موجب شده است برای بار پنجم "سید اصلاحات بوشهر" عزم مجلس کند. راه اما برای پور فاطمی چندان هموار نیست عبدالصمد دولاح "مرد همیشه دوم دشتی و تنگستان"بیش از 12 سال است که قصد دارد کرسی نمایندگی را از پورفاطمی بستاند، در سال 86 یعنی انتخابات مجلس هشتم، با بیش از 11 هزار رای اختلاف از پور فاطمی در جایگاه دوم قرار گرفت این اختلاف آراء در سال 1390 یعنی انتخابات مجلس نهم به کمتر از 6 هزار رای رسید و بعید نیست در انتخابات دوره دهم این اختلاف کاهش یابد و کار به دور دوم برسد که در این صورت راه برای "سید" سخت تر خواهد شد.

»  از 16 سال پیش تا کنون نمایندگی مردم دشتی و تنگستان  بر عهده سید محمد مهدی پور فاطمی است، این بار اما راه سختی را تا رسیدن به صندلی های سبز ساختمان حرمی شکل میدان بهارستان دارد.

 

 

 

اگر چه انصراف محمد حسین بکمی از کاندیداتوری در حوزه دشتی و تنگستان ظاهراً کار را برای پور فاطمی آسان کرده اما حضور جدی نامزد اصولگرایان یعنی سید کمال الدین شهریاری راه آسان پورفاطمی برای مجلس را با ناهمواری مواجه خواهد کرد. به احتمال بسیار زیاد انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی در حوزه دشتی و تنگستان به دور دوم خواهد کشید. اصلاح طلبان باید تلاش زیادی نمایند تا اصلاح طلب دیگری در حوزه دشتی و تنگستان کاندیدا نشود که در غیر این صورت باسابقه ترین نماینده مجلس در استان بوشهر باید قید ادامه نمایندگی خود را برای بار پنجم بزند.

حوزه کنگان، دیر، جم و عسلویه

بهترین وصف از وضعیت آشفته اصلاح طلبان این حوزه را در این جمله باید خلاصه کرد که از سوی یک اصلاح طلب بیان شد:" همه کاندیداها با اجماع موافقند اما به نفع خودشان!"، بیش از 20 اصلاح طلب قصد کاندیداتوری در حوزه جنوب استان را دارند، خیال اصولگرایان از این حوزه تقریبا راحت است، حجت الاسلام موسی احمدی کاندیدای اصولگرایان در انتخابات سال 1390، با اختلاف 12 هزار رای نفر اول شد و اگر اصلاح طلبان همه آراء کاندیداهای خود را روی هم می گذاشتند به شیخ اصولگرا نمی رسیدند.

حالا وضعیت بغرنج تر است، برخی از اصلاح طلبان حاضر به نشستن پشت یک میز نیستند چه برسد به توافق و ائتلاف. سکینه الماسی اگر چه اعلام کرده مشی اعتدالی دارد و به گفته خودش با اصولگرایان مشکلی ندارد اما چندی پیش اعلام کرد رویکرد اصلاح طلبانه اش قوی تر است. اصلاح طلبان از یک سو قطعا بر روی الماسی به اجماع نمی رسند و از سوی دیگر الماسی با وجود اصلاح طلب دانستن خود به نفع هیچکس کنار نمی رود.

جلسه ای که در آبان ماه سال جاری در عسلویه برگزار شد تیر خلاصی بود بر احتمال اجماع اصلاح طلبان حوزه جنوب استان، این نشست که به منظور "وصل" اصلاحطلبان صورت گرفته بود با درگیری لفظی و "فصل" به پایان رسید.

» مجید حسینی کنگانی از اعضای اصلی ستاد روحانی در بوشهر و از مدیران نفتی پارس جنوبی است، اگر چه در انتخابات هفتم رد صلاحیت شد اما امروز یکی از کاندیداهای احتمالی اصلاح طلبان در حوزه جنوب استان محسوب میشود.

 

 

 

 

تعدد کاندیدای اصلاح طلبان در این حوزه آنقدر زیاد است که بررسی تمام آنها نیازمند مطلبی جداگانه است، هر طیفی از اصلاح طلبان در این شهرستان دارای دو الی سه کاندیدا است، اصلاح طلبان کهنه کار ، اصلاح طلبان همسوی دولت یازدهم ، اصلاح طلبان مدرن، اصلاح طلبان جوان، نو اصلاح طلبان، اصلاح طلبان مستقل، اصلاح طلبان طرفدار هاشمی، اصلاح طلبان طرفدار عارف و چندین عنوان با پسوند و پیشوند اصلاح طلبی!

شیخ محمد پولادی و شیخ اسدالله بحرانی زاده کنگانی روحانیون اصلاح طلبی هستند که قطعا در صورت تائید صلاحیت در انتخابات حضور خواهند یافت. پولادی در مجلس ششم کمتر از 40 رای با رقیبش فاصله داشت.

مجید حسینی کنگانی که در مجلس هفتم رد صلاحیت شد بعید به نظر می رسد برنامه ای برای مجلس دهم در سر نداشته باشد، عزیز بحرانی و اسماعیل عباسی تمایلات اصلاح طلبانه دارند و اگر به میدان بیایند با برچسب اصلاح طلبی به جذب آراء مردم عسلویه، جم، کنگان و دیر خواهند پرداخت.

حسین بردستانی 34 ساله نماینده بخشی از نسل سوم اصلاح طلبان این حوزه است و بعید به نظر می رسد در صورت درخواست بخشی از اصلاح طلبان جوان برای حضور در انتخابات از صحنه خارج شود.

شنیده می شود علی کرمی، سخنگوی اصلاح طلبان جنوب استان که یکبار بخت خود را برای مجلس امتحان کرده بود مجددا در حال تجدید قوا برای حضور جدی تر است. همچنین باید از اصغر حصیری مدیر کل سابق آموزش و پرورش استان نام برد که به دلیل پافشاری بر انتصاب یکی از مدیران خود از سمتش کنار گذاشته شد، نیز به عنوان یکی از کاندیداهای احتمالی اصلاح طلبان در این حوزه یاد کرد. ابراهیم مومنی از اصلاح طلبان "جوان و خوش سر و زبان"ی است که به منظور شرکت در انتخابات از سمت خود استعفا داده و احتمال اجماع بر روی نام او غیرممکن نیست.

عبدالحسین اکسیر، علی ایاز، مسعود تنگستانی نژاد و مال الله محمدی نیز بخت خود را کمتر از دیگر اصلاح طلبان حوزه جنوب استان نمی دانند، در کنار همه اینها باید از افراد کمتر شناخته شده ای همچون بهمن کرمی، عباس نیک منش، عباس بارگاهی و چندین نفر دیگر نیز یاد کرد که پرچم اصلاح طلبی را در چهار شهرستان جنوبی استان حمل می کنند.

به هر تقدیر اوضاع اصلاح طلبان دیار "نخل و ساحل و شرجی و انرژی" به هیچ عنوان خوب نیست، در دولت یازدهم که قاعدتا سهم بیشتری از کرسی ها باید نصیب یاران اصلاحات شود، در هیچ حوزه ای از چهار حوزه استان خیالشان راحت نیست، در هیچ حوزه ای به قول یکی از اصلاح طلبان، اصلاح طلب قابل اجماعی وجود ندارد که پرچم اصلاح طلبی را به دست گیرد، در هیچ حوزه ای به اجماع نرسیده اند و در حوزه هائی هم که به اجماع رسیده اند(دشتی و تنگستان) راه سختی در پیش دارند.

در نوشته های آتی از استراتژی پنج گانه انتخاباتی اصلاح طلبان استان برای مجلس دهم شورای اسلامی مطالبی رائه خواهد شد.

 

 

پاریس، مسکو، تهران؛ سه ضلع حل بحران سوریه

بررسی نقش حمایت هوائی مسکو از دمشق و حملات تروریستی پاریس و تاثیر آن بر چشم انداز حل بحران سوریه

30سپتامبر 2015 و آغاز عملیات روسیه در سوریه را باید نقطه پایانی بر سناریوهای غرب برای سقوط نظام بشار اسد دانست، اگر چه پیش از این تاریخ نیز در اواخر سال 2013 روس ها با ورود به موقع در "بحران سلاح های شیمیائی سوریه" حمله ائتلاف غرب به دمشق را خنثی کردند و پس از آن نیز با دعوت از بشار اسد برای سفر به مسکو عزم خود به منظور پشتیبانی حداکثری از متحد شرقی خود را روشن ساخته بودند اما 8مهر 1394(30 سپتامبر 2015) کرملین با حملاتی سخت و مرگبار با استفاده از پیشرفته ترین جنگنده ها، به غرب اعلام کرد به هیچ وجه بر سر سوریه معامله نخواهد کرد.

ائتلاف روسیه، ایران، عراق ، سوریه و حزب الله لبنان که به مانند کوریدوری امن امکان ترانزیت بسیار آسان سلاح به سوریه را تسهیل کرده است موجب تقوی جدی سوریه در مقابل گروه های تروریستی شده است. اگر چه بنا به تصویب مجلس روسیه، ارتش این کشور تنها مجاز به استفاده از نیروی هوائی برای پشتیبانی از نظام اسد است و این واقعیت نیز وجود دارد که تثبیت مواضع نظامی بدون حضور نیروی زمینی امکان پذیر نیست اما ارتش سوریه، نیروی های مقاومت حزب الله، گروه های رزمنده عراقی و تیپ های سر افراز فاطمیون و زینبیون (شیعیان افغانستان و پاکستان) به همراه مستشاران ایرانی این خلاء را به شکلی مطلق و قدرتمند پر کرده است.

حضور روس ها و حملات هوائی آنان را نباید حملاتی کور و صرفا به منظور دفع حملات تروریست ها دانست، این حملات از پشتوانه اطلاعاتی و تاکتیکی بسیار دقیق، پیچیده و موثری برخوردارند، انجام تقریبا 100 پرواز در هر روز از سوی جنگنده های روس و پشتیبانی زمینی از سوی رزمندگان زمینی موجب شده است نقشه درگیری های روسیه به صورت چشمگیری به نفع جریان مقاومت تغییر نماید، در روز آغاز عملیات هوائی روسیه مرکز فرماندهی داعش در القریتین، شهری باستانی میان دمشق و حمص منهدم شد. پس از آن یک کاروان از نیروهای داعش در بزرگراه منتهی به پالمیرا مورد هدف قرار گرفت. روس‏‌ها همچنین موقعیت جبهه النصره را در استان حمص و حما با خطرات و تلفات جدی مواجه ساختند. پس از آن نوبت به داعشی هائی رسید که در استان های شرقی سوریه یعنی الحسکه، المیادین و دیرالزور موضع گرفته بودند، روس ها پایگاه انان در این شهرها را بارها مورد هدف قرار دادند. انهدام پایگاه نظامی داعش در الطبقه و حمله به مقر اصلی داعش در این شهر در کنار انهدام کاروان تروریست ها در امتداد بزرگراه دیرالزور- حسکه که فیلم های ان به صورت گسترده در شبکه های مجازی قرار گرفت از جمله اقدامات دیگر روس‏‌ها در سوریه محسوب می‏‌شود. در کنار همه اینها باید پیروزی های گسترده ارتش سوریه در حماء، لاذقیه و حلب را افزود.

از سوی دیگر حوادث تروریستی پاریس و تاثیر آن بر بحران سوریه قابل بررسی است، داعش ثابت کرد که به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست، اکنون غرب به این نتیجه رسیده است که وجود اسد بهتر از جنایتکاران داعش است اما بازی قدرت و منافع بین المللی آنها مانع از کناره گیری آنان از صحنه سوریه شده است. شاید بتوان گفت روشنترنیت تحلیل در این زمینه را استراتژیست نظامی انگلیسی و تحلیلگر نشریه فارن پالسی ارائه داده است، اویک هفته پس از حملات زنجیره ای در پاریس نوشت " حملات پاریس نشان می دهد که اولا امکان مذاکره با تروریست ها وجود ندارد و هرچه زودتر باید سرزمین هایی که در تصرف این گروه هاست و به عنوان پایگاه اموزشی و عضو گیری از آنها استفاده می شود باید بازپس گرفته شود.  ثانیا مذاکرات وین و اتخاذ راه حل سیاسی درمان مناسبی برای مساله داعش نیست و باید استاتژی جدیدی برای مبارزه گسترده با تروریست ها طراحی کرد. اما با کدام نیرو؟ نیروهای کرد نه قدرت و نه انگیزه ای برای باز پس گیری سرزمین های غیرکرد نشین ندارند. نیروهای معارض هم پیمان غرب نیز شدیدا پراکنده هستند. در بسیاری از موارد نیز نمی توان به متعادل بودن مواضع آنها اطمینان کرد.بنابراین تنها گزینه های باقیمانده برای غرب، روسیه، اسد و ایران است ".

نشست وین که یک روز پس از حملات داعش در پاریس برگزار شد( تاریخ این نشست از مدت ها قبل مشخص بود و ارتباطی به حمله داعش به پاریس ندارد) و مواضع غرب به صورت محسوسی در مورد سوریه تغییر کرد، حد اقل آنکه مواضع تهاجمی- نظامی غرب علیه بشار اسد به راهکار سیاسی تغییر یافت، بر اساس بیانیه پایانی نشست وین2، قرار است ظرف 6 ماه دولت انتقالی در سوریه شکل گیرد و ضمنا قانون اساسی تازه‌ای برای این کشور نوشته شود. همچنین قرار است طی 18 ماه انتخاباتی منطبق با قانون اساسی جدید در سوریه برگزار شود. نگارش لیستی مشترک از گروه‌های تروریستی و تلاش برای برقراری آتش‌بس سرتاسری در سوریه از دیگر مفاد مهم این بیانیه است. 

به هر تقدیر دو تحول عمده بین المللی یعنی حملات تروریستی پاریس و آغاز حضور مستقیم روسیه در سوریه وزنه را به نفع نظام بشار اسد برای همیشه تقویت کرده است، به گونه ای که غرب را متقاعد ساخته که اولا با برگ تروریست ها نمی توان در میدان سوریه حاضر شد و ثانیا روس ها به هیچ عنوان نخواهند گذاشت رژیمی غرب گرا(مانند اوکراین) بر سوریه حاکم شود.

جوانشیر کدخدا پور؛ بیاید یا نیاید

مطالب پیش رو، حاصل مباحثی است که به صورت هفتگی بین چند تن از دانشجویان و  فارغ التحصیلان دشتستانی،پیرامون تحولات سیاسی مربوط به انتخابات این شهرستان مورد بررسی و گفت و گو قرار گرفته است. حاصل این گفت و گوها که گاها به صورت پراکنده و تلفنی و در مواقعی به صورت حضوری انجام شده در قالب" بیاید یا نیاید"، در مورد هر یک از کاندیداهای احتمالی به نگارش در آمده و سعی شده اولا حتی المقدور با کاندیدای مورد نظر گفت و گوئی صورت گیرد. ثانیا از مباحثی که شائبه تبلیغ و جانبداری از شخص خاصی باشد پرهیز شود و ثانیا انصاف و عدالت  در تحلیل ها رعایت گردد.

...........................................

کدخداپور بیاید یا نیاید

تحلیلی پیرامون جوانب حضور یا عدم حضور مهندس جوانشیر کدخداپور در رقابت انتخابات مجلس دهم

گروهی از طرفداران سرسخت مرد اصلاح طلب اما محافظه کار دشتستانی حاضرند برای بار پنجم نام جوانشیرکدخدا پور را برای مجلس دهم شورای اسلامی در 7ام اسفند ماه به صندوق های اخذ رای بریزند اما این تمام ماجرا نیست...

کدخدا پور با همه کاریزمائی که در بین مردم عادی و گروهی از اصلاح طلبان دشتستانی دارد، اما اهل ریسک نیست، و همین مساله موجب بروز سرخوردگی های شدید در میان طرفدارانش شده است. از سوی دیگر مرد 52 ساله دشتستانی نتوانسته طی 18 سال( از 1378 تا کنون) انسجامی موفق بین طرفداران خود ایجاد نماید.

کدخدا پور، اصلاح طلب معتدلی است که از هاشمی به روحانی رسید و این نمونه بارزی از روح محافظه کار "مرد همیشه دوم" انتخابات  دشتستان است که خود را چندان آغشته دوران اصلاح طلبی سید محمد خاتمی نکرد، وی پس از شکست نه چندان سنگینش  در سال 1378 (مجلس ششم) هیچ پست مدیریتی مهمی را تصاحب ننمود. از سوی دیگر نتوانست در این برهه خود را به عنوان اصلاح طلبی تمام عیار بروز دهد و طرفدارانش را حفظ کند، کاری که برادران رزمجو توانستند به خوبی از عهده ان بر آیند.

 اگرچه جوانشیر کدخدا پور مدیری چیره دست در امور اجرائی است و شاید اگر اقبال همراه او بود اکنون رخت استانداری یکی از استان ها را بر تن داشت اما در سیاست، چیرگی اجرائی همه چیز نیست، "فرماندار نمونه وقت کشور" پس از شکست در هر انتخابات از انظار و اذهان پنهان می شد تا انتخاباتی دیگر. کدخدا پور حتی با نفوذ و سابقه 22 ساله خود در وزارت کشور نتوانست ماجرای انتخابات 86 را مدیریت کند.

این روزها منتقدان اصلاح طلبش می گویند او اصلاح طلبی کم هیاهوست که هیچ زخمی برای اصلاحات نخورده پس نمی توان اجازه دهند میوه ی رسیده ای که دیگران زحمت به ثمر نشستنش را کشیده اند، توسط "کارگزار ساکت"، چیده شود.

به نظر می رسد کدخداپور  کماکان به حمایت های قومی و خویشاوندی از خود امیدوار است، امیدی که با گسترده شدن شبکه های ارتباطی، سیاسی شدن مردم و کمرنگ شدن حمیت های قومی رنگ باخته و نمی توان پاسخگوی معادلات جدید سیاسی باشد.

جلسه چهاردهم آبان سال جاری که در شهر برازجان و با حضور تعداد نسبتا زیادی از طرفداران وی برگزار شد شاید تیر خلاصی باشد بر حضور کدخدا پور در انتخابات مجلس دهم، جلسه ای که آنگونه که مهندس اصلاح طلب انتظار داشت، پر شور نبود. چه آنکه اولا تنها 3 ماه به انتخابات مجلس مانده و بسیاری از صاحبان رای موضع حمایتی خود را از کاندیداهای احتمالی اعلام کرده اند، ثانیا در جلسات گروه های اصلاح طلب دشتستانی اتفاق نظر چندانی برای حضور جدی وی وجود ندارد.

کدخدا پور در محاسبات خود باید این مساله را به صورت جدی مورد بررسی قرار دهد که، اصلاح طلبان زمانی بر روی حضور او حساب باز می کردند که عرصه برای ورود فعال آنها به میدان، مهیا نبود. در حال حاضر گروهی از اصلاح طلبان با این سوال مواجه هستند که اکنون که وزنه عرصه سیاسی کشور به نفع اصلاحات است چرا تخم مرغ های خود را در سبد کسی بگذارند که طی سالیان پس از 1378 نتوانسته برادری خود را به آنها ثابت کند.

 در حال حاضر کدخداپور نفوذ خود در جامعه و قدرت را به دلایلی از دست داده اما به هیچ عنوان نمی توان گفت عمر سیاسی وی به پایان رسیده، اما به جرات می توان اذعان داشت حضور وی در انتخابات، بدون آنکه اجماعی بر روی نام او از سوی اصلاح طلبان ایجاد شده باشد و نهایتا شکست احتمالی وی آتی موجب پایان زیست سیاسی مرد کهنه کار سیاست در دشتستان خواهد شد. کارگزار کهنه کار باید مراقب باشد اگر او معتقد است که در مجلس می تواند منشاء خدمت به کشور و ملت باشد باید برنامه ای منسجم و  طرح و طریقی نو برای انتخابات مجلس یازدهم سال 1398 دراندازد.